در صدر اسلام نیز عدهای میگفتند؛ عمل اصلاً هیچ دخالتی در ایمان ندارد و همین که انسان تصدیق قلبی به وجود خدا و حقانیت اسلام و پیغمبر اسلام داشته باشد، هر گناهی هم که مرتکب شود ضرر به ایمان او نمیزند. در اصطلاح کلام به این طایفه «مرجئه» میگویند. خلفای بنیامیه بیشتر از مرجئه حمایت میکردند تا هر گناهی میخواهند مرتکب شوند و با این حال، متهم به کفر نشوند. در روایات ما سفارش شده که قبل از اینکه مرجئه به سراغ نوجوانان شما بیایند به تعلیم آنها بپردازید. مرجئه که به فرهنگ اباحهگری دامن میزدند زودتر مورد قبول واقع میشدند. فرهنگ اباحهگری زود رواج پیدا میکند، چراکه مروج آزادی به معنای بیبندوباری است. لذا ائمه علیهمالسلام تأکید میکردند قبل از اینکه تبلیغات سوء مرجئه در جوانان شما اثر کند به فریادشان برسید و به آنها بفهمانید که ارتکاب گناه بیعقاب نیست و حتی ممکن است ارتکاب گناه موجب سلب ایمان شود. مذهب شیعه معتقد است عمل اگر عملی صالح باشد ایمان را تقویت میکند و اگر عملی فاسد باشد ایمان را تضعیف میکند. اگر ایمان تقویت شود کمکم مراتب ایمان مؤمن بالاتر میرود. بنابراین این قول که «دل آدم باید پاک باشه، ظاهر مهم نیست» هیچ مقبولیتی در دین ندارد. بلکه در جای جای قرآن کریم در کنار ایمان، عمل صالح مطرح شده است. در آموزههای قرآنی، عمل صالح، بازتاب بیرونی ایمان واقعی است. هر کس به ایمان واقعی دست یافته باشد در منش و کنش خویش نیککردار خواهد بود.
«وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ؛ خداوند کسانى را که ایمان آورده و عملهاى شایسته کردهاند وعده داده که آنها را آمرزش و پاداشى بزرگ است».(سوره مائده، آیه ۹)
عمل صالح در اصطلاح، عملی است که در شرع به عنوان واجب یا مستحب معرفی شده است. ایمان و عمل صالح در حقیقت مانند 2 کفه ترازویی است که سنجش بدون یکی از آن دو، ممکن نیست و ایمان بدون عمل صالح، سودی نخواهد داشت. اگر کسی بدون آنکه به برنامههای اسلام عمل کند، ادعای ایمان داشته باشد، ایمانش صوری و ادعایی است و هیچ سودی به حال او نخواهد داشت.
«الْإِیمَانُ تَصْدِیقٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان؛ ایمان، تصدیق با دل و اعتراف با زبان و التزام در عمل است». (بحارالانوار، ج۶۶، ص۷۴)
پس میتوان همه اعمال را کنار گذاشت
اگر بپذیریم با داشتن دل پاک و عشق به خدا میتوانیم برخی اعمال را انجام ندهیم، پس اعتبار همه اعمال دینی ساقط میشود زیرا هرکس میتواند این توجیه را درباره هر حکمی از دین که باب میلش نیست بهکار ببرد، مثلا بگوید: «من نماز نمیخونم، روزه هم نمیگیرم اما خدا خودش میدونه دلم پاکه و عاشقش هستم. خدا خودش میدونه من چقدر دوسش دارم اما من نمیتونم به پسرعموم دست ندم».
خداوند در آیه ۱۵۰ سوره نساء میفرماید:
«إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً؛ کسانى که خدا و پیامبران او را انکار مىکنند و مىخواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند و مىگویند: «به بعضى ایمان مىآوریم و بعضى را انکار مىکنیم». و مىخواهند در میان این دو، راهى براى خود انتخاب کنند...»
از کوزه همان برون تراود که در اوست
اگر یک فرد ایمان واقعی داشته باشد، باید عمل او نیز نشان دهد که این فرد به خداوند و دستورات او ایمان دارد یا نه. در هیچ جایی از دین اشاره نشده است که ظاهر یک مؤمن اهمیتی ندارد و مهم ایمان او در قلب و دل است بلکه بر عکس در روایات توصیههای بیشماری درباره ویژگیهای پوشش یک مسلمان آمده است. یک انسان صادق نمیتواند ادعا کند با اعتقاد است اما در ظاهر طور دیگری جلوه کند و او توقع داشته باشد دیگران از روی علم غیب، باطن او را بینند و براساس ظاهرش از او شناخت پیدا نکنند. ضربالمثل قدیمی میگوید؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست. فرض کنید همسرتان شما را دوست دارد و به شما ابراز عشق هم کرده است در جایی او را میبینید که با زنان دیگر گرم شوخی و خنده است، وقتی به او اعتراض میکنید در جواب میگوید: من قلبا تو را دوست دارم فقط در ظاهر با این خانمها شوخی میکنم اما در دلم هر لحظه به یاد تو هستم. آیا این توجیه قابل قبول است؟ آیا ظاهر رفتار ما میتواند با باطن عمل ما ارتباطی نداشته باشد؟ وقتی برخی زنان و دختران در جامعه با پوششهای زننده رفت و آمد میکنند بطوری که نهتنها نگاههای مردان بلکه حتی نگاههای زنان نیز به سمت آنها خیره میشود، چگونه میتوان پذیرفت این زنان، زنان با ایمان و دلپاکی هستند؟
منبع: پایگاه فرهنگی «باحجاب»