مرتضی اسماعیلدوست: در میان شاعران موضعدار انقلاب اسلامی نامهای بسیاری را میتوان یافت که هر یک به ذوق شاعری و بر مدار نگاهی دغدغهمند و انگارهای متعهدانه، از روح شاعرانگی خود پُلی برای رسیدن به تابلوهای زیستن زدند که در آن هم آتشی جانکاه میسوزد و هم بهار همدمیها هویداست. از میان همه شاعرانی که دل و دیده را به صفای انقلاب اسلامی آراسته کردند، میتوان نامهایی آشنا و شاعرانی گمنام را یافت که هر کدام سهمی از این بار بلند شعر انقلاب اسلامی را با واژههایی دردمندانه حمل کردند. واژههایی که موضع دارند و بیصدا نیستند، حرفهایی که باید گفت و نگاهی که از زلالی دل باید به صفای جانان نشیند. در این یادداشت به دنباله نام و نگاه شاعرانی میپردازیم که همسو با دغدغههای رهبری در حوزه شعر دارای عناصری از «زنده بودن» و «موضعگیری نسبت به مسائل جاری و نیازهای کشور» هستند و در این مجال سراغ نصرالله مردانی، طاهره صفارزاده، محمدرضا عبدالملکیان و علیرضا قزوه خواهیم رفت.
نصرالله مردانی؛ شاعر ظفرسواران
دغدغههای نصرالله مردانی، شاعر کازرونی از همان نخستین سالهای حیات انقلاب اسلامی در موقعیتهای مختلف بروز یافت؛ هنگامی که سرپرستی انجمن ادبی شاعران انقلاب اسلامی شیراز را برعهده داشت و زمانی که به عنوان شاعری ارادتمند به خاک این سرزمین به شعرخوانی در جوار سنگرهای جبهه حق علیه باطل پرداخت؛ اگر چه از پیش از انقلاب غزل میسرود. انقلاب و مذهب از ارکان شعرهایش بوده و مجموعه شعر «خوننامه خاک» را با تلفیقی از حماسه و تغزل به هم پیوند زد و یادگاری از سرخی خون شهیدان را در پژواکی از نور شاعرانگی همقرین کرد، هنگامی که میسرود: «از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران/ پیغام فتح دارند آن سوی جبهه یاران». نصرالله مردانی، همان شاعری است که در دهه 60 با دفترهای شعری چون «آتش نی»، «قیام نور»، «ستیغ سخن» و «قانون عشق» خاطرهها برای دوستداران شعر ساخت و دردها را زنده کرد. از «صبح ظفر سواران» مینوشت و «جنگ جنگ است بیا تا صف دشمن شکنیم» که بسیار به جانها نشست و در اوج جنگ تحمیلی صدایی جاودان یافت. شعرش طپش رسیدن داشت و زنده به آفتاب فردا بود، چرا که در مدار عشق بود و معتقد به اینکه «ای عاقلان در عاشقی دیوانه میباید شدن».
نصرالله مردانی جز شاعرانگی، پژوهشها و آثار تالیفی نیز درباره شعر و ادب پارسی انجام داد؛ از ارادت دیرینهاش به حضرت حافظ که به تصحیح دیوان حافظ انجامید تا گردآوری مجموعهای به نام «گل باغ آشنایی» که گزیدهای از شعرهای شاعران ایرانی است. همچنین به دلیل علاقه قلبی به اشعار دینی و مذهبی به تحقیق و مطالعه پیرامون تاثیر دین بر شعر ایرانی پرداخت و مجموعهای به نام «دایرهالمعارف شعر فارسی برای ائمه(ع)» را با کوشش و وسواس بسیار آماده کرد که البته اجل فرصت تکمیلش را به مردانی نداد. همچنین سرودن اشعاری در وصف 14 معصوم در مجموعه شعر «14 نور ازلی» از جمله دیگر فعالیتهای قابل اشاره نصرالله مردانی است. مرگ شاعر هم همانند شعرش رودی رو به دلدادگی بود، هنگامی که در سفر به آستان دوست در سال ۱۳۸۲ در کربلا درگذشت و شعر و زندگی را در جوانه اعتقادی راسخ به هم رساند.
طاهره صفارزاده؛ بانوی شعر ناب
شاعر و فعال ادبی و قرآنپژوهی برجسته بود. از سوی انجمن نویسندگان آفریقایی و آسیایی در مصر، عنوان برترین زن مسلمان را یافت. طاهره صفارزاده، شاعرهای از جنس آسمان بود که از سنین کودکی و پیش از رسیدن به واژههای شعر، با نورانیت قرآن آشنا شد و از دانشگاه آمریکا تا رسیدن به کرسی استادی در ایران، راهی دشوار را طی کرد. اقداماتی ارزنده از پیش از انقلاب با راهاندازی کانون فرهنگی نهضت اسلامی و پرورش نیروهای جوان انقلابی صورت داد. در شعر نیز تحقیقاتی بسیار داشت و سبک جدیدی از شعر را با عنوان «شعر طنین» ایجاد کرد که شعری موضعدار بود و همین حکومت پهلوی را به وحشت انداخت تا طاهرزاده را در سال 1355 به اتهام نوشتن شعر مقاومت دینی از دانشگاه اخراج کند. اما سپیده انقلاب اسلامی مسیری تازه برای فراهمسازی ذوق ادبی و نگاه افقمدار صفارزاده بود تا خدماتی ارزنده را معطوف ادبیات انقلاب اسلامی کند، هنگامی که رئیس دانشگاه شهید بهشتی و رئیس دانشکده ادبیات این دانشگاه شد و طرح بازآموزی دبیران را به اجرا درآورد. انواع تحقیقات در زمینه ادبیات پارسی و قرآن کریم و ارائه انواع مقالات ادبی و بروز تئوریهایی همچون تئوری «ترجمه تخصصی»، ترجمه قرآن کریم به زبانهای مختلف و انتشار کتاب «ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن مجید» از دیگر فعالیتهای این شاعر گرانقدر است. طاهره صفارزاده در زمینه سرودن شعر هم با همان نگاه متعهدانه برخورد کرد و شعرهایش به زبانی دردمندانه، «شعر ناب» را در حوض زندگی میشست. او از پیشگامان شعر انقلاب اسلامی بوده و شعر را درمانی از دردهای بسیار حکومت استبدادی پهلوی میجست، چرا که معتقد بود «طاغوت ریشه طاعون است». شعرهای پس از انقلاب دکتر صفارزاده هم در ترکیبی از اندیشه و عشق به جریان افتاد و زبان گویای ملتی بیدار بود. از دکتر طاهره صفارزاده افزون بر مقالات و مصاحبههای علمی، یک مجموعه داستان، 12 مجموعه شعر، 5 گزیده اشعار و 13 اثر ترجمه یا نقد ترجمه در زمینههای ادبیات، علوم، قرآن، علوم قرآنی، حدیث و علوم حدیث انتشار یافته است و برخی اشعارش به زبانهای دیگر ترجمه شده است. بانوی شاعره انقلاب اسلامی با کولهباری از خدمات ارزنده در زمینه ادبیات فارسی در تاریخ 4 آبان 1387 درگذشت، اگر چه شاعری که از بیداری میگوید، هرگز نمیمیرد. همان شاعری که نوشت:
«دوباره برمیخیزیم
به راه میافتیم
رفتن به راه میپیوندد
ماندن به رکود»
محمدرضا عبدالملکیان؛ شاعری تجربهگرا
باید شعر بخشی از زندگی و زندگی بخشی از تجسم شاعرانگی شاعر باشد و از این زاویه است که تفکرات و دیدگاههای خلاقانه در بستر دغدغهمندی بدل به میوهای پرثمر از روح
آگاهی بخشی و حقیقتیابی خواهد شد و محمدرضا عبدالملکیان شاعر نوگرای انقلاب اسلامی از آن جمله شاعران متعهد این دریای شناور است. از انتشار کتاب «مَه در مِه» در پیش از انقلاب که او را شهره در شاعرانگی کرد تا بافت شعر سپیدگوی و روح طبیعت خواهش در آثاری دیگر و شعرها و ترانههایی که به هوای انقلاب و در مسیر جنگ تحمیلی سرود.
«هر وقت کاغذ و خودکار میخواهد
میدانم که از جبهه
نامهای برای ما نوشته خواهد شد
هر روز نان سفره را
میان سربازهای خیالش
قسمت میکند...»
آثارش در عرصه شعر اجتماعی انقلاب و در شعر دفاعمقدس جاودان مانده و براساس تغییرات جامعه رنگی دوباره به خود گرفت.
سیداحمد نادمی، منتقد ادبی در این باره میگوید: «در سال ۵۴ ما شاهد انتشار کتابی با عنوان «مَه در مِه» از عبدالملکیان بودیم که مخاطب در این کتاب با نوعی نگاه به شعر بر مبنای بازیهای زبانی روبهرو میشد، اما در ادامه کار وی میتوان پرسونا (نقاب)های شاعری او را در 3 نوع تغزلی، حماسه و طبیعتگرایی دید که نوع آخر، یعنی طبیعتگرایی در آثار این شاعر بسیار برجسته است. اوایل انقلاب بیشتر نقدهایی که درباره آثار عبدالملکیان نوشته میشد، از محور «بازگشت به روستا» در آثار او سخن میگفتند ولی من معتقدم ما بیشتر در آثار این شاعر با بازگشت به طبیعت روبهروییم که این نوع موضعگیری برابر وضعیت اجتماعی جامعه شهری است».
علیرضا قزوه؛ یاور شعر انقلاب
علیرضا قزوه، شاعر سالهایی بسیار از بیداری شعر انقلاب اسلامی است و از جمله شاعرانی است که در برابر طغیانهای روزگار و در برابر رخدادهای پیرامون همیشه واژههایی از جنس زنده بودن دارد و موضعگیریهایش پیرامون اتفاقات از سر دغدغهمندی برقرار است. غزلسرایی که در شعر نو هم دستی بر قلم داشته و فعالیتهای ادبی بسیاری در سالهای طولانی از برگزاری مراسمهای ادبی برای شعر انقلاب اسلامی تا خدماتی قابل توجه برای شاعران جوان در مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری داشته است. از «نخلستان تا خیابان»، «دو رکعت عشق»، «عشق، علیهالسلام»، «با کاروان نیزه» و «من میگویم شما بگریید «مرثیه عاشورایی»» گوشهای از دلدادگیهایش به سرودن اشعار مذهبی است. پایبندیاش به شعر انقلاب اسلامی ستودنی است. شعرهایش بدون واهمه از جریانهای امروز سیاسی میگویند و واژههایش حکایتی از دورانی غریب را سر میدهند.
برای نمونه شاعر در یکی از شعرهایش چنین احوالی را بازگو میکند:
«تنها به خیابان میزنم
با گوجهفرنگیهای له شده
و میکوبم
به صورت اردوغانها
به صورت روزنامههای سازشکار
به صورت آقاخانهای نوری و
امیرکبیرهای قلابی...
و این منم هنوز
حنظلهای به نام شعر
و آمدهام دوباره بوق بزنم که: ای ی ی مردم!
مواظب باشید
میخواهند با چند آبنبات قیچی
کدخدا را خدا کنند
و شیطان را
برای همیشه با خدا آشتی بدهند!...»
و این همان شعری است که بیدار است و جان دارد و راهی برای بیان مظلومیت مردمانی از جنس مردمان فلوجه، نمایش درد کودکان غزه و آوارگیهای مردمان عراق است و اینجاست که شعر دارای موضع میشود، طپش دارد و زنده به ثبت و بروز حقایق زندگی بوده و شاعر صاحب جامهای از تعهد شاعرانگی خواهد شد.