printlogo


کد خبر: 159800تاریخ: 1395/4/10 00:00
بررسی نمونه‌هایی از تهاجمات و تجاوزگری‌های آمریکا که با زمینه‌سازی قبلی شکل گرفت
پرچم‌های دروغین

عبدالحمید شهرابی*: در بخش اول این مقاله تحت عنوان «کشتار اورلاندو، احتمال عملیاتی دیگر زیر پرچم دروغین» ضمن شرح برخی حقایق مربوط به این عملیات، قرار بر این شد که نمونه‌های تاریخی تهاجمات آمریکا تحت پرچم دروغ مورد بررسی قرار گیرد. این بررسی را اکنون ملاحظه می‌کصنید.
1- جنگ‌ با مکزیک طی سال‌های 1848-1846
بعد از غلبه ناپلئون بر اسپانیا در سال 1809، برخی مستعمرات اسپانیا و از جمله مکزیک دست به طغیان زدند و حکومت جمهوری تشکیل دادند. ایالات متحده در آن زمان به این مستعمرات چشم داشت و به دنبال تصرف آنها بود.
وقتی «جیمز پالک» در سال 1845 رئیس‌جمهور آمریکا شد به کابینه خود اعلام کرد یکی از اهداف اصلی او تصاحب کالیفرنیا خواهد بود که در آن‌زمان بخشی از سرزمین مکزیک را تشکیل می‌داد.  پالک در خاطرات خود می‌نویسد: «من به اعضای کابینه گفتم همانطور که آنان می‌دانند تا آن زمان ما شاهد هیچ‌گونه عملیات تهاجمی آشکار از جانب ارتش مکزیک نبوده‌ایم، لکن این خطر وجود داشت که چنین حمله‌ای هر لحظه صورت گیرد. من گفتم به نظرم ما دلایل کافی برای جنگ داریم». لذا چنانکه «توماس دی‌لورنزو» نویسنده آمریکایی و استاد دانشگاه لویولا در مریلند با اشاره به این اظهارات جیمز پالک به درستی خاطرنشان می‌کند، «جنگ پیشگیرانه» مدت‌ها قبل از جورج بوش توسط حاکمان ایالات متحده تجویز شده است. پالک که به دنبال تحقق بخشیدن به اهداف توسعه‌گرایانه و سلطه‌طلبانه ایالات متحده بود، از آنجا که می‌دانست مکزیک دست به اقدامات تهاجمی نزده است، به‌عنوان یک عمل تحریک‌آمیز نیروهای ارتش آمریکا را به مرز مکزیک اعزام کرد و این نیروها متعاقبا با ایجاد سنگرها و استحکامات نظامی در عمق 150 کیلومتری سرحدات مکزیک مقدمات تجاوز آمریکا به خاک این کشور را فراهم کردند. این جنگ منجر به الحاق تگزاس، کالیفرنیا، نیومکزیکو، نوادا، آریزونا، یوتا و کلرادوی غربی به ایالات متحده شد. «یولیسس گرانت» یکی از سربازان آمریکایی در جنگ 1848-1846 آمریکا علیه مکزیک در خاطرات خود می‌نویسد: «ما برای تحریک جنگ به آنجا اعزام شده بودیم...».  
 2- جنگ آمریکا- اسپانیا در سال 1898
بلافاصله بعد از «جنگ داخلی» (1865-1861)، حکومت ایالات متحده یک جنگ 25 ساله علیه سرخپوستان بومی به راه انداخت و با نسل‌کشی صاحبان اصلی سرزمین‌های تصرف‌شده، زمینه بسط و توسعه نظام سلطه سرمایه‌داری را فراهم کرد. بعد از این نسل‌کشی، از اواخر دهه 1880، آمریکایی‌ها که به منظور بهره‌برداری از محصولات شکر و تنباکو در کوبا سرمایه‌گذاری کرده بودند، به دنبال فرصت می‌گشتند تا بر اسپانیا به‌عنوان قدرت برتر نظام سلطه در آمریکای لاتین غلبه کنند. جنگ آمریکا با اسپانیا با این پیش‌زمینه تدارک دیده شد و بهانه انجام آن فراهم گشت. فوریه سال 1898 یک ناو جنگی آمریکا به نام «مین» که ظاهرا به منظور حفظ منافع تجاری ایالات متحده در کوبا به بندر هاوانا اعزام شده بود منفجر شد و 255 تن از سرنشینان آن کشته شدند. به‌رغم تکذیب دولت اسپانیا مبنی بر ایفای هر گونه نقش در این ماجرا، دولت آمریکا و رسانه‌های جمعی تحت کنترل آن اسپانیا را مسؤول این انفجار اعلام کردند و از این طریق افکار عمومی را برای شروع جنگ آماده کردند.  لکن، تحقیقات بعدی نشان داد برخلاف سناریوی مورد ادعای آمریکا که علت انفجار را مین‌های دریایی قابل کنترل از دور می‌دانست و این مین‌های مجعول را به اسپانیا منتسب می‌کرد، انفجار در داخل کشتی صورت گرفته بود. جنگ آمریکا علیه اسپانیا که با بهانه این پرچم دروغین صورت گرفت و منجر به اشغال نظامی کوبا و سپس تصرف فیلیپین و گوآم شد، در شرایطی به وقوع پیوست که مبارزان کوبایی در دوره پایانی جنگ‌های انقلابی 1898-1888 در آستانه غلبه بر اسپانیا بودند.
 3- جنگ اول جهانی
7 مه 1915 آلمان متهم شد با حمله یک زیردریایی خود به کشتی اقیانوس‌پیمای لوزیتانیا باعث کشته شدن 1200 تن از سرنشینان آن شامل 128 آمریکایی شده است. تحقیقات بعدی نشان داد انفجار نه بر اثر حمله زیردریایی آلمانی، بلکه در داخل کشتی صورت گرفته است. لوزیتانیا که در ظاهر یک کشتی مسافری بود، به طور مخفیانه مشغول انتقال 6 میلیون پوند (بالغ بر 2720 تن) فشنگ و سایر مواد منفجره از جانب مؤسسه بانکی مورگان برای انگلستان و فرانسه بود.  این کشتی در حالی به‌عنوان یک اقدام تحریک‌آمیز با مجوز مقامات آمریکایی و انگلیسی به آب‌های تحت کنترل آلمان اعزام شده بود که آلمان علنا هشدار داده بود کشتی‌هایی که بدون مجوز آلمان از مرزهای آبی این کشور عبور کنند را منهدم خواهد کرد. بدین ترتیب دولتمردان آمریکا و انگلیس آگاهانه و به منظور ایجاد بهانه برای آغاز جنگ اول جهانی از کشتی لوزیتانیا و صدها سرنشین آن به‌عنوان یک طعمه استفاده کردند.
4- جنگ دوم جهانی
حمله ژاپن در 7 سپتامبر 1941 به پایگاه نیروی دریایی آمریکا در پرل هاربر (بندر پرل) واقع در هاوایی که بهانه ورود رسمی آمریکا به جنگ دوم جهانی را به وجود آورد، با تحریک آشکار و دسیسه‌چینی دولت وقت ایالات متحده صورت گرفت. در آن زمان، دولت آمریکا که از قبل به دستگاه‌های کشف رمز پیام‌های مخابراتی ارتش ژاپن دست یافته بود از تحویل این دستگاه‌ها به فرماندهان پایگاه نظامی خود در هاوایی اجتناب کرد و بدین ترتیب با آگاهی از حمله ژاپن، طبق یک طرح برنامه‌ریزی شده منتظر شد تا حمله انجام گیرد و با قربانی شدن سربازان آمریکایی زمینه آماده کردن افکار عمومی برای جنگ‌افروزی آمریکا فراهم شود. واقعه پرل هاربر در شرایطی صورت گرفت که دولت آمریکا از مدت‌ها قبل از آن مشغول اقدامات تحریک‌آمیز علیه ژاپن و آلمان به منظور ورود به جنگ بود. مسؤول میز ژاپن در بخش جاسوسی نیروی دریایی آمریکا 8 اقدام تحریک‌آمیز را برای ورود ژاپن به جنگ علیه این کشور پیشنهاد کرده بود و «فرانکلین روزولت» رئیس‌جمهور وقت آمریکا دستور اجرای این پیشنهادات به علاوه برخی اقدامات تحریک‌آمیز دیگر را صادر کرده بود. محاصره بنادر و تحریم اقتصادی به منظور جلوگیری از واردات نفت به ژاپن و تسلیح نیروهای درگیر در جنگ با آلمان و ژاپن و مشارکت در عملیات نظامی به نفع آنان از جمله جدی‌ترین این اقدامات بود. به‌عنوان نمونه، نیروهای آمریکایی قبل از ورود رسمی به جنگ دوم جهانی به دفعات به قایق‌های جنگی آلمانی حمله کردند و خلبانان آمریکایی متشکل در اسکادران «ببرهای پرنده» 100 فروند هواپیمای جنگی ژاپن را در چین منهدم کردند.
 5- جنگ سرد
بعد از جنگ دوم جهانی، آمریکا که به دنبال بسط سلطه سیاسی- اقتصادی خود در سراسر جهان و توسعه صنایع نظامی‌اش برای حصول این هدف بود، به بهانه مهار «کمونیست‌های شیطان‌صفت و بی‌خدا» در اتحاد جماهیر شوروی، طبق دکترین «ترومن» رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، جنگ سرد را از سال 1946 به راه انداخت. در آن زمان دولت امنیت ملی در آمریکا تشکیل شد و این دولت تحت لوای «جلوگیری از گسترش کمونیسم» به انحای مختلف از سازماندهی کودتا گرفته تا تجاوز نظامی مستقیم دست به سرکوب مبارزات آزادیبخش ملل محروم زد. علاوه بر این، طی سال‌های 1956-1950 دولت آمریکا توسط جریانی که «مک‌کارتیسم» نام گرفت، هرگونه انتقاد و اعتراض شهروندان آمریکایی نسبت به سیاست‌های خفقان‌زای خود را با اتهام طرفداری از کمونیسم، بشدت سرکوب کرد. جوزف مک‌کارتی، سناتور دست راستی و مرتجع آمریکایی از ایالت ویسکانسین بود. طی دوران جنگ سرد دستگاه‌های امنیتی و سازمان‌های جاسوسی آمریکا بسیاری از اقدامات تخریبی خود را زیر «پرچم دروغ» پنهان کرده و اینگونه عملیات را تحت نام فعالان جنبش کمونیستی انجام می‌دادند. به‌عنوان نمونه، ایرانیانی که در خدمت سیا، سازمان جاسوسی آمریکا بودند در سال‌های اولیه دهه 1950 میلادی جهت ایجاد بی‌ثباتی در ایران و زمینه‌سازی برای کودتای 28 مرداد یکسری عملیات تروریستی و بمب‌گذاری را انجام داده و به نام کمونیست‌ها جا زدند. در همین راستا، همانطور که نخست‌وزیر سابق و یک قاضی ایتالیایی و همچنین رئیس سابق ضداطلاعات ارتش ایتالیا اذعان کرده‌اند، سازمان جاسوسی سیا در همکاری با پنتاگون و ناتو طی دهه 1970 و حتی قبل از آن با تحریک، تشویق و سازماندهی گروه‌های تروریست دست راستی، اقدام به بمب‌گذاری و عملیات تروریستی در ایتالیا نموده و مسؤولیت آن را متوجه فعالان حزب کمونیست ایتالیا کرد.  یکی از افرادی که در عملیات پرچم دروغین در ایتالیا مشارکت داشته است در بخشی از اعترافات خود می‌گوید: «ما باید به افراد غیرنظامی حمله می‌کردیم، به مردم، زنان، بچه‌ها، انسان‌‌‌های بی‌گناه و آدم‌های ناشناخته‌ای که از بازی‌های سیاسی خیلی دور بودند. هدف عملیات، بسیار روشن و ساده بود: قرار بود مردم ایتالیا رو به دولت بیاورند و از دولت بخواهند امنیت بیشتری را تأمین کند».   برخی از حملاتی که در این عملیات تحت پرچم دروغ به اجرا درآمد عبارتند از: قتل نخست‌وزیر ایتالیا (1960)، انفجار بمب در پرتغال (1966)، کشتار جمعی در ایتالیا (1969)، حمله تروریستی در ترکیه (1971)، بمب‌گذاری در ایتالیا (1972)، تیراندازی و انفجار بمب در یک قطار در ایتالیا (1974)، تیراندازی و کشتار در استانبول- ترکیه (1977)، کشتار جمعی در مادرید- اسپانیا (1977)، قتل نخست‌وزیر ایتالیا (1978)، بمب‌گذاری در یک ایستگاه قطار بولونیا در ایتالیا (1980) و تیراندازی و قتل 28 تن در بلژیک (1985).
 6- جنگ کره: 1953-1950
در شرایط پیروزی انقلاب چین و احتمال شکست نیروهای سرمایه‌داری در انتخاباتی که در کره جنوبی در پیش بود، ارتش کره جنوبی طی سال‌های 1950-1949 در چند نوبت با چراغ سبز آمریکا به خاک کره شمالی حمله کرد و با پاسخ متقابل کره شمالی زمینه دخالت نظامی ایالات متحده در جنگی که به دنبال آن بود فراهم شد. در این جنگ کره شمالی 30 درصد جمعیتش را بر اثر بمباران‌های این کشور توسط آمریکا در دهه ۱۹۵۰ از دست داد. این به این معنی است که هر خانواده کره شمالی، عزیزی را در زمان جنگ کره از دست داده‌ است.
7- جنگ «خلیج خوک‌ها» علیه کوبا
16 ماه بعد از پیروزی انقلاب کوبا، دولت ایالات متحده با آموزش و سازماندهی نیروهای ضدانقلاب آن کشور در ماه آوریل 1961 به کوبا حمله کرد. در این تجاوز نظامی که با فرماندهی مستقیم نیروهای انقلاب توسط «فیدل کاسترو» طی 3 روز به شکست انجامید، برای توجیه جنگ و فریب افکار عمومی پرچم نیروی هوایی دولت کوبا بر بدنه هواپیماهای آمریکایی که در بمباران کوبا شرکت داشتند، نقاشی شده بود.
 8- عملیات نورث وودز
سال 1962، متعاقب شکست تجاوز نظامی ایالات متحده در خلیج خوک‌ها، در طرحی که با نام «عملیات نورث وودز» به تصویب رئیس و تمام اعضای ستاد مشترک ارتش آمریکا رسید، مقرر شد به منظور ایجاد زمینه برای شروع جنگ علیه کوبا یکسری عملیات فریب با «پرچم دروغین» توسط آمریکا و نیروهای تحت امر آن انجام گیرد و مسؤولیت آنها به دوش دولت کوبا گذاشته شود. برخی از اقداماتی که در این عملیات باید انجام می‌گرفت عبارت بودند از: غرق کردن کشتی‌های آمریکایی، سرقت و انفجار هواپیماهای تجاری آمریکا، انجام عملیات تروریستی علیه شهروندان آمریکایی و انفجار تعدادی از ساختمان‌ها در واشنگتن دی‌سی، میامی و دیگر شهرهای ایالات متحده. در این طرح که بعد از ماجرای شکست افتضاح‌‌آمیز آمریکا در خلیج خوک‌ها مورد تأیید کندی، رئیس‌جمهور وقت آن کشور قرار نگرفت، همچنین مقرر شده بود در انجام هر یک از این عملیات فریب، شواهد ساختگی برای مقصر نشان دادن دولت کوبا تهیه و در اختیار افکار عمومی قرار گیرد.
 9- طراحی حمله به ترینیداد-توباگو و جامائیکا
سال 1963 وزارت دفاع آمریکا در یک سند پیشنهاد می‌کند حملاتی به کشورهای عضو «سازمان دولت‌های آمریکایی»- مثل ترینیداد-توباگو یا جامائیکا- صورت گیرد و کوبا در آن مقصر جلوه داده شود.
 10- جنگ ویتنام
4 آگوست 1964 در شرایطی که حکومت ویتنام جنوبی با حمایت آشکار ایالات متحده از مدتی قبل از آن مشغول حملات تهاجمی علیه ویتنام شمالی بود، حکومت ویتنام شمالی متهم شد به یک ناو جنگی آمریکا به نام مادوکس در خلیج تونکین حمله کرده است.
بعدها همانطور که «مک نامارا» وزیر دفاع آمریکا اعتراف کرد، معلوم شد چنین حمله‌ای اصلا صورت نگرفته و این اتهام صرفا یک دروغ ساخته و پرداخته شده برای فریب افکار عمومی به منظور آغاز جنگ ایالات متحده علیه مردم ویتنام بوده است.
 11- اشغال نظامی گرانادا
اکتبر 1983 بعد از کودتای نظامی و قتل «موریس میشاپ» نخست‌وزیر دولت انقلابی گرانادا، دولت آمریکا به این بهانه واهی که به علت حضور نیروهای کوبایی در گرانادا- که مشغول فعالیت‌های صلح‌آمیز و احداث زیرساخت‌های این کشور بودند- جان 800 دانشجوی آمریکایی مشغول تحصیل علوم پزشکی در آنجا، در خطر است، با تجاوز نظامی به این کشور کوچک واقع در منطقه کارائیب، آن را به تصرف خود درآورد.
 12- جنگ علیه مواد مخدر
«جنگ علیه مواد مخدر» که از سال 1971 توسط «ریچارد نیکسون» رئیس‌جمهور وقت آمریکا آغاز شد، در واقع بهانه‌ای بوده برای سلطه‌گری و حضور نظامی ایالات متحده در کشورهای محروم و عقب ‌نگهداشته شده، بالاخص در منطقه آمریکای لاتین. به‌رغم ادعای کذب ایالات متحده مبنی بر مبارزه با تولید و تجارت مواد مخدر، سیا، سازمان جاسوسی آمریکا از «لرد»های تولیدکننده مواد مخدر حمایت می‌کند و در تجارت کلان آن که طبق آمار ارائه‌شده توسط سازمان ملل در سال 2005 معادل 320 میلیارد برآورد شده است، مشارکت دارد. لکن درآمد واقعی تجارت فعلی مواد مخدر که قسمت عمده آن برای تسلیح نیروهای تروریست مورد حمایت آمریکا و دیگر فعالیت‌های تخریبی سازمان‌های جاسوسی کشورهای امپریالیستی هزینه می‌شود، به مراتب بیشتر از این میزان است.
 13- اشغال نظامی پاناما
اکتبر 1989 درگیری‌های برنامه‌ریزی‌شده نظامی منجر به تسریع اجرای نقشه آمریکا برای تصرف پاناما و برکناری متحد سابق ایالات متحده، نوریه‌گا از قدرت شد. این تجاوز نظامی همچنین باعث شد برنامه دولت آمریکا برای تحویل کنترل کانال استراتژیک پاناما به دولت آن کشور منتفی شود.
 14- «عملیات توفان صحرا»؛ جنگ علیه عراق در سال 1991
حمله عراق به کویت در ماه ژانویه 1991 یک تله برای صدام بود تا به بهانه آن تهاجم نظامی آمریکا علیه نیروهای عراقی صورت گیرد. آمریکایی‌ها قبلا توسط جیلسپی، سفیر خود در عراق به مقامات عراقی گفته بودند با حمله آن کشور به کویت مخالفتی ندارند و با این چراغ سبز زمینه دخالت نیروهای نظامی خود در این جنگ و متعاقبا 2 دهه تحریم جنایت‌بار علیه عراق را فراهم کردند.  این جنگ نیز همانند دیگر اقدامات سلطه‌گرانه آمریکا با تحریک احساسات و فریب افکار عمومی توسط تبلیغات رسانه‌ای توأم بود. به‌عنوان نمونه، دختر سفیر کویت در آمریکا به شکل یک پرستار در برنامه‌های تلویزیونی ظاهر شد و «شهادت» داد سربازان عراقی سیم‌های رابط دستگاه‌های مراقبت‌کننده از نوزادان زودرس کویتی را قطع کرده و این نوزادان را از محل نگهداری آنان به بیرون پرتاب کرده و باعث قتل آنان شده‌اند.
 15- «تاکتیک‌های دفاعی»!
در یک سند متعلق به ارتش آمریکا که تحت عنوان «تکنیک‌‌های تاکتیک‌های دفاعی نیروهای ویژه» ابتدا در سال 1994 نوشته شده و بعد در سال 2004 به‌روز شده است، پیشنهاد شده تروریست‌ها برای انجام عملیات زیر پرچم دروغ و به منظور بی‌ثبات کردن حکومت‌های چپگرا در آمریکای لاتین به استخدام درآیند.  فهرست وسیعی از سازماندهی عملیات پرچم دروغ در آمریکای لاتین و دیگر مناطق دنیا توسط سازمان جاسوسی سیا وجود دارد و این عملیات همچنین با نام «عملیات کثیف» شناخته شده است.
 16- انفجار ساختمان‌های «مرکز تجارت جهانی» در نیویورک (واقعه 11 سپتامبر 2001)، بهانه‌ای برای اشغال نظامی افغانستان در 7 اکتبر 2001
با انفجار ساختمان‌های «مرکز تجارت جهانی» و پنتاگون در نیویورک که در تاریخ 11 سپتامبر سال 2001 میلادی به ظاهر بر اثر اصابت هواپیماهای تحت کنترل نیروهای تروریست القاعده به وقوع پیوست، دورانی جدید از جنگ‌افروزی آمریکا و متحدان آن در سازمان «آتلانتیک شمالی» (ناتو) تحت لوای «جنگ با تروریسم» آغاز شد.  یک ماه بعد از این واقعه، اکتبر 2001 نیروهای نظامی آمریکا، افغانستان را اشغال کردند و تهاجمات نظامی این کشور طی سال‌های بعد به بهانه‌های واهی در عراق، پاکستان، فلسطین (توسط اسرائیل)، لیبی، سومالی، یمن، سوریه، آفریقای مرکزی، هائیتی و برخی دیگر از مناطق جهان ادامه یافت. دور جدید جنگ‌افروزی آمریکا باعث شده علاوه بر کشته شدن میلیون‌ها انسان بی‌گناه، آزادی بیان، آزادی‌های سیاسی و حقوق مدنی شهروندان آمریکایی نیز به طرزی بی‌سابقه سرکوب شود.
امروز با افشای حقایقی که به برخی از آنها در زیر اشاره خواهد شد، دروغ و فریب بزرگ هیات حاکمه آمریکا درباره علت انفجار ساختمان‌های یادشده نزد بسیاری از مردم جهان و تعداد فزاینده‌ای از شهروندان آمریکایی برملا شده است.
- دکترین نومحافظه‌کاران برای حفظ و تقویت سلطه آمریکا از طریق به نمایش گذاشتن قدرت نظامی این کشور در «جنگ‌های بازدارنده» ابتدا در سال 1992 یعنی قریب به یک دهه قبل از واقعه 11 سپتامبر در سندی تحت عنوان «راهنمای برنامه‌ریزی دفاع» تدوین شده بود. یک سال قبل از واقعه 11 سپتامبر، در یک سند 76 صفحه‌ای تحت عنوان «بازسازی قدرت دفاع آمریکا» که توسط «پروژه قرن جدید آمریکا»- یکی از اتاق‌های فکر نومحافظه‌کاران- تهیه شده بود، ضمن اشاره به اینکه «در حال حاضر ایالات متحده با هیچ رقیب جهانی مواجه نیست»، تأکید شده بود: «استراتژی بزرگ آمریکا باید به دنبال هدف حفظ و تقویت این موقعیت برتر باشد».  آنچه 11 سپتامبر اتفاق افتاد، در خدمت تعقیب این «استراتژی بزرگ» بود. بی‌جهت نیست که طبق گزارش «باب وودوارد» خبرنگار وقت روزنامه واشنگتن‌پست، جورج بوش به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا اظهار کرده بود این واقعه «یک فرصت بزرگ است».   
- به‌رغم سناریوی رسمی مورد ادعای دولت آمریکا مبنی بر اینکه اصابت هواپیما علت انفجار و فروریختن ساختمان‌های مرکز تجارت جهانی و پنتاگون بوده است، برخی مأموران ویژه نجات و کارکنان آتش‌نشانی به انفجار بمب و مواد محترقه در سراسر این ساختمان‌ها اشاره داشته‌اند.
- بسیاری از کارشناسان و متخصصان امور فنی امکان فروریختن برج‌های 100 طبقه‌ای دارای سازه فولادی با سرعتی قریب به سرعت سقوط آزاد را بر اثر اصابت هواپیما و آتش‌سوزی ناشی از آن، نفی کرده‌اند. طبق این نظریه کارشناسی، انفجار و انهدام این ساختمان‌ها از درون صورت گرفته و کنترل شده، بوده است.
- به‌رغم آگاهی افکار عمومی از سقوط برج‌های دوقلوی «مرکز تجارت جهانی» در 11 سپتامبر، این واقعیت از نگاه بسیاری پنهان مانده است که ساختمان شماره 7 این مرکز نیز بعدازظهر همان روز بدون اینکه مورد اصابت هواپیما قرار گیرد، کاملا همانند دو ساختمان دیگر منفجر شده و سقوط کرده است.
- یک تیم از دانشمندان بین‌المللی در آزمایش نمونه‌های خاک محل انفجار که بلافاصله بعد از فروریختن ساختمان‌ها به دست آمده است، تعداد زیادی از تکه‌های نانوترمایت آتش‌نگرفته را کشف کرده‌اند. نانوترمایت یک ماده منفجره است که تنها آزمایشگاه‌های پیچیده نیروهای نظامی بسیار پیشرفته قابلیت تولید آن را دارند.
- فولادهای باقیمانده در محل انفجار به سرعت به خارج از ایالات متحده منتقل شده و ذوب می‌شوند  این در حالی است که با آزمایشات دقیق می‌شد به تأثیر مواد منفجره بر آنها پی برد.
 17- تجاوز نظامی به عراق- سال 2003
آمریکا سال 2003 ادعا کرد دولت عراق به سلاح‌های کشتار جمعی مجهز است و به بهانه خطرات ناشی از این سلاح‌ها به عراق حمله کرد. لکن، بعد از حمله نظامی به عراق و اشغال آن کشور معلوم شد وجود این نوع سلاح در عراق صرفا یک دروغ ساخته و پرداخته شده توسط دولت‌های امپریالیستی جهت تأمین اهداف سلطه‌طلبانه آنها بوده است.
 18- برنامه تجاوز نظامی آمریکا به 7 کشور
«وسلی کلارک» ژنرال 4 ستاره بازنشسته ارتش آمریکایی است که فرمانده عالی نیروهای ناتو در جنگ علیه یوگسلاوی در سال 1999 بوده است. وی در بخشی از مصاحبه خود با «امی گودمن» سردبیر سایت «دموکراسی نا» (دموکراسی– حالا) که 2 مارس 2007 انجام شده، می‌گوید: «حدود 10 روز بعد از 11 سپتامبر به پنتاگون رفتم و «رامسفلد» وزیر و «ولفوویتس» معاون وزیر را دیدم. از پله‌ها پایین رفتم تا به شخصی که عضو ستاد مشترک بود و قبلا برایم کار می‌کرد سلام کنم و یکی از ژنرال‌ها مرا صدا کرد و گفت بیا داخل. او گفت «قربان! شما باید به داخل بیایید و برای لحظه‌ای با من صحبت کنید». گفتم «خب! شما خیلی مشغول هستید». او گفت: «خیر، خیر». و گفت: «ما تصمیم گرفته‌ایم به جنگ با عراق برویم». آنوقت حدود 20 سپتامبر بود. گفتم: «ما قرار است با عراق بجنگیم؟ چرا؟» او گفت: «نمی‌دانم». او گفت: «حدس می‌زنم آنها نمی‌دانند چه کار دیگری بکنند». پس من گفتم: «خب! آیا آنها اطلاعاتی پیدا کرده‌اند که ارتباط صدام با القاعده را نشان می‌دهد؟» او گفت: «نه، نه». او گفت: «هیچ چیز تازه‌ای در این باره وجود ندارد. آنها فقط این تصمیم را گرفته‌اند که با عراق وارد جنگ شوند». او گفت: «من حدس می‌زنم این طور به نظر می‌رسد که ما نمی‌دانیم در مورد تروریست‌ها چه کنیم ولی ما ارتش خوبی داریم و می‌توانیم حکومت را به پایین بکشیم». و او گفت: «فکر می‌کنم اگر تنها ابزاری که شما دارید چکش باشد، هر مساله‌ای باید شبیه میخ به نظر برسد». پس از آن، من چند هفته بعد بازگشتم تا او را ببینم و در آن زمان ما مشغول بمباران افغانستان بودیم. من گفتم: «آیا هنوز قرار است ما به جنگ با عراق برویم؟» و او گفت: «اوه، بدتر از آن است». او به طرف میزش رفت و یک تکه کاغذ را برداشت و گفت: «من این را از طبقه بالا تازه امروز دریافت کردم». منظورش دفتر وزیر دفاع بود. و گفت: «این یادداشتی است که شرح می‌دهد ما چگونه می‌خواهیم 7 کشور را ظرف 5 سال از میان برداریم، با شروع از عراق و بعد سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و با پایان یافتن در ایران». من گفتم: «آیا این اطلاعات محرمانه است؟» او گفت: «بله قربان». من گفتم: «خب! به من نشان نده». و من او را یک سال بعد یا زمانی در حدود آن دیدم و گفتم: «آن را به یاد می‌آوری؟» او گفت: «من آن یادداشت را به شما نشان ندادم! من آن را به شما نشان ندادم!»  
توطئه‌های جنایت‌بار آمریکا به مواردی که در بالا بیان شد خلاصه نمی‌شود و کارنامه ننگین دولت ایالات متحده پر است از توطئه و فریب نه‌تنها علیه ملل دیگر بلکه علیه خود ملت آمریکا. با این اوصاف آیا احتمال نمی‌رود که کشتار اورلاندو نیز عملیاتی دیگر تحت پرچم دروغین باشد؟
*هماهنگ‌کننده کمپین همبستگی با ایران و مسؤول تحقیقات خانه آمریکای لاتین
 


Page Generated in 0/0221 sec