جاناتان ویلسون: استادیوم متلایف نیوجرسی خیلی خوشساخت است اما جزو استادیومهای بزرگ جهان فوتبال به شمار نمیرود. کوپاآمهریکا سنتناریو بیش از آنچه تصور میشد جذاب بود، اما جزو تورنمنتهای بزرگ نیست، حتی کونمبول (اتحادیه فوتبال آمریکای جنوبی) هفته پیش گفت این تورنمنت اصلا کوپاآمهریکا نبوده است. برای همین اینجا، جایی نبود که مسی خداحافظی کند. «من نهایت تلاشم را کردم اما نتوانستم هیچکدام از 4 فینال را ببرم. من هر کاری میشد کردم و این برای خودم از همه دردناکتر است. اما فکر میکنم زمان رفتن فرا رسیده». مسی بعد از فینال کوپاآمهریکا از حرفی که زد مطمئن بود. این حرفها بازتابی بود از چیزی که پیش از فینال درباره شکستهای قبلی و لزوم تغییر تاریخ گفت. انگار مسی احساس میکند طلسم شده و دلیل اینکه نسلی طلایی با
2 قهرمانی در جامجهانی جوانان در 2005 و 2007 و یک مدال طلای المپیک در 2008 نمیتوانند در رده بزرگسالان افتخاری کسب کنند. اما این حس شکست خوردن و زده شدن از فوتبال فراتر از مسی است. حالا خاویر ماسکرانو هم اعلام بازنشستگی از تیمملی کرده و سرخیو آگوئرو و گونزالو هیگوآین هم به این فکر افتادهاند. آگوئرو در این فینال 2 موقعیت خوب از دست داد، هیگوآین یکی، هیگوآینی که در فینال کوپای پارسال و جامجهانی 2 سال پیش هم موقعیتهای خوبی را خراب کرده بود. آیا باید شکستهای آرژانتین را گردن مهاجم ناپولی بیندازیم؟ نه واقعا. اما نمیتوان از این فکر گذشت که با این همه مقایسهای که بین مارادونا و مسی میشود و مدام حرف از جام جهانی 1986 به میان میآید، اگر مسی مهاجمی مثل خورخه والدانو کنارش داشت، شاید دوران ملی بهتری پشت سر میگذاشت. شاید مسی در آینده نظرش را عوض کند و به تیم ملی بازگردد. او در حال حاضر خشمگین است، بویژه از پست اینستاگرام فدراسیون فوتبال آرژانتین که این شکست را یک فاجعه خواند. شاید رئیس جدید فدراسیون او را مجاب به بازگشت کند. مسی فقط 29 سال دارد. شاید پایان مسی با خداحافظی باشکوهی در فینال جامجهانی 2018 در استادیوم لوژنیکی باشد، یا شاید در ماراکانا (یا هر استادیوم دیگری که برزیل تصمیم بگیرد فینال کوپای 2019 را آنجا برگزار کند). فراموش نکنیم که مارادونا هم دوران زیادی دور از تیمملی بود. نکتهای که در مقایسه او با مسی معمولا به شکل عجیبی مطرح نمیشود. تیمملی آرژانتین برای مسی خیلی مهم است. فقط چون او مثل بوفون سرود ملی را فریاد نمیزند دلیل نمیشود که اهمیت ندهد. درست که مسی
در 11 سالگی به اسپانیا رفته، ولی هنوز کاملا آرژانتینی باقی مانده. مسی با لهجه روزاریو حرف میزند، بازیگر محبوبش ریکاردو دارین و غذای محبوبش میلانساس دستپخت مادرش با گوجهفرنگی و پنیر است. چهره ناراحت او وقتی بعد از شکست در فینال جام جهانی جایزه بهترین بازیکن را دریافت کرد نشان داد این افتخار انفرادی هیچ ارزشی برایش نداشت. خستگی مسی قابل درک است. او 3 سال پشت سر هم در تابستان فوتبال اروپا در تورنمنتهای بزرگ بازی کرده است و مشخصا در تیمملی فشار خیلی زیادی رویش بوده. همیشه اگر آرژانتین ببازد مقصر اصلی مسی است. هتتریکش مقابل پاناما فراموش میشود، بازی عالیاش مقابل آمریکا هم همینطور، بلایی که سال پیش سر پاراگوئه آورد هم همینطور، گلهای حساسش در جامجهانی و پاس گل عالیاش مقابل سوییس هم همینطور. و اتهام بزرگ همچنان باقی میماند: مسی در فینالها کاری از دستش برنمیآید. حقیقت این است که مسی در جدال بسیار فیزیکی فینال مقابل شیلی خیلی خوب بازی کرد و بعد... بدترین پنالتی عمرش را زد. سایه الدیگو هنوز روی سر مسی است. مسی از پس کاری که مارادونا در جامجهانی 86 برای آرژانتین کرد بر نیامده. قبول. اما افتخارات باشگاهی مسی در نقطه مقابل اصلا قابل مقایسه با مارادونا نیست. 4 قهرمانی چمپیونز لیگ و 8 قهرمانی لیگ مقابل یک قهرمانی جام یوفا و 3 قهرمانی لیگ. درست مسی و مارادونا در دورانی کاملا متفاوت بازی میکردند اما سطح فوتبال ملی هم در این دو دوران تفاوت زیادی داشت. جامجهانی در دوران مارادونا اوج و قله فوتبال بود. حالا دیگر اینطور نیست. حقیقت دیگر این است که حتی اگر مسی مقابل شیلی یک، دو جین هم گل میزد باز هم منتقدانش میتوانستند بگویند این یک کوپاآمهریکای واقعی نبوده و تشریفاتی بوده و اهمیت زیادی نداشته است. مسی بازیکن بزرگی است، یکی از بزرگترین بازیکنان تاریخ فوتبال و پیروزی یا شکست مقابل شیلی در فینال این کوپاآمهریکا هیچ تاثیری روی شهرت و بزرگی او نمیتوانست و نباید داشته باشد. اما این روایت هنوز نیاز به یک پایان شکوهمند دارد. همیشه پیروزیهای بزرگ بعد از شکست به دست میآیند. قهرمان ما در شرایط سخت است که خودش را نشان میدهد، نه اینکه صرفا به پیروزیهای پشت سر همش ادامه دهد. آرژانتین میتواند امیدوار باشد که این فصل پایانی 2 سال دیگر در روسیه نوشته شود.