printlogo


کد خبر: 159918تاریخ: 1395/4/13 00:00
نگاهی به رابطه تنگاتنگ اقتصاد غرب، بازار تسلیحات و جنگ
اقتصاد کشتار

احسان کرمی: کتاب بازار اسلحه نوشته «آنتونی سمسون»(2004-1926) روزنامه‌نگار انگلیسی و نویسنده سری کتاب‌های معروف «آناتومی بریتانیا»، سال 1977 نگاشته شده است. وی از دوستان نزدیک «نلسون ماندلا» و نویسنده زندگینامه او بوده و آثار قابل توجه دیگری نیز از او به جا مانده است.* این کتاب جذاب و مهم است چراکه علاوه بر ارائه یک روال تاریخی از روند رشد و توسعه شرکت‌های تسلیحاتی و مشکلات آنها، به بیان واقعیت‌‌های سیاسی و تاریخی می‌پردازد که رابطه اقتصاد، سیاست و بازار سلاح جهانی را به‌خوبی نشان می‌دهد. نویسنده در فصل اول کتاب به توصیف یک هتل که محل یک نمایشگاه فروش سلاح است می‌پردازد؛ تالاری پر از انواع و اقسام تسلیحات نظامی و سلاح‌های سبک و سنگین که خواننده لحظاتی خود را در آن تصور می‌کند و برای یک ایرانی که خرید و فروش سلاح در کشورش اینچنین آزاد و معمول نیست صحنه‌ای غریب، نامانوس و باورناپذیر است که خرید و فروش سلاح در دنیا چنین ساده و شکیل باشد. اما همین صحنه برای غربیان صحنه‌ای همیشگی و عادی است. بازار اسلحه به‌رغم تمام نظارت‌ها و فشارهای سیاسی و بین‌المللی به مانند هر بازار دیگری به‌سادگی گرم و پویاست و صنایع تسلیحاتی مشغول رقابتی سخت و گاه کثیف با هم هستند. نویسنده سپس فضای جنگ داخلی لبنان در سال 1975 را شرح می‌دهد؛ جنگی خانمان‌سوز که شرایطی ایجاد می‌کند که کشورها و گروه‌های مختلف به تسلیح طرفین درگیری بپردازند، از روند ارسال سلاح توسط اعراب منطقه که اکنون از پول نفت ثروتمند شده‌اند برای گروه‌های فلسطینی تا ارسال سلاح توسط اسرائیل برای گروه‌های مورد اعتمادش از میان طوایف لبنان، صادرات سلاح توسط غربی‌ها برای مسیحیان و در نهایت توجه خاص شوروی سابق به این بازار جدید سلاح و مهمات. جو عجیبی که باعث می‌شود لبنان یا همان عروس خاورمیانه به بهشت مافیای جهانی سلاح تبدیل شود، کشوری که بعدتر حیاط خلوت بازار جهانی پرمشتری اطلاعات، اسلحه و مواد مخدر می‌شود.  خواننده در زمان خواندن این 2 فصل به دنبال یافتن سرنخ‌هایی است که از نویسنده انتظار دارد، می‌خواهد بداند در بازار اسلحه چه خبر است؟ و گمان می‌کند باید منتظر رویدادهای عجیب و پیچیده مانند رمان‌های جاسوسی باشد، حضور باندهای بزرگ و خطرناک قاچاق سلاح و اقدامات سری و... اما هر قدر پیش‌تر می‌رود روشن می‌شود بازار تسلیحات بسیار ساده‌تر از آن چیزی است که در ذهن می‌گنجد. هرچند این بازار دارای لایه‌هایی از پنهانکاری نیز هست. در ادامه نویسنده به روند رشد و توسعه صنایع تسلیحاتی پس از انقلاب صنعتی در قرون 19 و 20 میلادی در اروپا می‌پردازد؛ از «آلفرد نوبل»، تکاپوی علمی او در اختراع دینامیت و تلاش دوگانه‌اش برای صلح آغاز می‌کند و سپس به کمپانی «کروپ»، بزرگ‌ترین فولادساز آلمان می‌رسد وگذری به تاریخچه فعالیت کمپانی‌های انگلیسی «آرمسترانگ» و «ویکرز» که خریدار شرکت «ماکسیم» بوده می‌زند.
در فصل سوم روند رشد صنایع بیان می‌شود، اما نکته بارز همه صنایع سلاح‌سازی این است که عمده آنها در ابتدا در حوزه فولاد و راه‌آهن فعال و صاحب‌نام بوده‌اند. قرون هجدهم و نوزدهم، راه‌آهن صنعت روز است و نگاه کشورهای صنعتی معطوف به توسعه مسیرهای حمل‌ونقل ریلی و دریایی است، همین امر موجب رشد فراوان صنایع فولادسازی می‌شود. پس از افول صنعت راه‌آهن، صنایع مربوط دچار رکود شده و چاره‌ای غیر از تولید و حضور در بازارهای دیگر نمی‌بینند. گذر زمان اثبات می‌کند این بازارها توان پاسخگویی به هزینه‌های این صنایع مگر به قیمت کوچک‌سازی و تعدیل نیرو را ندارند و همچنین مجبور به رقابت با رقبای زیادی هم هستند. لاجرم این صنایع رو به تولید سلاح آورده و از تولید انواع سلاح سبک و سنگین شروع و سپس به تولید رزم‌ناوهای بزرگ می‌رسند. این وضعیت نیز پایدار نمی‌ماند و قرن بیستم، قرن هوا-فضا فرامی‌رسد و تب هوانوردی صنایع بزرگ اروپایی و آمریکایی را در برمی‌گیرد. برخی کمپانی‌ها سعی می‌کنند با تولید هواگردهای غیرنظامی و تجاری خود را سر پا نگه دارند اما پس از مدتی متوجه می‌شوند این بازار جوابگوی تکاپوی مالی آنها نیست؛ لاجرم به طرف تولید انواع هواگردهای نظامی سوق پیدا می‌کنند.
رابطه دوجانبه صنایع بزرگ تسلیحاتی با اقتصاد و ایجاد اشتغال مساله تولید سلاح را روز به روز بغرنج‌تر می‌کند؛ مردم و دولت‌های غربی علاقه دارند اخلاق و خردورزی را ملاک عمل در تولید سلاح قرار دهند اما این موضوع در تضاد با حفظ ایجاد اشتغال توسط صنایع تسلیحاتی است. اتحادیه‌های کارگری مُصر هستند فوج عظیم شاغلان در صنایع تسلیحاتی به کار خود ادامه دهند و از سوی دیگر تولید هرروزه سلاح‌های قوی و قوی‌تر صلح و امنیت جهانی را تهدید می‌کند. سطح علمی و تکنیکی صنایع تسلیحاتی افزایش می‌یابد به شکلی که دیگر شاغلان در این کمپانی‌ها کارگرانی ساده نبودند، اکنون شاغلان این صنایع مهندسان و تکنیسین‌های سوادآموخته دانشگاه‌های معتبر با سطح علمی بالا هستند که آماده شرکت در پروژه‌های لبه فناوری روزند. بدین ترتیب بیکاری این قشر عظیم سوادآموخته خود موجب بحرانی در جوامع اروپایی می‌شود که هیچکس در وضعیت رکود اقتصادی پس از جنگ‌های خونین اروپا خواهان آن نبوده است. صنایع اسلحه‌سازی موجبات اشتغال میلیون‌ها نفر را در اروپا و آمریکا فراهم کرده و صادرات سلاح علاوه بر جذب سرمایه خارجی و افزایش تراز تجاری، ارز فراوانی هم به کشورهای صاحب صنایع تسلیحاتی سرازیر می‌کند اما از سوی دیگر صادرات تسلیحات، توازن قدرت و امنیت را در نقاط مختلف جهان بر هم زده و موجبات درگیری‌های فراوان و بسیار خشن و خونینی را فراهم می‌کند. دولت‌های غربی در دوگانگی حفظ اخلاق و خونریزی کمتر یا نجات اقتصاد بحران‌زده‌شان گرفتار می‌شوند. در این میان صنایع تسلیحاتی برای کسب پول بیشتر به صورت پیدا و پنهان صادرات سلاح به همه‌جا را افزایش می‌دهند به همین دلیل گروه‌های صلح‌طلب و بخشی از نمایندگان پارلمان و سنا خواستار نظارت بیشتر بر این صنایع با ملی کردن آنها می‌شوند. از جانبی بنا به ذات صنایع ملی، همین صنایع ملی شده پس از مدتی شاهد افت بهره‌وری، عقب ماندن از علم روز و ورشکستگی می‌شدند، همچنین کشورها شاهد عقب ماندن خود از دستیابی به تسلیحات روز می‌شدند و مجددا در جدال هزینه و درآمد، این صنایع به بخش خصوصی واگذار یا صنایع خصوصی با کسب مجوزهای دولتی تبدیل به تولیدکنندگان جدید سلاح می‌شدند. صنایع تسلیحاتی به دنبال بازارهای جدید سلاح ابتدا به داخل کشورهای خود چشم می‌دوزند، سپس با اشباع بازار داخلی به دنبال بازار در کشورهای همسایه، منطقه و جهان می‌روند؛ تلاش می‌کنند شعبی با نماینده ویژه در نقاط مختلف دنیا تاسیس کنند و هر روز بازار کسب و کار خود را گسترش دهند. پس از مدتی مشخص می‌شود با روش‌های معمول بازاریابی توان رقابت کمی خواهند داشت لذا به دنبال کسانی می‌گردند که دارای نفوذ بالا در دولت‌ها و مراکز تصمیم‌گیری کشورهای مختلف باشند تا با اعمال رابطه، نفوذ و رشوه دادن مشتریان را به خرید سلاح از این صنایع ترغیب کنند. ارقام سنگینی هم به این دلالان به عنوان حق‌العمل پرداخت می‌شد. «بزیل زاخارف»، «پرنس برنهارد» از خاندان سلطنتی هلند، «عدنان خاشقی» پزشک مورد اعتماد و دوست خاندان سعودی عربستان، «فرد مویزر»، «یوزف اشتراوس» وزیر دفاع آلمان، «یوشیو کوداما» سرمایه‌دار متنفذ ژاپنی مرتبط با سازمان جاسوسی آمریکا و بسیاری از کسان دیگر به استخدام کمپانی‌های عظیم تسلیحاتی درمی‌آیند و هرکدام مهره‌ای از این ماشین عظیم علمی، اقتصادی و سیاسی فاسد و در هم پیچیده می‌شوند.
2 کشور «سوییس» و «لیختن‌اشتاین» نیز با بستن در بانک‌های خود به ‌روی بازرسان شرایط لازم برای نقل و انتقال پول بدون ردگیری را فراهم و بهشتی برای پولشوها و مفسدان اقتصادی فراهم کرده‌اند. حال تمام افراد و شرکت‌ها تنها با یک حساب در بانک‌های سوییس به‌راحتی می‌توانند گردش‌ها و فسادهای مالی خود را پنهان کنند.
صنایع تسلیحاتی برای فرار از عذاب وجدان، استدلال می‌کنند «اگر ما سلاح نفروشیم کسان دیگری این کار را خواهند کرد». دولت‌ها هم در کشاکش حفظ اشتغال و افزایش صادرات، گاه و بیگاه به همین کمپانی‌های عظیم وام‌ها و کمک‌های فراوانی اختصاص می‌دهند تا از ورشکستگی آنها در بحران‌های اقتصادی جلوگیری کنند. همین دولت‌ها مانند وزارت دفاع آمریکا به آرامی خود تبدیل به دلال تولیدات کمپانی‌ها می‌شوند و تمام تلاش خود را مصروف می‌کنند تا کشورهای مختلف از محصولات کشور آنها خرید کنند. آمریکا، فرانسه، انگلیس، سوئد، بلژیک و دیگر کشورها هر کدام به سهم خود وارد این بازار رقابتی بزرگ می‌شوند.
در دهه 1970 میلادی دکترین «نیکسون» مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از کشورهای متحد و تسلیح همین کشورها، فضای جدیدی خلق می‌کند. این سیاست روند تسلیح کشورها را بشدت دگرگون و سریع می‌کند؛ رشدی که باعث می‌شود برای نمونه کمپانی «نورث‌روپ» در زمان کوتاهی چندین هزار هواپیمای تایگر خود را به اقصی نقاط جهان صادر کند. دیگر شرکت‌ها هم همین رویه را پی گرفته و روند پرداخت‌های غیرقانونی بویژه در کشورهای جهان سوم روزبه‌روز افزایش می‌یابد.
ظهور کشورهایی مانند ایران و عربستان که جیبی پر از پول نفت دارند موجب رقابت شدیدتری در منطقه خاورمیانه می‌شود، هر کدام از طرفین تلاش می‌کنند سهم بیشتری از درآمد خود را صرف خرید سلاح‌های قوی‌تر و روز کنند. از سویی حفظ موازنه نظامی به نفع رژیم اسرائیل در خاورمیانه نصب‌العین کشورهای غربی و آمریکا می‌شود و همین امر موجب تسلیح این رژیم به جدیدترین و قوی‌ترین تسلیحات است. از جانبی فضای دوقطبی بلوک غرب و بلوک شرق نیز معادله تسلیحاتی را پیچیده‌تر می‌کند چراکه هر 2 کشور آمریکا و شوروی تلاش دارند متحدان خود را به اندازه کافی تسلیح کرده و موازنه در تمام مناطق جهان حفظ شود. تسلیح متحدان هر بلوک موجب تسلیح متحدان بلوک رقیب هم می‌شود و اینچنین بازار اسلحه به بازاری پرالتهاب، پیچیده و بسیار متغیر تبدیل می‌شود که سود آن تنها به جیب شرکت‌های تسلیحاتی می‌رود. نفت تبدیل به خون جاری در رگ‌های اقتصاد غرب شده و نیاز هر روزه به این ماده بیشتر می‌شود. توسعه اقتصادی و زیرساختی در تمام جهان وابسته به نفت شده است؛ لاجرم کشورهای محتاج به انرژی نیازمند پول کافی برای خرید نفت مورد نیاز خود هستند. صادرات محصولات غیرنظامی کشورهای صنعتی به هیچ عنوان جوابگوی هزینه واردات نفت خام آنها نیست در حالی که بازار سلاح بازاری بزرگ با نیازهای روزافزون و بی‌انتهاست چراکه اسلحه به‌روز به معنای بهره‌گیری از آخرین فناوری موجود و منسوخ شدن سلاح‌های پیشین است و تامین امنیت هم نیازمند به سلاح جدید لذا این چرخه نیاز، هیچگاه متوقف نخواهد شد. نویسنده در فصول انتهایی، به رسوایی بزرگ مالی بازار تسلیحات در دهه 1970 میلادی پرداخته و سیر شکل‌گیری یک رسوایی بزرگ جهانی را از آمریکا تا ایتالیا، آلمان، هلند، فرانسه و ژاپن ادامه می‌دهد. بحرانی که به مشکلی جهانی تبدیل شده و پای بسیاری از سیاستمداران، احزاب و دولت‌ها را به میان می‌کشد و در چند کشور هم موجبات شکست انتخاباتی برخی احزاب را فراهم می‌کند. این کتاب رابطه میان علم و تولید سلاح از یکسو و اقتصاد، سیاست، اخلاق عمومی و حقوق مدنی و درهم‌تنیدگی آنها را از سوی دیگر به‌خوبی نمایش داده است. خواننده در انتهای کتاب حس می‌کند کتاب به انتها نرسیده بلکه خود را در جهانی تازه می‌بیند که ادامه کتاب در آن در جریان است؛ دیگر فهم برخی مسائل و روابط برای او سخت، پیچیده و حیرت‌آور نیست. امروز خرید سلاح به‌راحتی خرید اقلام روزمره زندگی شده و تنها مستلزم داشتن اندکی روابط و جیبی پرپول است بویژه آن زمان که کشورهای غربی نظر به بحران‌آفرینی در گوشه‌ای از دنیا داشته باشند که خرید سلاح‌های خاص در تیراژ بالا هم چندان سخت و عجیب نیست.
واقعیت‌های موجود این کتاب را حتی می‌توان در فیلم‌های هالیوودی نیز به‌راحتی دید؛ جایی که دانشمندی اسلحه‌ساز با ساختن تن‌پوشی از فلز و سلاح، دست به خلق «آیرون‌من» و «بتمن» می‌زند؛ دانشمندانی که در پی پول، سلاح‌های خود را به دوردست‌ترین و توسعه‌نیافته‌ترین کشورهای جهان مانند افغانستان نیز صادر می‌کنند. اگر کمی از فیلم‌های هالیوودی فاصله بگیریم، در دنیای واقعی هم می‌بینیم که چگونه سلاح‌های غربی و شرقی در دست دولت‌ها و گروه‌های تروریستی گوناگون در مناطق مختلف دنیا بحران می‌آفریند. عراق، سوریه، لیبی، افغانستان، یمن و حتی در قلب اروپا فرانسه و اتریش در آتش طمع صنایع تسلیحاتی می‌سوزند. هر روز می‌توان در صفحه تلویزیون یا دیگر رسانه‌های جهانی به وفور اخبار کشتار در نقاط مختلف دنیا را مشاهده کرد؛ کشتاری محصول شرکت‌ها و صنایع تسلیحاتی که اصالت آنها و کشورهای متبوع‌شان تنها پول است. سلاح موجب شده در دنیای کنونی برای حفظ و بقای صنایع تسلیحاتی و حتی غیرتسلیحاتی، جنگ پدیده‌ای ضروری باشد چون شرکت‌های بزرگ و کارتل‌های بین‌المللی برای فروش محصولات غذایی، دارویی، ماشین‌آلات کشاورزی و صنعتی و سلاح نیازمند اژدهای خشن و نابودگر جنگ هستند. این جنگ یا باید خود آغاز شود یا دولت‌های سلطه‌گر و کمپانی‌های بزرگ آن را به انواع روش‌ها و علل فراوان آغاز کنند تا بتوانند نفس کشیده و زنده بمانند. کمپانی‌های داروسازی‌ای که نیازمند رشد و گسترش بیماری‌های جدیدند، بیماری‌هایی که در لابراتوارهای خود آنها ساخته و منتشر می‌شود و واکسن و دارویی که محصول همان شرکت‌هاست، بانک‌هایی که برای وصول طلب‌های خود از صاحبان صنایع دارویی، غذایی، ماشین‌سازی و تسلیحاتی نیازمند رونق جنگ هستند و چه چیزی بهتر از درگیری‌ها و مناقشات کنترل‌شده در نقاط مختلف دنیاست؛ مناقشاتی دامنه‌دار که توسط صاحبان سرمایه به‌راحتی می‌توانند در سایه اختلافات مذهبی، قومی، نژادی و مرزی ایجاد و هدایت شوند.  امروز به نظر می‌رسد ساختمان سیاسی و اقتصادی غرب و طبقه سرمایه‌داران جهانی به مانند یک زالوی خونخوار نیازمند جنگ و التهاب در تمام دنیا هستند و عجیب نیست این کشورها با معیارهایی دوگانه آتش صادر می‌کنند، التهاب می‌آفرینند و هیمه لهیب درگیری‌های مختلف در تمام جهان می‌شوند. دولت‌هایی که از حقوق‌بشر دم زده و مخالفان خود را ناقض قوانین بین‌المللی و بشری می‌خوانند و روزی هم بشر را در آتش کینه جنگ داخلی یا خارجی می‌سوزانند. اژدهای خونخوار سرمایه‌داری صهیونیسم قوت لایموتی غیر از جنگ، خون و پول ندارد و به نظر نمی‌رسد انتهای کتاب بازار اسلحه در دنیای کنونی به‌راحتی بسته شود.
----------------------------------
* Catalogue Of The Papers Of Anthony Sampson, Bodleian Library, University Of Oxford.


Page Generated in 0/0212 sec