محمدحسن پورقنبر: گزارشی مورخ اواسط سال 1322ش مربوط به بجنورد در شمالشرق ایران حاکی از این بود که مرض مالاریا در بسیاری از نواحی روستایی آن منطقه شیوع پیدا کرده و مردم آن دیار با کمبود امکانات درمانی بویژه دارو مواجه هستند. طی همان برهه زمانی در شمال ایران یعنی نوشهر نیز وضعیت به گونهای مشابه جریان داشت: «حال موقع بروز مالاریا است دارو یافت نمیشود مردم از این حیث کاملاً در زحمت هستند». شواهد و قراین دیگری مربوط به اهالی مناطق مرکزی حتی نواحی نزدیک به پایتخت، دال بر اوضاع نابسامان توده مفلوک جامعه بود، چنانکه آنان را وادار کرد از زمامداران مختلف حکومتی اعم از نخستوزیر، رئیس مجلس، وزارت داخله و وزارت بهداری، درخواست کمک عاجزانه نمایند: «محترماً به عرض میرسانیم این بندگان رعایای فردوس، علاءآباد و خواه و یوسفآباد، ورامین، شهریار که قادر به نان و چراغ شب خود نیستیم، از مالاریای شهریار کاملاً مطلع بوده و هستید و امسال با شدت مالاریا به علاوه مرض تیفوس در شهریار شدت کرده است. تاکنون از این چند آبادی نام برده بالا، تخمین 200 نفر در اثر مالاریا و تیفوس فوت کرده است. نه دکتر، نه دوا، نه پول که در تهران رفته معالجه نماییم، نه این بندگان، تمام بندگان شهریار به این درد مبتلا است.... در اثر مریضی کار فلاحت مختل گردیده». درخواستهایی از این نوع، مبنی بر کمبود امکانات پزشکی برای رفع و درمان بیماری مالاریا، از سوی اهالی مناطق جنوبی ایران نیز گزارش شده است. در جیرفت «پزشک بهداری جیرفت نیامده، همه اهالی بویژه مستخدمان دولت مبتلا به مالاریا و گریپ بوده، تلفات هم داده و میدهد». در منطقه لار «به موجب گفته پزشک بهداری 6 نوع مالاریا در بین مردم بهطور همزمان شیوع داشته، اکنون رو به تخفیف ولی در عین حال تلفات دیده و شنیده میشود». در کهنوج نیز گزارشی مبتنی بر این بود که «عده زیادی مبتلا به تیفوس، مالاریا و گریپ شده و در نتیجه نبود پزشک و دارو، و نایابی دارو و پوشاک در زحمت و نگران میباشند». بخش شاهیندژ که تقریباً 4 هزار نفر نفوس در مرکز بخش و 56 هزار اهالی قراء تابعه آن سکنی دارند، تاکنون به واسطه نبودن پزشک دیپلمه و تحصیلکرده و دارو دچار امراض گردیده، از عدم توجه اولیای وزارت بهداری دائماً از این حیث در زحمت و مشقت هستند و با وجود شکایات متوالی تاکنون کوچکترین نتیجهای حاصل نشد. اخیراً در اثر شیوع مالاریا، تیفوس و تیفوئید عده کثیری بیمار گردیده و پزشک بیاطلاع فعلی که هیچگونه معلومات و تحصیلات نداشته و پیرمرد عاجزی است از معالجه بیماران عاجز و اهالی ناچاراً به داروهای زنانه مانند سابق توسل جستهاند. علاوه بر همه این معضلات و کاستیها، حتی در برخی مناطق که پزشک و نیروی متخصص حضور داشته، فقدان حس انساندوستی و عدم مسؤولیتپذیری از سوی پزشک که ساختار فاسد اداری مبتنی بر پارتیبازی و ترجیح رابطه بر ضابطه، آن را شدت میبخشید، موجب بروز مشکلات بیشتری برای مردم میشد. گزارشی مورخ اواسط سال 1322ش، حاکی از آن است که شیوع بیماری مالاریا زندگی ساکنین برخی نواحی میان قم - اراک کنونی را دچار چالشی جدی، فرسایشی و بلندمدت کرده بود: «اینجانبان اهالی پشتکدار محلات قم مدت دو ماه است مرض مالاریا در این حوزه شیوع پیدا کرده 80 درصد اهالی را مبتلا کرده است و هر روزه چندین نفر تلفات میدهد». این معضل هنگامی برای اهالی آن منطقه از ایران بیش از پیش رو به وخامت گرایید که پزشک یا به عبارتی مأمور بهداشت آنجا، در نتیجه عدم تعهد و مسؤولیتناپذیری از ایفای وظایف خود شانه خالی مینمود: «تنها علت آن این است که دکتر بهداری به فکر اهالی نبوده و محل خود را چندین روز ترک میکند و هرجا که میخواهد میرود و پشت گرمی به دیگری دارد و میگوید پارتی من معتبر است و تا امروز چندین شکایت به وزارت بهداری نمودهایم و هیچ ترتیب اثر داده نشده، و شکایات اهالی به وسیله وزارت بهداری و پارتی دکتر نامبرده به خود ایشان رسیده، و از طرف وزارت بهداری به ایشان اطمینان کامل داده شده است که آسودهخاطر زندگانی کند». همچنین براساس گزارش دیگری راجع به قصور و عدم تعهد یکی از مسؤولان امور بهداشتی در غرب مازندران: «متجاوز از یک ماه است رئیس بهداری شهسوار به عنوان مرخصی طهران رفته و هنوز مراجعت نکرده فقط یک نفر پزشک در شهسوار است که او هم روزانه در بیمارستان مشغول و چون موقع شیوع مالاریای این حدود میباشد روزی قریب به دویست نفر بیمار را به تنهایی معاینه و پذیرایی مینماید که البته وقت بیشتری برای عیادت و درمان سایر بیماران بستری در خانهها را ندارد بدین جهت عموماً در زحمت و از حیث نبودن پزشک کاملاً نگران هستند».
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران