مرحوم آیتالله شهید بهشتی در یکی از خاطراتش که مربوط به راهپیمایی در دوران انقلاب میباشد، میگوید: در راهپیمایی وحدت، مردم عزیز ایران توانستند با درخشیدن یک روزه، تبلیغات شوم چند ماهه دشمنان انقلاب اسلامی ایران را در داخل و خارج بیارزش کنند. بوقهای تبلیغاتی دشمنان انقلاب همه جا فریاد سر داده بودند که ملت ایران خودش را به زور میکشد و آن شور و آن حضور و آن عشق و علاقه به انقلاب، دیگر در ملت نیست. اما راهپیمایی 11 میلیونی در سرتاسر ایران و راهپیمایی 2 میلیون نفری در تهران، نشان داد دشمنان انقلاب اسلامی همانطور که اول، انقلاب ایران را نشناخته بودند، هنوز هم نشناختهاند. یادمان نرفته است که سیاستمدارهای آمریکا و سیاستمداران مزدور و نظامیان وابسته به آنها، و خبرنگاران اعزامی آنان به ایران، هر وقت صحبت از انقلاب ایران میشد، ما را تهدید میکردند. مکرر به خود من میگفتند: شما چکار میکنید؟ و موقعی که زمان بختیار رسیده بود میگفتند: بگذارید بختیار اقلا کار خودش را بکند! من به آنها گفتم: انقلاب ما جهتش مشخص است. مردم میدانند چه میخواهند. مگر مردم ما را ندیدید که تا بختیار بر روی کار آمد فریاد زدند مرگ بر بختیار نوکر بیاختیار! ملت ما نوکری را نمیپذیرد. ما را تهدید میکردند و میگفتند: شما خیلی به این ملت اتکا و اعتماد دارید و بیش از حد خوشبین هستید. ما نگران هستیم که اگر ارتش به وفاداری شاه قیام کند در همین تهران یک میلیون نفر کشته شوند. به اینها گفتم: عیب کار همین جاست که شما ما را نشناختهاید. به آنها گفتم وضع شما مانند وضع کسی است که با یک عاشق روبهرو شده باشد. آن وقت سخن از معشوقش به میان بیاید و بعد به او بگوید که تو از معشوقت نمیترسی؟! شهادت؛ کشته شدن در راه آرمان الهی، معشوق ماست. آیا شنیدهای عاشقی را از معشوق بترسانند. شما ملت ما را به اشتباه با ملت خودتان قیاس میکنید، و رهبران مخلص ما را با رجال سیاسیتان اشتباه گرفتهاید. در آنجا یک رجل سیاسی این طرف و آن طرف میرود، نطق انتخاباتی میکند، مصاحبه میکند تا به کرسی برسد. وقتی یک رهبر سیاسی همه تلاشش در عشق یک کرسی است اگر به او بگویند ممکن است در این راه تو را بکشند، واضح است که کنارهگیری میکند. ولی یک رهبر سیاسی و اجتماعی اسلامی و یاران همرزمش از همان آغاز جهاد و مبارزه با عشق شهادت میآید؛ عشق به شهادت ناشی از مکتب است.(1)
فرهنگ نو
سال 57، روز چهارم شوال، مصادف با روز شانزده شهریور، دومین راهپیمایی عمومی پرشکوه تهران به دعوت روحانیت مبارز انجام گرفت. هنگامی که جمعیت به سر پیچ شمیران آمدند، نماز ظهر را به اتفاق خواندیم. در آن زمان هنوز برنامهها از قبل هماهنگ نمیشد. وقتی نماز تمام شد عدهای گفتند: حالا از کدام طرف به راهپیمایی ادامه بدهیم؟ گفتم: مگر ستاد تصمیم قبلی نگرفته است؟ گفتند نه! فقط قرار شده است بر حسب موقعیت تصمیمگیری شود. کمی مشورت کردیم و تصمیم گرفتیم به سمت میدان آزادی که شهیاد نام داشت، حرکت کنیم و چون هنگام اعلام کردن نمیخواستیم شهیاد بگوییم همان جا ذهن خلاق دوستان اسمی پیدا کرد و گفتند به سمت میدان شیاد میرویم! وقتی حرکت کردیم، شاید حوالی دانشگاه بودیم که عده زیادی که هنوز ترس از دلشان زدوده نشده بود، گفتند مردم را به کجا میبرید؟ به قتلگاه!؟ گفتم: نمیبریم، با هم میرویم، همه با هم میرویم، اگر قتلگاه است همه با هم میرویم ما که جلوتر هستیم. بعضیها گفتند خواهرها جلوی صف باشند که دشمنان حیا کرده و حمله نکنند. ما گفتیم خیر! روحانیون باید جلوی صف باشند. برای اینکه خواهرها در عین اینکه در این مبارزه شرکت دارند، باید ما حامی آنها باشیم. حرکت را ادامه دادیم، خبر آوردند در نزدیکی میدان، ماشینهای مسلح و آماده برای حمله ایستادهاند و اگر آنجا برویم، مردم اصلا امکان فرار ندارند و ممکن است هزاران نفر کشته شوند. به آنها گفتم اگر یک میلیون نفر هم کشته شوند باید این راه را برویم، این یک وظیفه است. اگر هم شهید شدیم که به هدفمان رسیدهایم. وقتی وارد میدان شدیم خواهرها که در پشت صف حرکت میکردند، با مشتهای گرهکرده به سمت ماشینها رفتند و ابهت دشمن را شکستند. این کار؛ نشانه یک فرهنگ تازه است که در برابر آن، ماشین مسلح که هیچ، بلکه رگبار مسلسل هم توان ایستادگی ندارد. شاید در همان روز بود که شعار «توپ تانک مسلسل، دیگر اثر ندارد» را بیان کردند. این دگرگونی و این انقلاب راستین در روحیه و در نظام ارزشی انسانها همان چیزی است که اسلام میخواهد زیرا اسلام میخواهد ما در راه دفاع از خود، سرزمین و دینمان؛ مردمی نترس و جانبازی فداکار باشیم.(2)
پینوشت
1- سخنرانی شهید بهشتی تحت عنوان دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، 13/5/1358، مسجد مهدیه تهران، آرشیو نوار معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی
2- سخنرانی شهید بهشتی تحت عنوان جهاد در نظام ارزشی اسلامی، اهواز، آرشیو نوار معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی.