مهدی جابری: بانوی ایرانی، بانوی شرقی، بانوی مسلمان؛ این 3 عبارت بویژه بانوی شرقی و بانوی مسلمان، در ادبیات بسیاری از فرهنگها و جوامع دیده میشود. یعنی در کشورهای غربی توصیفی به نام «زن غربی» وجود ندارد، چراکه معمولا در وجود زن غربی ویژگی متمایزکنندهای نسبت به زن شرقی وجود ندارد. حتی در جوامع غیرمسلمان توصیفهایی که واژه زن را کنار نام ادیان و مذاهب دیگر قرار دهد، دیده نمیشود. بنابراین قطعا «بانوی شرقی» دارای ویژگیهای منحصر بهفردی است که او را از بانوی غربی متمایز میکند و درباره «بانوی مسلمان» نیز اینگونه است. زنان ایرانی اما در میان بانوان شرقی از اعتبار و جایگاه ویژهای برخوردارند و همین موضوع موجب میشود در آن سوی مرزها و با استفاده از رسانههای خارجی برای این زنان خوشنام و خوشفکر نقشهچینی شود. نظریهپردازان فرهنگی و اجتماعی غرب به خوبی میدانند اگر بتوانند زن شرقی و زن ایرانی را از نظر نوع تفکر و نگرش به زنان غربی شبیه و نزدیک کنند، دیگر دلیلی برای برتری شرق بر غرب وجود نخواهد داشت! به عبارت دیگر ما در یک جنگ فرهنگی نرم قرار داریم اما سلاح غربیها در این جنگ، همراه با خنده و شوخی و سرگرمی است! خندهای که با ابزار شبکههای ماهوارهای به زنان ایرانی و شرقی هدیه میشود. مروری بر هدیه غرب به دختران و زنان شرقی به خوبی نشان میدهد تعریف زن از نگاه آنها چیست و چه برنامه و نقشهای برای زنان ایرانی و شرقی دارند؛ آری! سریالها و فیلمهای بیمحتوا که هدف از تولید آنها این است که نگرش و تفکر زنان ما را به پایینترین حد و سطحیترین امور تنزل دهند و آنها را با سوژههای خیانت، دروغ و تعدادی لبخند برخاسته از هوس مشغول کنند. در این محصولات بهاصطلاح فرهنگی، کمتر مشاهده میشود تحصیل، کتابخوانی، هنرآموزی، همسرداری و فرزندپروری به عنوان ارزش معرفی شود. اما سوال اینجاست: چه ویژگیهایی در بانوی شرقی و زن مسلمان وجود دارد که اینچنین به داشتههای او هجوم میآورند؟ نگاه این بانو به زندگی، به جامعه و به خودش سطحی نیست؛ عاشق همسرش است و محبتش را فقط پای او میریزد؛ نوع مادریاش برای فرزندان تفاوت بسیاری با مادرهای غربی دارد؛ او صبور و فداکار و مهربان است؛ یک بانوی شرقی و بویژه مسلمان آنچنان هنری در زندگی خانوادگی دارد که ارتباطی عاطفی و عمیق بین اعضای خانواده برقرار میکند و از فروپاشی نهاد ارزشمند خانواده جلوگیری میکند و این همان چیزی است که جامعه غرب از آن رنج میبرد، چراکه نهاد خانواده در غرب کارکرد اصلی خود را از دست داده است. از همه مهمتر این است که یک بانوی مسلمان ایرانی، فرزندانی تربیت میکند که آنها نیز راه مادر را میپیمایند. تعریف رسانههای غربی از زن و دختر این است که باید به دنبال یافتن همراهان مختلف در جنس مخالف باشد، باید بتواند جنبه جنسی خود را بر دیگر ابعاد و تواناییهای اجتماعی، علمی و فرهنگی غالب کند. البته زنها کارکرد دیگری نیز در رسانههای غربی دارند؛ آنها میتوانند حجم فروش یک محصول و کالای تجاری را بشدت افزایش دهند! یعنی از نگاه این رسانهها اگر جنسیت زنانه در کنار کالاهای مختلف نشان داده شود، همین برای موفقیت در فروش و افزایش سود کافی است. حال اگر ما بگوییم از زن و دختر به عنوان ابزاری برای پولدار شدن و فروش کالا استفاده نمیکنیم، متهم به تبعیض جنسیتی و خشکاندیشی میشویم! نمیخواهیم بگوییم که زنان و مردان در جامعه ما با هیچ مشکلی مواجه نیستند، چراکه هر قشری در هر کشور و جامعهای با مشکلات و معضلاتی روبهرو است که آنها را به مرور زمان و در چارچوب قانون، منطق و شرایط زمانی و مکانی رفع میکند. همین که دستاوردهای خوب، افقهای روشن و آرزوها و امیدهای قابل تحقق وجود دارد، نشان میدهد جامعه ما در مسیر تعالی و رشد حرکت میکند. تمام زنان و دختران جامعه ما میتوانند به این سطح فکری و اندیشهای برسند و بدانند تعریف رسانههای غربی از جنس زن، تفاوت فاحشی با ارزشهای شناختهشده درباره بانوی شرقی، بانوی ایرانی و بانوی مسلمان دارد. ما باید بدانیم لحظهشماری و «سر و دست شکستن» برای مشاهده فلان سریال و فیلم در فلان شبکه ماهوارهای، در حقیقت توهین به جایگاه والایی است که در فرهنگ ما در اختیار خانمها قرار دارد. همان کشورهایی که این محصولات بیارزش و ضدارزش را برای ما تولید میکنند و برخی از مردم کشور ما را با سریالهای صدها قسمتی سرگرم میکنند، سرانه مطالعه مردمشان 55 دقیقه در روز است؛ یعنی 53 دقیقه بیشتر از ما در روز! همین امروز هم برای پیروزی در این جنگ نرم، دیر نیست. هنوز امیدهایی برای رهایی از زنجیری که با تصاویر و مفاهیم جنسی آراسته شده است، وجود دارد. باید بتوانیم خودمان را از این قالب به ظاهر زیبا نجات دهیم و به لبخند فریبنده ماهوارهها پاسخی محکم و تند بدهیم تا دیگر اینچنین به زنان ایرانی توهین نکنند. ما باید ایرانی بمانیم و شرقی، تا همچنان بتوانیم به داشتههای متمایزکننده خود افتخار کنیم.