printlogo


کد خبر: 160177تاریخ: 1395/4/20 00:00
چرا ایران امن است؟

مهدی محمدی: حملات و انفجارهای پی در پی تروریستی در روزهای اخیر به پدیده‌ای آشنا در کشورهای مختلف منطقه و حتی در غرب بدل شده است. سرعت بالا، قدرت تخریب زیاد، پنهانکاری موفق اطلاعاتی، بازتاب رسانه‌ای گسترده و سرچشمه گرفتن از تروریسم وهابی ویژگی عمده همه این حملات است.
شواهد نشان می‌دهد سرویس‌های امنیتی و نهادهای مجری قانون در کشورهای غربی، و دولت‌ها در منطقه خاورمیانه، گرفتار نوعی عجز دسته‌جمعی در مقابل امواج جدید تروریسم شده‌اند و دورنمایی از اینکه راهی برای برون‌رفت از این وضعیت پیدا کرده باشند هم دیده نمی‌شود.
حملات روز 8 تیر در فرودگاه استانبول با 45 کشته نشان داد در حالی که دولت اردوغان خیال می‌کرده مشغول تضعیف اسد است، داعش در سرزمین ترکیه رشد کرده است. حمله به رستوران محل تردد خارجیان در داکا، پایتخت بنگلادش با 20 کشته که از مدلی مشابه حملات در پاریس، سن برناردینو و اورلاندو تبعیت می‌کرد، به نوعی از بی‌معنا شدن مرزهای جغرافیایی در مقابله با پدیده  تروریسم حکایت می‌کند. انفجار انتحاری کامیون در منطقه شیعه‌نشین در حومه بغداد با دست‌کم 200 کشته، و حملات به مرقد فرزند امام هادی‌(ع) در سامرا، مستقیما از افزایش وزن حملات انتحاری در سبد تحرکات تروریستی حکایت می‌کند و حملات در عربستان سعودی به دیپلمات‌های آمریکایی، نمازگزاران شیعه و یک پست امنیتی در شهر مدینه نشان‌دهنده آن است که پدیده «بازگشت به مبدا» از این پس به اصلی‌ترین چشمه تولید بحران‌های امنیتی در کشورهایی بدل خواهد شد که تا پیش از این محل تربیت یا کریدور انتقال تروریست‌ها به کشورهای دیگر بوده‌اند.
اطلاعات مربوط به این حملات هنوز به طور کامل منتشر نشده و شاید تا سال‌ها نشود. بخش کوچک‌تر مساله به فرهنگ رازداری سرویس‌های امنیتی یا ملاحظات حفاظتی مربوط می‌شود اما بخش بزرگ‌تر در واقع ناشی از این است که دولت‌ها و جوامع مورد هجوم خودشان هم نمی‌دانند دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
ارزیابی‌های امنیتی که کارشناسان مختلف با رویکردهای گوناگون – وگاه متعارض با هم - به عمل آورده‌اند نشان می‌دهد روی هم رفته، عوامل زیر در بازگشت تهاجمی پدیده تروریسم به محیط امنیتی جهان موثر بوده است:
1- روندهای رادیکال شدن  – که یک شهروند ظاهرا معمولی را بدل به تروریست می‌کند - بویژه تحت تاثیر فساد، تبعیض، نارضایتی‌های فزاینده اجتماعی، شکاف میان خرده‌فرهنگ‌ها و فاصله عمیق میان دولت‌ها و ملت‌ها، سرعت گرفته است.
2- ارتباطات جهانی در بستر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی روندهای رادیکال شدن را متکثر، مرتبط، تشدیدشونده و امن کرده است. دسترسی آسان به سلاح نیز بر خشونت آن افزوده است.
3- گروه‌های تروریستی در سرزمین‌های تحت سیطره خود تحت فشار قرار گرفته‌اند و این امر هم آنها را انتقامجو‌تر کرده و هم پدیده «بازگشت به مبدا» را در میان آنها رواج داده است. اگر فقط یک‌دهم 30 هزار تروریست خارجی که اکنون در عراق و سوریه به سر می‌برند تصمیم به بازگشت به سرزمین‌های اصلی خود بگیرند، سیلی از تروریسم در منطقه خاورمیانه به راه خواهد افتاد. ضمن اینکه این گروه‌ها اکنون نیاز غیرقابل مهاری به قدرتنمایی با هدف انکار اضمحلال خود دارند.
4- دولت‌های منطقه همچنان به نحو فزاینده‌ای از گروه‌های تروریستی به عنوان ابزار پیشبرد سیاست‌های منطقه‌ای خود استفاده می‌کنند. این روند رو به افزایش بوده و ائتلاف میان سعودی و اسرائیل با هدایت و اشراف آمریکا آن را به مرحله خطرناکی رسانده است. اما کنترل و حتی اشراف اطلاعاتی این دولت‌ها بر تروریست‌ها نیز به هیچ وجه کامل نیست و در موارد متعدد می‌توان گفت تروریسم وهابی «از دست در رفته است».
5- و مهم‌تر از همه، ایدئولوژی وهابی- تکفیری که می‌تواند به سرعت شهروندان عادی را به تروریست‌هایی خطرناک بدل کند، نه فقط مهار نشده بلکه خزانه‌های انباشته از دلار برخی کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و ابزارهای اطلاعاتی - نظامی آنها را هم در اختیار گرفته است.
این عوامل بیش از آنکه خود به خود ایجاد شده باشد، برنامه‌ریزی‌شده است و قبل از آنکه دولت‌ها را هدف بگیرد، ملت‌ها را نشانه گرفته است. این روند محصول فقدان استراتژی نیست بلکه علامت درهم فرورفتگی حجم بزرگی از راهبردهای گاه متناقض از سوی دولت‌های مختلف درباره موضوعات و مناطق جغرافیایی واحد است که همه آنها در این جمع‌بندی مشترکند که تروریسم وقتی دیگران را هدف بگیرد خوب و تنها وقتی بد است که به جانب خودشان بیاید. با این وضعیت، می‌توان پیش‌بینی کرد در آینده نزدیک، این وضعیت وخیم‌تر خواهد شد و اصلاحات سیاسی- امنیتی- اجتماعی لازم برای پیشگیری از آن همچنان دشوار و در مواردی پیچیده است که امیدی به آغاز و تکمیل آن در میان‌مدت نیست.
پدیده بسیار مهم و جالب توجه در این میان اما این است که ایران از این سیل ویرانگر تقریبا به طور کامل مصون مانده است. تروریست‌ها در همه جای منطقه و حتی در غرب پیروز می‌شوند اما در ایران شکست می‌خورند. در تمام مدت 6 سال گذشته که منطقه در آتش تروریسم می‌سوزد حتی یک حمله موفق در ایران وجود نداشته، آن هم در حالی که ایران بیش از هر کشور دیگری در منطقه درگیر مبارزه مستقیم با تروریست‌هاست. این سوال مهم و بسیار جدی است: چرا ایران امن باقی مانده و تروریست‌ها حتی به آن دست نیز نیافته‌اند، چه رسد به آنکه بر آن غلبه کرده باشند؟
داده‌های رسانه‌ای برای تحلیل موضوع کافی نیست و داده‌های غیررسانه‌ای نیز به کار تحلیل‌های علنی نمی‌آید. فراتر از داده‌های خرد اما، علت‌های راهبردی وجود دارد که امنیت راهبردی ایران در شرایط ناپایداری فزاینده امنیتی در منطقه و جهان را می‌توان از آنها نتیجه گرفت.
1- حضور پیشگیرانه نظامی - اطلاعاتی ایران در مقابله با تروریست‌ها فراتر از مرزها، هم موجب اشراف در مبدأ به تحرکات تروریست‌ها شده و هم امکان برخورد در مبدأ با آنها را فراهم آورده است. استقرار در عراق و سوریه یک شبکه اشراف و پیشگیری تقریبا کامل ایجاد کرده است که به ایران امکان می‌دهد با سرعت بسیار بالا دریابد تروریست‌ها چه طراحی‌ای علیه آن انجام داده‌اند و این طراحی را هزاران کیلومتر فراتر از مرزهای خود خنثی کند. ضمن اینکه آشنایی از نزدیک به سبک کار و شگردهای گروه‌های تکفیری- وهابی در سوریه و عراق، شیوه کشف و برخورد ایران را کاملا کارآمد کرده است.
2- ایران تنها کشوری است که در نبرد واقعی با تروریسم قرار دارد، بنابراین تروریست‌ها می‌دانند توان پاسخ‌دهی ایران به هر نوع تعرض تروریستی تا چه حد بالاست. ریسک عملیات در ایران در حالی که نیروهای ایرانی دسترسی تقریبا مستقیم به همه مراکز تجمع تروریست‌ها دارند، برای گروه‌هایی که هدف آنها صرفا قدرتنمایی و گرفتن زهر چشم است، می‌تواند تبعاتی ویرانگر داشته باشد.
3- توانمندی امنیتی ایران در اثر پیچیده و کارآمد شدن فزاینده جامعه اطلاعاتی- امنیتی در مواجهه با دشمنانی پای کار و بسیار خطرناک طی بیش از 3 دهه بشدت رشد کرده است. شبکه در هم تنیده روابط امنیتی میان بازوهای محور مقاومت به مرکزیت ایران باعث شده برخی از مهم‌ترین مشکلاتی که اکنون جهان در مقابله موثر با پدیده تروریسم گرفتار آن است، در اینجا عملا حل شده باشد. ایران به دلیل حضور مستقیم زمینی در صحنه‌های نبرد با تروریست‌ها، به هیچ وجه مشکل جمع‌آوری اطلاعات ندارد. به دلیل همپیمانی قدرتمند و اتحاد تاریخی با دیگر اجزای محور مقاومت، مشکلات حفاظتی مربوط به تبادل و به اشتراک‌گذاری اطلاعات را مدت‌هاست پشت سر گذاشته است و از همه مهم‌تر، در قلب مجموعه بسیار نیرومندی از بازوهای عملیاتی قرار دارد که در مقابل تروریسم کاملا یکپارچه عمل می‌کنند. الگوی همکاری‌های امنیتی که اکنون درون‌ محور مقاومت وجود دارد، یکی از بهترین مدل‌ها برای نوسازی سیستم امنیتی جهان است که البته می‌دانیم به این زودی‌ها امکان آن فراهم نخواهد شد.
4- جامعه ایرانی دارای حساسیت ویژه، همبستگی پایدار و اجماع قوی ملی در صیانت از امنیتی است که اکنون از آن برخوردار است. زمینه‌های اجتماعی تبدیل خود به خودی شهروندان به تروریست در ایران تقریبا به طور کامل وجود ندارد. تعداد ایرانی‌هایی که به منظور پیوستن به گروه‌های تروریستی از ایران خارج شده‌اند بسیار کم و تعداد آنهایی که درون ایران تحت تاثیر گروه‌ها یا دولت‌های تروریستی قرار گرفته‌اند از آن هم کمتر است. نوعی فرهنگ «قدرشناسی ملی از امنیت راهبردی» موجود در کشور در حال شکل گرفتن است که بدون نیاز به پلیسی شدن جامعه، همکاری دسته‌جمعی در مقابله با تروریسم – یا حتی خشونت‌های اجتماعی سطح پایین‌تر - را بشدت تقویت کرده است؛ گویی مردم خود بشدت مراقبند کشور آرام بماند. فرهنگ شیعی جامعه ایرانی توسل به خشونت علیه بیگناهان را بشدت تقبیح می‌کند و درون آن ابزارهایی نیرومند برای مهار هرگونه گرایش به سمت کشتار بیگناهان تعبیه شده است. گروه‌های تروریست سنتی دشمن ملت ایران نظیر منافقین تقریبا به طور کامل نابود شده‌اند و هیچ گروه تروریستی خارجی وجود ندارد که بتواند ادعا کند حتی یک سرمایه اجتماعی حداقلی در ایران دارد. شکاف‌های قومی- مذهبی در ایران همه در چارچوب ملیت ایرانی جایگیر و مدیریت شده و هیچ قومیت یا مذهبی در میان ایرانیان دعوت به تروریسم علیه ملت خود نمی‌کند. ابزارهای تولید خشونت نیز به‌سادگی در دسترس هیچ فرد یا گروهی نیست و از این حیث جامعه ایرانی در قیاس با کشورهای منطقه و حتی کشوری مانند آمریکا کاملا «پاک و امن» محسوب می‌شود.
5- از حیث استراتژی‌های امنیت ملی ایران هرگز به تروریسم به عنوان یک ابزار که می‌توان از آن برای پیشبرد برخی اهداف استفاده کرد نگاه نکرده است. ایران هرگز یک کریدور برای ترانزیت تروریسم نبوده،  بنابراین فضای داخلی ایران برای تروریست‌ها کاملا ناامن باقی مانده است. ایران نه به لحاظ ایدئولوژیک تروریست تولید می‌کند، نه به لحاظ امنیتی آنها را صادر می‌کند و نه از حیث سیاسی- ژئوپلیتیک هرگز دالانی برای عبور تروریست‌ها بوده است، بنابراین کل ایران برای تروریست‌ها به نوعی منطقه سرخ محسوب می‌شود که نه آن را می‌شناسند، نه پیوندی با آن داشته‌اند و نه حتی به لحاظ تاکتیکی به آن دسترسی پیدا کرده‌اند. این دقیقا باعث شده وضعیتی که کشورهایی نظیر ترکیه با آن مواجه شده‌اند در ایران کاملا بلاموضوع شود.    
6- و از همه مهم‌تر، ایران هرگز روابط خوبی با آمریکا نداشته و با رژیم صهیونیستی هم کاملا قطع ارتباط بوده است. شاید تعجب کنید اما پیوند سیاسی- اطلاعاتی با آمریکا و اسرائیل (و اکنون می‌توان اضافه کرد انگلیس و عربستان سعودی) یکی از اصلی‌ترین ریشه‌های آسیب‌پذیری امنیتی کشورهای منطقه است. تروریسم ابزار آمریکا و اسرائیل برای پیشبرد سیاست‌های منطقه‌ای‌شان است و وقتی تصمیم به استفاده از آن گرفته شود کشورهایی که درهای خود را به روی آنها باز کرده و به نفوذ آنها به عنوان فرصت نگاه کرده‌اند نخستین قربانیان خواهند بود. امروز سرویس‌های اطلاعاتی بسیاری از کشورهای منطقه نمی‌توانند با تروریسم مبارزه کنند از جمله به این دلیل که تقریبا همه آنها شعبه‌ای از سازمان سیا هستند. ارتش‌های منطقه هم در مقابل تروریست‌ها عاجز شده‌اند چرا که ساختار اغلب آنها آمریکایی است و همه اسرار آنها نزد صهیونیست‌ها فاش شده است. وقتی رئیس سرویس امنیت داخلی اسرائیل به صراحت اعلام می‌کند ما نمی‌خواهیم داعش شکست بخورد، طفیلی‌های موساد نباید از خود توقع متوقف کردن سربازان موساد را داشته باشند. اینکه پدرخوانده‌های تروریسم به ایران دسترسی ندارند، یکی از رازهای اصلی امنیت راهبردی ایران است.

 


Page Generated in 0/0063 sec