به بهانه مرگ بسکتبالیستی که مظلومانه رفت
خدری که فیش حقوقی نداشت
محمد سررشتهداری: پیشکسوت بسکتبال ایران که سابقه پوشیدن پیراهن تیم ملی در ردههای مختلف را هم داشت در شرایطی مرگ را در آغوش کشید که هنوز تعدادی از عروسکهایش به فروش نرفته بود تا خرج بیماری همسرش کند. برای خیلیها این تیتر یک جمله ساده و البته کم اهمیت است: «ایرج خدری درگذشت». اینها شاید وقت هم نگذارند تا همین چند کلمه را بخوانند چه برسد به اینکه ببینند ایرج خدری که بود و چطور زندگی کرد و چطور رفت؟ مردی که هم در ورزش پلههای موفقیت را طی کرد و هم در هنر مقابل دوربین چند کارگردان مطرح نقشآفرینی کرد. اما آخر عمری شده بود گوشهنشین میادین تهران و همدمش شده بود عروسکهایی که باید فروخته میشد تا هزینههای درمان خودش و همسرش و البته مخارج 2 فرزند خردسالش را تامین کند. ایرج خدری اولین قهرمان و ورزشکاری نبود که اینگونه زیست و اینگونه رفت، آخرین هم نخواهد بود. او که باید زیر چتر حمایتی خانواده بزرگ ورزش قرار میگرفت روزهای آخر عمرش را گوشه یکی از میادین تهران سپری کرد و در 45سالگی درحالی جان به جان آفرین تسلیم کرد که تنهایی بیشتر از ضعف مالی آزارش داد. حالا قطعا همه مسؤولان میخواهند بیایند در تشییع پیکرش مقابل دوربینها قرار بگیرند و از خوبیهایش بگویند و از اینکه قدرش را ندانستند. حالا حتما فدراسیون بسکتبال برایش تاج گل ارسال خواهد کرد و بنر بزرگی هم خواهد زد برای عرض تسلیت. وزارت ورزش هم همینطور. بقیه مسؤولان هم که باید به فکر او میبودند از این قاعده مستثنا نیستند. شاید بتوان به صندوق حمایت از قهرمانان و ورزشکاران نمره قبولی داد که در ماههای آخر عمر ایرج خدری سراغ او رفت و در حد بضاعت و تا آنجایی که قانون اجازه میداد به وی کمک کرد. وزیر ورزش هم در این اواخر به یاری او شتافت و مبلغی را به حقوقش اضافه کرد اما نوشدارویی بود بعد از مرگ سهراب. حالا همسر بیمار ایرج خدری مانده و 2 کودک خردسال که نمیدانند باید خرج خودشان را در بیاورند یا خرج بیماری مادری که اماس دارد و هزینههای درمانش بالاست. حالا آنها ماندهاند و خانهای استیجاری که نمیدانند صاحبخانه کی وسایلشان را میریزد داخل خیابان. همین چند روز خاکسپاری و مراسمهای ترحیم کسی یاد میکند از خانواده ایرج خدری اما هفته بعد آنها میمانند و تنهاییهایشان و هزاران مشکلی که بر سرشان چون آوار فرو خواهد ریخت. باید چه کرد؟ باید چه کرد که خانواده خدری و خدریها که برای این ورزش زحمت کشیدهاند و سلامتیشان را دادهاند به چنین سرنوشت تلخی گرفتار نشوند؟ چه کسی باید بیاید سروسامان بدهد به اوضاع نامناسب زندگی این ورزشکاران. اینها که خیلیهایشان تا به حال رنگ فیش حقوقی را ندیدهاند چه برسد به فیشهای حقوقی نجومی. اینها حتی بیمه هم ندارند چه برسد به حق اولاد و حق سختی کار و زیر کولر نشستن و سفر رفتن و... . عروسکفروش میادین تهران هم رفت. در میان خواب بسیاری از مسؤولان. در میان بیتوجهیها و کممحلیهای آنهایی که باید میآمدند و دست این ورزشکار و هنرمند را میگرفتند و حداقلها را برایش فراهم میکردند. نمونه این عروسکفروش در ورزش ایران بسیار است. از ورزشکاران تیمهای ملی گرفته که کنار خیابانها دستفروشی میکنند تا قهرمانانی که برای نان شبشان ماندهاند. ایرج خدری رفت اما آیا رفتن او برای مسؤولان درس عبرتی میشود که مراقب ایرج خدریهای دیگر باشند؟
لباسهای تیمملی در گمرک بلاتکلیف ماند
در حالی که شرکت ایتالیایی جیووا از حدود دو ماه پیش حدود یک کانتینر لباس برای فدراسیون فوتبال ارسال کرده این البسهها به دلیل همکاری نکردن گمرک و فدراسیون هنوز ترخیص نشده است. به گزارش ایسنا، پس از عقد قرارداد فدراسیون فوتبال با شرکت جیووا برای تولید البسههای ورزشی تیمهای ملی، این شرکت حدود دو ماه پیش نخستین بخش از پوشاک ورزشی مورد نیاز فدراسیون را تحویل ایران داد. البته شرکت جیووا با توجه به کمبود وقت از لباسهای موجود در انبارهای ایتالیا برای تیمهای ملی ایران استفاده کرد که حاصل آن ارسال یک کانتینر لباس ورزشی به فدراسیون فوتبال بود که شامل ۱۲۰۰ کارتن لباس ورزشی میشد. البته طبق اعلام این شرکت هنوز این کانتینر از گمرک ایران ترخیص نشده که دلیل آن به خاطر همکاری نکردن گمرک و فدراسیون فوتبال است هر چند در آغاز اردوی تیمملی فوتسال و فوتبال در سال ۹۵ بخشهایی از این لباسها از این کانتینر خارج شد.