printlogo


کد خبر: 160491تاریخ: 1395/4/26 00:00
نگاهی به فیلم در حال اکران رضا عطاران
دراکولایی قلابی!

مرتضی اسماعیل‌دوست: شاید اگر برام استوکر، نویسنده ایرلندی‌الاصل داستان «دراکولا» می‌دانست در قرن بیست و یکم، «عطاران» نامی در ایران تصویر کاملا مخدوشی از کاراکتر ساخته شده‌اش خواهد داشت، در نگارش این اثر ادبی برجسته اندکی تردید می‌داشت! اما از شوخی گذشته حداقل تصوری که از ساخته‌ای با عنوان دراکولا می‌رود این است که فیلم از این عنصر محوری در روایت خود بهره‌ بگیرد اما به واقع اگر این عنوان و شخصیت‌های به ظاهر دراکولایی‌اش را از فیلم «دراکولا»ی عطاران برداشته و خانواده‌ای از طبقه متوسط تهران را جایگزین آن کنیم، هیچ تفاوتی در «دراکولا» ی عطاران نخواهد داشت. از این نظر جدا از چند کاسه خون موجود در یک انباری که ظاهرا قربانگاه طعمه‌ها باید تصور شود! و چند دندان بلندبالا در قاب عکس‌های اجداد جناب دراکولای فیلم و چند تصویر آرشیوی از آثار شناخته شده در تاریخ سینما با مضمون «دراکولا» که نشانی شیک بر چهره فیلم دوخته‌اند، هیچ ارتباطی از فیلم ساخته شده توسط عطاران با عنوان «دراکولا» نمی‌توان یافت. از این حیث اولین آتش خاموش شده از تماشا با این نگره دورنمای نویسنده و کارگردان از آثاری با مایه‌های خون‌آشام چنانکه در ساخته‌هایی بسیار از سینمای هالیوود با عنوان آثار  Vampireشناخته می‌شود، رخ می‌دهد. از این رو مشخص است دراکولا بودن شخصیت اصلی فیلم در واقع تصوری دورمانده نزد فیلمساز بوده تا به دنبال نگاهی دیگر و در نقد مسائل اجتماعی باشد؛ جامعه‌ای غرق در اعتیاد از انواع مختلف مواد مخدر تا بازی‌ها و شبکه‌های اجتماعی که حتی از دیدگاه دراکولای فیلم وضعیتی وخیم‌تر از خون‌آشامان تاریخ داشته‌اند! و در این بین پیام‌های بیهوده‌ای چون گوشتخوار بودن آدم‌ها و سر بریدن انسان‌ها در جهان و از این دست دیالوگ‌های شعاری راهی برای اشغال زمان فیلم شده است.  در واقع رضا عطاران با این تصور که حضورش در هر فیلم می‌تواند به منزله فروش آن اثر تلقی شود، قید توجه به فیلمنامه‌نگاری و معماری روایت در فیلم «دراکولا» را زده و تنها می‌خواسته در یک دورهمی از جنس «ردکارپت» و چند شوخی معمول با بنگی‌ها، گیشه فروش را از آن خود کند.  از سویی تجربیات گذشته عطاران در مقام نویسندگی آثارش نشان داده که اصولا وی شناخت و احاطه‌ای به مقوله فیلمنامه‌نویسی ندارد و در واقع با نگارش آثارش، شکستی از پیش تعیین شده را در هنر سینما برای خود فراهم می‌کند و از این حیث، فیلم «دراکولا» از آن دست آثاری است که منتقد رغبتی برای نگارش مطلبی از سر ذوق برایش نخواهد داشت، چرا که نکته‌ای برای تمرکزی سینمایی در این اثر وجود ندارد و عدم وجود زبان سینما منجر به عدم مواجهه‌های فنی با درون مایه و ذات اثر خواهد شد. در این میان حضور لوون هفتوان به عنوان بازیگر کاراکتر دراکولا در این فیلم ادامه‌ای از انتخاب‌های اشتباه این بازیگر تواناست.  دراکولای فیلم عطاران هیچ نسبتی با قصه گوتیک و دلهره‌آور این شخصیت پرطرفدار در ادبیات داستانی و در آثار سینمایی ندارد؛ آثاری تماشایی که نمونه‌ای موفق از آن را در فیلم ساخته شده توسط فرانسیس فورد کوپولا با نام «دراکولای برام استوکر» دیده بودیم و جیم جارموش، نمونه موخر و قابل توجهی از زیست خون‌آشام‌ها را در سال 2013 در فیلم «تنها عشاق زنده ماندند» به تصویر درآورد. اما نسخه ایرانی «دراکولا» غرق در دنیای اعتیاد است و نویسنده و کارگردان به شوخی‌هایی تکراری با کاراکتر آشنای معتاد مانند چرت زدن، خماری، کشیدن مواد، ترک اعتیاد و... بسنده می‌کند تا این نگاه را به شکلی زبون چنین به مخاطب منتقل کند که درد اعتیاد از زخم خون‌آشام هم دردناک‌تر است، هر چند پرداخت عطاران در نهایت تبدیل به نمایه‌ای آموزشی برای استعمال انواع مواد مخدر شده است!  فیلم «دراکولا» در همان نگاه اول و پس از لو رفتن ماهیت دراکولا تمام می‌شود، چرا که نویسنده توانی برای گسترش طرح یک خطی اولیه فیلمنامه ندارد و عدم بهره‌مندی از عناصر روایت‌پردازی چه به عنوان بهره‌مندی از عناصر پیش برنده فیلمنامه و چه به منزله بهره‌گیری از عناصر جانبی روایت موجب ایستایی روایت در فیلمنامه شده است. همچنین فقدان روند حرکتی داستان و عدم توجه به علیت، زمان و فضا در فیلم «دراکولا» موجب عدم تحرک در روند تکاملی شخصیت‌ها، موقعیت‌ها و گسستی بسیار در ایجاد ارتباط میان پرده‌های اول و دوم فیلمنامه شده و در نهایت رفتاری که می‌توانست در همان ابتدای فیلم و پس از زندانی کردن کاراکتر رضا عطاران توسط خون‌آشام انجام شود، به سکانس پایانی منتقل می‌شود تا تصمیم دراکولا مبنی بر خون‌آشام بودن شاید مسیری برای عطاران جهت ساخت دنباله‌ای برای فیلم «دراکولا» شود! فیلم «دراکولا» به دلیل فقدان هرگونه طرح مشخص در پیشبرد روایت در تمام دقایق درجا می‌زند و هیچ چالشی برای مخاطب مشتاق نمی‌آفریند، حتی خبری از شوخی‌های گذشته عطاران در مقام بازیگر و کارگردان هم نیست و تنها شوخی دم‌دستی با شلوار! به عنوان میراث شوخی‌هایی سخیف برای عطاران در این فیلم به جا مانده است و با این چنین اثر بی‌سروسامانی، آقای بازیگر باید زنگ خطری بلند را مبنی بر بیدار شدن از توهم پیش‌فروش بودن فیلم‌هایش بشنود.
 


Page Generated in 0/0174 sec