محمدحسین عباسی : درخشان اما تکاملنیافته، پراستعداد اما پرنوسان. او مهدی طارمی است. بازیکنی که برای چسبیدن به تیترهای یک ساخته شده. تشخیص حرکت بعدیاش در زمین همیشه غیرممکن بوده و حالا این ویژگی به نقشههای بیرون از زمین او هم سرایت کرده است. اگر جدایی طارمی از پرسپولیس بعد از توافق اولیه با باشگاه حرکتی اشتباه بود، ترک اردوی ریزهاسپور بعد از امضای قرارداد رسمی، اشتباه به مراتب بزرگتری به نظر میرسید. حتی اگر همه آدمهایی که تا دیروز سرسختانه منتقد پشتکردن مرد شماره 9 به باشگاه بودند، حالا او را برای تکرار همین راه و رسم در باشگاهی دیگر ترغیب کنند، خیانت با خیانت جبران نخواهد شد. او مهدی طارمی است. بازیکنی که ماههاست روند پیشرفتش متوقف شده. که دویدن و نرسیدن را روی تردمیل یاد گرفته است. ستارهای که با هر امضا به صورت خودش مشت میزند و با هر تصمیم، بیشتر میشکند. در مسابقه دوستانه تیم ملی با مقدونیه، مهدی برای چند دقیقه به زمین فرستاده میشود و در همین لحظات کوتاه، بهسادگی چند موقعیت ایدهآل و ساده برای گلزنی را از دست میدهد. اگر سردار آزمون که در همین مسابقه هتتریک کرده و فصل شگفتانگیزی را در فوتبال روسیه پشت سر گذاشته، در سال برگزاری همزمان یورو و کوپا، هیچ شانسی برای رویاپردازی درباره پیوستن به لیگهای درجه یک اروپایی ندارد، طبیعتا مهدی طارمی نیز فرصتی برای امضای یک قرارداد بزرگ را پیش روی خودش نخواهد دید. با این وجود دور شدن طارمی از اتمسفر فوتبال ایران، بدون تردید به سود این بازیکن خواهد بود. حتی اگر مقصد، تیم سیزدهم لیگ ترکیه باشد. سقوط مهدی از لحظهای آغاز میشود که به این تصمیم وفادار نمیماند. زمانی که به ساختمان باشگاه میرود، در مقابل خبر تمدید قرارداد سکوت میکند، به بهانه تفریح به ترکیه میرود و در تست پزشکی ریزهاسپور، پرسپولیسیها را شوکه میکند. آنچه یک بازیکن فوتبال را میسازد، تنها قواعد مربوط به بازی در محدوده زمین نیست. مهرهای که هنوز زمان درست سکوتکردن و موقعیت مناسب حرفزدن را یاد نگرفته، به درد آینده هیچ باشگاهی نمیخورد. باید ترسید از بازیکنی که همزمان با آغاز مرحله مقدماتی جامجهانی، از یک سال محرومیت نمیترسد. باید ترسید از بازیکنی که به هیچ قراردادی پایبند نمیماند. به خودش هم. باید ترسید از بازیکنی که پاهایش روی زمین نیست و باشگاهی که برای چند گل بیشتر، همه پرستیژش را به حراج میگذارد. لیگ پانزدهم، فصل امیدوارکنندهای برای فوتبال ایران بود اما تلنگر رفت و آمد طارمی، بهترین بهانه برای یادآوری بحران مدیریت در فوتبال ایران است. تا وقتی که شأن باشگاهها، قربانی جای خالی ستارههای نوظهور شود، خبری از مواجهه منطقی با بازیکنسالاری و قراردادهای نجومی نخواهد بود. فوتبالیستهای کودتاچی، محصول مدل باشگاهداری در ایران هستند. سرگردان بین فرصت اشتباه و توهم جبران. آنچه برای مهدی طارمی اتفاق افتاده، یک روایت معمولی دیگر از ماجرای باشگاههایی با نامهای بزرگ و مدیران کوچک است. چیزی شبیه سریالهای شبکههای ترک. پر از دروغ. سرشار از خیانت. مهدی با ترک تهران و امضای قرارداد با ریزهاسپور، به پرسپولیس خیانت میکند. مدیران پرسپولیس، با منتظر ماندن، نخریدن جانشین و ساختن یک دروغ بزرگ برای بازگشت طارمی، مشغول خیانت به هوادار میشوند و هوادار با فراموشکردن اشتباه طارمی و چشمبستن روی افتضاح او، به خودش خیانت میکند.