printlogo


کد خبر: 160819تاریخ: 1395/4/31 00:00
نگاهی دوباره به فیلم بادیگارد
شخص یا شخصیت نظام؟

احسان کرمی: هرمنوتیک مبحثی است که در گذشته تاریخی خود به عنوان هنر تفسیر متن تلقی می‌شده سپس در گذر زمان در مغرب‌زمین به روش‌شناسی عام علوم انسانی مبدل و در نهایت در «هرمنوتیک فلسفی» که حاصل تفکرات «هایدگر» و شاگرد وی «گادامر» است مطلق مساله فهم آدمی را مراد نظر قرار می‌دهد. هرمنوتیک فلسفی بیان می‌دارد تفسیر و برداشت و در مرتبه بالاتر فهم هر انسانی از عالم واقع تحت تاثیر سنت، تاریخ و پیش‌زمینه‌های ذهنی او است و همین امر، فهم هرکسی را متاثر کرده و متفاوت از فهم دیگران می‌کند.  مساله فهم و ادراک تنها مبحثی مورد طرح در هرمنوتیک فلسفی نیست بلکه در روانشناسی هم مورد توجه بسیاری از متفکران قرار گرفته است؛ به عنوان مثال «الیوت ارونسون» در کتاب «روانشناسی اجتماعی» ذیل 2 فصل شناخت اجتماعی و پیش‌داوری، به طرح مباحثی درباره قضاوت و ادراک پرداخته است. وی در فصل «شناخت اجتماعی» اثر تباین، آماده‌سازی، قالب‌بندی تصمیم، ترتیب ارائه اطلاعات و اثر تقدم بر شکل‌گیری برداشت را توضیح داده و سپس در فصل پیش‌داوری قضاوت‌های انسانی را متاثر از قالب‌سازی ‌فکر، اسناددهی و پیش‌داوری دانسته و به نحوه تاثیر این عوامل بر فهم و ادراک انسانی پرداخته است.
امام خمینی(ره) نیز سال 59 به مناسبت بعثت پیامبر اکرم(ص) در سخنانی اختلاف دید در انسان‌ها را عامل اختلاف در برداشت عنوان کرده و هر دیدی را محدود به حدود فرد دارنده آن می‌دانند. ایشان انسان را موجودی محدود لیکن قابل حرکت الی غیرمتناهی می‌خوانند. امام دید انسان محدود را متناهی و محدود دانسته و دید و برداشت کسی را کامل می‌داند که خود کامل و غیرمتناهی باشد. انسان غیرمتناهی در نظر امام کسی است که در کمال، جمال و جلال دید غیرمتناهی داشته باشد یعنی کسی که در تمام صفات، کامل باشد. ایشان ادامه می‌دهند محدود نمی‌تواند نامحدود را در حیطه آورد و تمام موجودات محدود دید و برداشت‌شان محدود به حد کمال آنهاست جز «اولیاءالله» که انسان کامل هستند.  
شهید آوینی در کتاب «آینه جادو» به نقدی فلسفی- عرفانی با رویکرد اسلامی از سینما که آن را «قاب جادو» می‌نامد پرداخته و سینما را مظهر گوساله سامری و سطحی‌نگری در عصر مدرن معرفی می‌کند. وی دلیل این نظر را محدود شدن واقعیت در قاب تصویر فیلمساز عنوان می‌کند. شهید آوینی در واقع فیلم را بازتاب‌دهنده احوالات و برداشت فیلمساز از عالم واقع می‌داند نه بازتابی از خود واقعیت و در نهایت زبان سینما را برای بیان واقعیت ناقص برمی‌شمرد. کتاب آینه جادو کتابی مهم و روشنگر با نگاهی بنیادی و اسلامی به پدیده سینماست. آوینی در ادامه این کتاب مبنای هنر برای هنر را نمی‌پذیرد و استدلال کسانی را که تلاش دارند هنر را از ایدئولوژی جدا کنند قبول نکرده و منطق عدم دخالت و عدم تعهد هنر به ایدئولوژی را خود نوعی ایدئولوژی و جهت می‌داند. آوینی سپس به طرح بحث سینمای متعهد پرداخته و وظیفه سینما و فیلم متعهد را پایبندی به اسلام و ولایت می‌داند.
سینمای متعهد به بیان دغدغه‌ها و مسائل اساسی پدیده‌ای می‌پردازد که خود را به آن متعهد می‌داند و طبیعتاً سینمای انقلاب نیز دغدغه‌ای غیر اسلام به عنوان ریشه و بنیاد انقلاب اسلامی و مسائل مهم و روز آن ندارد؛ سینمایی که تعالی بشر در آینه فطرت و معرفت توحیدی را جست‌وجو می‌کند. عجیب نیست که آوینی مقدمه سینمای اسلامی و انقلابی را شناخت اسلام و تاکید بر فهم عمیق فلسفه و عرفان اسلامی می‌داند.
با نیم‌نگاهی به مطالب پیش‌گفته درباره نوع فهم آدمی نمی‌توان فیلمساز را فارغ از احوالات شخصی، تاریخ، سنت و زمانه او دانست. این مقدمه طولانی برای آشنایی بیشتر با این مساله بود که هر فیلمی در واقع بازتاب‌دهنده دغدغه‌های فیلمساز و نوع نگاه او به مسائل پیرامونی است.
در سینمای ایران «ابراهیم حاتمی‌کیا» نامی پرآوازه و آشناست؛ هنوز فیلم‌های «آژانس شیشه‌ای» و «چ» از اذهان مردم پاک نشده است. حاتمی‌کیا در فیلم‌هایش خودش را می‌سازد و به مسائلی می‌پردازد که توسط فیلمسازان ایران در غفلت مانده‌ و چندان به آنها توجه نکرده‌اند. اما آخرین فیلم وی «بادیگارد» را شاید بتوان اوج تعالی فیلمسازی او دانست. نوع نگاه حاتمی‌کیا به مسائل روز و انقلاب اسلامی، انتقاد وی از جشنواره فیلم فجر، انتقاد صریح او از رئیس‌جمهور و وزیر ارشاد و بی‌مهری با فیلم‌های او همیشه برای حاتمی‌کیا حواشی‌ای به همراه داشته است ولی «بادیگارد» از آن دست ساخته‌هایی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. بادیگارد بازتاب‌دهنده جدیدترین دغدغه حاتمی‌کیا به انقلاب و آرمان‌های آن است. وی هر بار یکی از دغدغه‌های خود را فیلم می‌کند و گاهی همین نوع نگاه و به‌تبع آن همین فیلم‌ها مورد انتقاد جناح انقلابی نیز قرار گرفته است، چراکه معتقدند حاتمی‌کیا نوع نگاه خود و نه اصل انقلاب اسلامی را به تصویر می‌کشد. حاتمی‌کیا هنوز هم چه در سخن و چه در عمل خود نشان داده فیلمساز انقلاب اسلامی و دغدغه‌مند آن است و خود را متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی می‌داند. شاید به نوعی بتوان برخی فیلم‌های او را «فیلم متعهد» نامید. با این تفاصیل، می‌توان فیلم بادیگارد را هم فیلمی از سینمای متعهد و انقلابی برشمرد که تلاش آن نشان دادن دوران، زمانه و تاریخ جدید مردم ایران و انقلاب اسلامی آنهاست. بادیگارد علاوه بر بازتاب دغدغه‌های کارگردان بازتاب سختی‌ها و رنج‌های مردم ایران نیز هست؛ مردمی که تمام تلاش و کوشش آنها پیشرفت و تعالی فارغ از سلطه و عناد دشمنان با این آرمان‌های بلند و پاک است. فیلمی که احوال سیاسیونی را نمایش می‌دهد که در دهه چهارم انقلاب در گیر و دار انقلابیگری و انقلابی ماندن و سیاست‌بازی و سیاست‌کاری متحیر مانده‌اند.
«اگر به شما جراحتی رسید به آن جمعیت نیز جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها را در میان مردم می‏گردانیم؛ تا افرادی که ایمان آورده‏اند شناخته شوند و خداوند از میان شما شهدایی بگیرد و خداوند ظالمان را دوست نمی‏دارد».(1) این آیه از قرآن مجید به تغییر زمانه و دوران انسان‌ها و نو به نو و عوض شدن آنها اشاره دارد و این مساله را آزمایشی برای ایمان مومنین می‌خواند. حضرت امیرالمومنین علی(ع) امر می‌کنند: «فرزند زمانه خویشتن باش»(2) امام صادق(ع) نیز در حدیثی می‌فرمایند: «آن کس که آگاه از زمان و شرایط دوران خویش است مورد هجوم اموری که او را به اشتباه و شبهه می‌اندازد واقع نمی‌شود».(3) تمام این آیات و روایات ناظر به این امر است که زمانه تغییر می‌کند و انسان باید آگاه به زمانه خود و فرزند زمانه خود باشد. حاتمی‌کیا در این فیلم فرزند زمانه خویش بوده و شبهات شبه‌مدرن و دغدغه‌های سخیف روشنفکری غربزده ایران، او را در بر نگرفته بلکه تمام دغدغه او پاسخ به خود و دیگرانی است که زمانه و تاریخ ما چه زمانه و تاریخی است؟ و وظیفه ما در این زمانه نو چیست؟ مساله انرژی هسته‌ای، حفظ اساس انقلاب اسلامی و روح حاکم بر آن، توجه به روح زمانه که همانا دوران علم و فناوری است و بیان حدیث علم سلطنت می‌آورد(4) که در فیلم به خوبی به تصویر کشیده می‌شود. حاتمی‌کیا فرزند زمانه خود است و فیلمی ساخته که دوران و زمانه را زمانه علم و پیشرفت معرفی و دوران بازی سیاست صرف را خاتمه‌یافته تلقی می‌کند.  اما از منظر سینمایی، بادیگارد فیلمنامه‌ای قوی و بی‌نقص دارد، دارای خط تعلیق بسیار خوبی است تا جایی که بیننده تا انتهای فیلم در صندلی خود فرورفته، چند بار ناخودآگاه به دست ‌زدن واداشته می‌شود و در همان زمان نیز نم اشکی بر گونه او جاری می‌شود و در آخر فیلم، بیننده با حسی مخلوط از غرور، افتخار و بغض و حیرت، سینما را ترک می‌کند. تاثیر این فیلم در تمام بینندگان آن فارغ از نوع نگاه و تفکر آنها از نقاط قوت و برجسته آن است و نشان‌دهنده موفقیت کارگردان در جذب مخاطب و ارسال پیام به آنهاست. در عین حال فیلم پر از احساس ناب است، از عشق و فداکاری همسر به شوهر و فرزند تا احساس فداکاری به انقلاب و اسلام تا حس مسؤولیت در برابر همنوعان و جوانان کشور؛ حیدر با وجود خشکی کارش عشق را خوب می‌فهمد و دانشمند راه‌نپیموده ره عشق را مرشدوار به جانب عشق راهنمایی می‌کند.
فیلمبرداری، جلوه‌های ویژه، داستان‌های فرعی در دل داستان اصلی، موسیقی و شخصیت‌پردازی فیلم همگی در حد بالایی قرار دارد. انتخاب بازیگران بسیار درست و بجا انجام شده و پرویز پرستویی، مریلا زارعی، بابک حمیدیان، فرهاد قائمیان و دیگر بازیگران در نقش‌های خود چنان ظاهر شده‌اند که گویی واقعیتی بر پرده در حال نمایش است. پرستویی یک بار دیگر چنان نقش ماندگاری ارائه می‌دهد که مانند حاج‌کاظم در آژانس شیشه‌ای در ذهن بیننده حک می‌شود و مریلا زارعی نیز نقش مادری مومن و دلسوز، معلمی متعهد و همسری فداکار را به خوبی ارائه داده است.
اما یکی از نکات مهم این فیلم سینمایی که ذهن بیننده را هر لحظه به چالش می‌کشد، دیالوگ‌های بجا و بسیار عمیق آن است که هر آن بیننده را مجبور به رمزگشایی و معنایابی می‌کند. دیالوگ‌هایی که هنرمندانه به بیان مسائل روز و دغدغه‌های کنونی انقلاب پرداخته است. در این دیالوگ‌ها از کنایه، استعاره و نکته‌هایی استفاده شده که دنیایی از معنا در پس خود به همراه دارند و بازتاب‌دهنده سوالات و دغدغه‌های ذهن بسیاری از مردم و دلسوزان انقلاب است؛ در آخر نیز جواب‌هایی درخور به آنها داده می‌شود. در ادامه گریزی به خود فیلم می‌زنیم که خالی از لطف نیست. «حیدر» نقش رزمنده دفاع‌ مقدسی را بازی می‌کند که اکنون یکی از برترین محافظان شخصیت‌های‌ کشور و در حال بازنشستگی است؛ کسی که سال‌ها به دلایل خاصی از ارتقای درجه بازمانده است. او بازمانده دورانی است که به‌زعم برخی تمام شده اما دوران وظیفه برای او تمام نشده است. حیدر در تلاش برای انقلابی ماندن قربانی سیاسیون می‌شود تا آنها بی‌دغدغه به کار خود ادامه دهند. سیاستمدارانی که تلاش دارند بگویند انقلابیگری همیشه محکوم پیچیدگی‌ها، مصلحت‌ها و فسادهای عالم سیاست است.
داستان از لو رفتن مکان دیدار یکی از مقامات بلندپایه کشور آغاز می‌شود، لورفتنی که هیچگاه مورد سوال مقامات قرار نمی‌گیرد و بانیان آن رها می‌مانند اما حیدر گرفتار می‌شود. مشاور شخص بلندپایه‌ای که حیدر محافظ اوست اصرار فراوانی برای دیدار مردمی دارد، مشاوری که در واقع نشانه نفوذ در ارکان بالای سیاسی است. تروری شکل می‌گیرد اما شخص بلندپایه در زمان حادثه مقاومت می‌کند و اجازه حفاظت موثر را سلب می‌کند، با این حال انتحاری با اقدام بموقع حیدر کشته می‌شود اما انفجار با کنترل از راه دور صورت گرفته و شخصیت آسیب جدی می‌بیند.
حیدر خوب می‌داند زمانه تغییر کرده و آگاه به انحراف سیاسیون از آرمان‌های انقلاب است؛ او در کشاکش حفاظت از شخص نظام یا شخصیت نظام مانده و زمانی که گزارش حادثه را تقدیم فرمانده‌اش می‌کند، به جای گزارش‌های معمول، گزارشی انقلابی و از سر تعهد مذهبی ارائه می‌دهد. «امیر آقایی» که در فیلم نقش «اشرفی» فرمانده و دوست حیدر را بازی می‌کند جانبازی است که دغدغه‌اش انجام وظیفه درست و دفاع از نیروهایش است. او پس از دریافت گزارش برافروخته شده و 2 قاب عکس که در یکی «حسن روحانی» و در دیگری «شهید رجایی» به تصویر کشیده شده را در دست گرفته و فریاد می‌زند: «حیدر الان این دورانه، اون دوران گذشته...». اشرفی در واقع می‌گوید زمانه عوض شده و تلاش دارد حیدر را مجاب کند تنها به وظیفه‌ کاری‌اش عمل کند نه وظیفه انقلابی‌اش؛ سپس فریاد می‌زند: «حیدر! چرا اجازه میدی یک عمر خدمت صادقانه‌ات رو زیر سوال ببرن».
در ادامه فیلم حیدر ماموریت می‌یابد تیمی از بازرسان خارجی را تا سازمان انرژی اتمی اسکورت کند. در سازمان، مسؤول حراست سازمان انرژی اتمی از اهمیت جان نخبگان علمی سخن می‌راند و دوران را دوران دانشمندان می‌خواند و می‌گوید: «اینها به سختی جایگزین می‌شن ولی سیاستمدارها نه؛ اگر منم به جای دشمن بودم اینها رو حذف می‌کردم...» او به حیدر می‌گوید: «امروز زمانه ایناست نه سیاسیون...».  جدال سیاسی‌ شدن و انقلابی ماندن، زندگی را برای حیدر سخت‌تر کرده و خواب از چشمان او ربوده اما در همین اثنا تصمیم می‌گیرد حفاظت یک چهره علمی را بپذیرد و از سیاست‌بازی سیاسیون رها شود؛ در این راه سختی‌های فراوانی هم متحمل می‌شود. حیدر در دیالوگی با دانشمندی که محافظش است بیان می‌کند شخصیت حقوقی، شخصیت واقعی نیست بلکه شخصیت واقعی باید در عمل با تلاش شخص ساخته شود. در نهایت حادثه انفجار مورد بررسی بازرسی از شورای امنیت ملی قرار می‌گیرد؛ بانیان اصلی واقعه در زد و بندی سیاسی در پس پرده مانده و کسی از آنها بازخواست نمی‌کند، تنها حیدر اسیر سیاسی‌بازی مشاور شده و به خاطر عدم حفاظت درست از خدمت تعلیق می‌شود؛ مشاوری که ظاهرا ید طولایی در فسادهای اقتصادی- سیاسی دارد.
حیدر در آخر با خود کنار آمده و جانب انقلابیگری را گرفته و به خواستگار دخترش که تصمیم به ترک شغل حفاظت شخصیت‌ها برای رضایت دختر حیدر دارد جواب می‌دهد: «من دختر به کسی نمیدم که وظیفش رو رها کنه...». حیدر تصمیم می‌گیرد در زمانه سیاست‌بازی‌های کثیف، انقلابی بماند و با فدا کردن جان خود برای روح زمانه و دانشمند هسته‌ای وظیفه انقلابی خود را ادا کند. او اثبات می‌کند حتی بدون لباس رزم و اسلحه که پس از تعلیق از او سلب شده‌اند نیز می‌توان از اساس انقلاب و شخصیت آن دفاع کرد. «بادیگارد» از آن دسته فیلم‌هایی است که به راحتی می‌توان با خانواده به دیدن آن نشست و از آن لذت وافر برد.
----------------------------------
پی‌نوشت‌    
1- سوره آل عمران، آیه 140 2- امام علی(ع)؛ غررالحکم و دررالکلم، حدیث 447    
3- ثقه..‌الاسلام کلینی، الکافی، ج یک، ص۲۶؛ تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص ۳۵۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۶۸، ص 307
4- ابن ابی‌الحدید، شرح‏ نهج‌البلاغه، ج ۲۰، ص 319
--------------------------------
منابع
آوینی، مرتضی (1391). آینه جادو، تهران: واحه
ارونسون، الیوت (1387). روانشناسی اجتماعی، مترجم حسین شکرکن، تهران: رشد
واعظی، احمد (1389). درآمدی بر هرمنوتیک، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
موسوی خمینی، روح‌الله (1379). صحیفه امام خمینی(جلد 12)، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)


Page Generated in 0/0122 sec