مرتضی اسماعیلدوست: میگویند، میخندند، سر به سر هم میگذارند و برایشان مهم نیست که برنامه روی آنتن جریان دارد؛ اصلا انگار پشت و جلوی دوربین برایشان یکی است! به گمانشان با مردم صمیمی هستند و حتی در خانههای مردم جای دارند. مجریان تلویزیونی این سالها را میگویم که صمیمی بودن را با سخیف بودن اشتباه گرفتهاند و از فرسنگها فاصله اینها با هم خبر ندارند. خبر ندارند چون دانش ندارند و دانش ندارند چون در جهان گمگشتهای بسر میبرند که فرهنگ، اصالت، خلاقیت و دانشمندی در آن راهی نخواهد داشت. این احوال جشنوارهها(!) و بهاصطلاح برنامههای مناسبتی سیمای ماست و برخی مجریان هم در برنامههای گفتوگومحور دیگر یا نقش ضبطصوت را بازی میکنند یا به همان سوالات کلیشهای که پاسخش را مردم از بر هستند اکتفا میکنند و نه چالشی درمیگیرد و نه نقش مصاحبهکننده در گفتوگو مشخص است. اصلا مهم نیست که چه کسی مقابلشان نشسته و چه نقشه و طرحی در میان است. البته این معضل رسانههای مکتوب و دیداری و شنیداری ماست که باعث شده همه گفتوگوها شبیه هم باشند، انگار همه از دست هم بیخلاقیتی را کپی میکنند! در صورتی که گفتوگوکننده حتی باید سبک در طراحی و مدیریت و هدایت گفتوگو داشته باشد و پرسشهایی به عمل آورد و طوری جریان گفتوگو را هدایت کند که حرفهایی تازه از گفتوگوشونده برای مخاطب به دست آید و در نهایت جذابیت و سرزندگی را به همراه داشته باشد. برای نمونهای از برنامههای گفتوگومحور جذاب در ماههای اخیر میتوان به برنامه «دورهمی» اشاره کرد که توسط گفتوگوگری قهار چون مهران مدیری تولید و پخش میشود اما متاسفانه حتی در دیداری گذری از شبکههای مختلف تلویزیونی، برنامههای بسیاری را میتوان یافت که زردنامه تصویری هستند تا برنامهای که میخواهد در عین جذابیت و سلامت، همچون دانشگاهی برای نگاه مردم باشد، و همینها هم سالها کرسیدار آنتن تلویزیونی شدهاند؛ گاهی میروند و گاه میآیند و باز هم حاشیهای و باز به دنبال تغییر شبکه و حتی گردش از «سیما» به «صدا» و در نهایت از این گشت و گذار بیبهره مجریان، هیچ، نصیب مخاطب ایرانی میشود.
میهمانانی معترض در برنامههای گفتوگومحور!
در این میان جدا از اهالی اندیشه و مخاطبان جدی و پیگیر برنامههای تلویزیونی حتی هنرمندان و میهمانان برنامههای تلویزیونی هم جزو منتقدان اینگونه برنامههای بیبهره و بیمایه گفتوگومحور هستند. نمونهاش مریلا زارعی است که چندی پیش در گفتوگو با یکی از نشریات ضمن پشیمانی از حضور در برنامه «شب شیشهای»، آن را یک برنامه شبهزرد معرفی کرد و گفت: «من وقتی به برنامه رشیدپور رفتم، فکر میکردم به برنامهای میروم که قرار است در آن حرفهای جدی و مهمی زده شود؛ درباره مسائل و مشکلات جامعه. اما در پلان اول دیدم که ای داد بیداد من با مصاحبهای شبه زرد و مسائل دیگری مواجه هستم». البته جناب مجری تلویزیونی در پاسخ به اظهارات بازیگر سینمای ایران، از عنوان هاردتاک برای برنامه یک دهه پیش خود استفاده میکند اما این عناوین مد شده در این سالها همانند تاک شو و هارد تاک خود جای تامل دارد و اجرایش نیاز به دانشی کافی خواهد داشت تا دور از تقلیدهای صرف از نمونههای خارجی و همراه با پتانسیل لازم جهت اجرا باشد. برای نمونه در برنامههای هاردتاک جدا از تسلط به دانش و بهروز بودن و هدفمندی گفتوگوها و شناخت زبان بدن و یکپارچگی در کلام، مساله مهمی به نام صداقت باید وجود داشته باشد که متاسفانه در قابهای شیشهای تنها بازی میشود و حقیقت بازیشدهاش جلوی قاب تلویزیونی در روزی و زمانهای دیگر رنگ میبازد! در این میان میهمانانی هم دعوت میشوند که باید نقش تکمیلکننده شوخیهای بیمزه و لودگیهای مجریان برنامههای تلویزیونی را ایفا کنند البته خیلیها نمیخواهند در این میز معرکه همراه باشند. برای نمونه فاطمه گودرزی که از جمله افراد فعال در سریالهای تلویزیونی بوده است، در گفتوگو با «مهر» ضمن انتقاد از افزایش برنامههای گفتوگومحور در تلویزیون، گفت: «نمیدانم بودجه این برنامهها پایین است یا دلیل دیگری دارد که دائم همین یک سبک را میسازند. من در طول سال به برنامههای متعددی دعوت میشوم برای اینکه از زندگی خصوصیام بگویم. درست است که مردم دوست دارند هنرمندان را در تلویزیون ببینند و از زندگیشان باخبر باشند اما فقط دیدن چهره هنرمند چه دردی از مردم دوا میکند؟ زندگی خصوصی ما بارها در دهها برنامه گفته شده است. به نظر من حضور هنرمندان در آثار نمایشی علاوه بر اینکه میتواند جنبه سرگرمی داشته باشد نکتههایی از زندگی را هم میآموزد. این برنامههای گفتوگومحوری که دائم بازیگر دعوت میکنند تا از زندگی خصوصیشان بگویند مثل مجلههای زردی میماند که محتوایی ندارند. بهتر است اگر قرار است هنرمند در تلویزیون دیده شود در قالب یک کار نمایشی باشد نه گفتوگویی».
همچنان به دنبال بودجه جهت ساخت سریال!
لزوم ساخت سریالهای ارزنده برای مخاطب انگار توسط مسؤولان فراموش شده است؛ سریالهایی که نیاز مخاطب است. فاطمه گودرزی در این باره گفته است: «من فکر میکنم تلویزیون و برخی مدیرانش بیشتر به دنبال تشریفات هستند و فقط برنامههایی میسازند که بنشینند و با مردم حرف بزنند. مردم بیش از هر چیزی تفریح و سرگرمی میخواهند، آنها دنبال برنامههایی هستند که در عین آموزنده بودن، مفرح باشد و اینها در فیلم و سریالهای درام و طنز محقق میشود ولی عملا چنین رویکردی را مشاهده نمیکنیم». اما بارها عنوان شده که تلویزیون برای ساخت سریال بودجه مناسبی ندارد و سالهاست خبر ساخت سریالهای «الف» تلویزیونی تنها به طرح درمیآید و به مرحله اجرا نمیرسد. متاسفانه سریالهایی هم که ساخته میشوند نهتنها جایگاه ماندگاری در سریالسازی ندارند بلکه حتی نمیتوانند نقش اثری یک بار مصرف را هم بازی کنند و مخاطب یا از میانه از شوق تماشایش جا میماند یا به دلیل در اختیار نداشتن امکانات تصویری دیگر با همراهی تنقلات، سریال را به نحوی دنبال میکند! نمونهاش همین سریالهای مناسبتی ماه مبارک رمضان بود که بیشتر از اینکه به فکر نگاه مردم باشد و داستانی جذاب و مخاطبپسند بیافریند در فکر تبلیغ انواع محصولات و برندهای تجاری بود و اصلا انگار داستان را طوری روایت میکرد که قصه رشد و نمو محصول باشد تا پردازش شخصیتهای داستانی و همین میشود که مخاطب از تلویزیون گریزان خواهد شد. فاطمه گودرزی بهدرستی اشاره به این رویه نامناسب در تلویزیون دارد و عنوان میکند: «حمایت مالی اسپانسرها نفعی برای برنامه ندارد و تمامش به تلویزیون میرسد اما کسی نیست بگوید این درآمدها به علاوه بودجهای که خودش دارد خرج چه میشود. باید بدانیم که تلویزیون بیپول نیست بلکه با خرجهایی که عدهای دارند، به نظر میرسد تلویزیون بیپول است. همه این آگهیهایی که تلویزیون میگیرد صرف چه چیزی میشود که دائما بیپول است؟» حال با توجه به انباشت تبلیغات در تلویزیون و فقدان برنامههای مناسب برای مخاطب و به سرانجام نرسیدن ساخت سریالهایی ارزنده توسط نویسندگان و کارگردانهای کاربلد، وضعیتی خنثی و بیبهره از انبوه برنامههای تلویزیونی وجود دارد و تنها باید چشمانتظار شروع لیگهای فوتبال باشیم که تنها برنامههای جذاب تلویزیون همراه با خلاقیتهای 22 بازیکن درون زمین است!