مهدی طاهرخانی: پس از بازگشت ناباورانه و عجیب مهدی طارمی به اردوی سرخپوشان، بعضی از منتقدان و تحلیلگران با مطرح کردن نوع مدیریت کیروش در تیمملی به برانکو تاختند و مدعی شدند او برخلاف سرمربی تیمملی در حال گسترش بازیکنسالاری است. اما همین عده درباره یک اتفاق به مراتب بدتر سکوت اختیار کردند. قبل از پرداختن به این ماجرا بهتر است از ابتدا شروع کنیم.
روزی که کارلوس کیروش پا به فوتبال ایران گذاشت مصادف بود با برههای که خداحافظیهای مقطعی و تاقچه بالا گذاشتنهای متوالی، جزو لاینفکی از فوتبال ملی ما به حساب میآمد، بویژه دانهدرشتترها که فوتبال ما را بعد از خداحافظی ستارههای نسل پیشین، خالیتر از پیش میدیدند و با این حربه قصد جلب توجه بیشتر داشتند.
یک جستوجوی ساده فاش میکند که
3 سال اول حضور کارلوس کیروش مصادف شد با بیشترین تعداد خداحافظی ملی. از بازیکنان ثابت و تاثیرگذار بگیرید تا کوچکترها که خداحافظیشان تاکتیکی بود برای ساختن آینده. مهدی رحمتی به عنوان یکی از ارکان اصلی تیمملی احساس کرد کمپین منتکشی با حجم میلیونی به راه میافتد و از سوی دیگر بازیکنان متوسطی مثل جلال رافخایی و سیدصالحی هم به تصور اینکه کیروش میرود و با این خداحافظی خود را در دل مربی بعدی جا میکنند، به تیمملی پشت کردند. اما واکنش سرمربی تیمملی تبدیل شد به بزرگترین میراث کیروش در فوتبال ایران. نه منت رحمتی را کشید و نه سراغ کریمی، مجیدی و جباری رفت. پدیده کیروشیسم خطومشی جدیدی شد در فوتبال ایران که منتقدان تاکید دارند مربیان باشگاهی ما هم باید برای اجرای دیسیپلین چنین مشیای را
پیش بگیرند.
پیرو همین جریان نوخاسته در فوتبال ما بود که بعضی از منتقدان آغوش باز برانکو برای مهدی طارمی را ترویج بازیکنسالاری قلمداد کردند و مدعی شدند فرق بزرگ برانکو و کیروش همین است. اما درست در زمان جاری 2 اتفاق مشابه برای استقلال رخ داد اما همان تحلیلگران کوچکترین اشارهای به آن نداشتند. برانکو هرگز در کلام و عمل ادعایی مبنی بر پیروی از مکتب کیروش نکرده است اما علیرضا منصوریان که صراحتا خودش را شاگرد این مکتب میداند چرا هیچ توجهی به آموزههای مراد خود ندارد؟
حتی احتیاج به مقایسه هم نیست. مهدی طارمی بدون داشتن هیچ قراردادی خیلی پیشتر از اینها اعلام کرده بود نمیخواهد در ایران بماند و از اینرو بهتر است باشگاه پرسپولیس به سراغ یک مهاجم جانشین برود. اما برخلاف وعدههایی که به او داده بودند نه پیشنهاد اسپانیا برایش آیندهساز بود و نه پول و موقعیت یونان تفاوت چندانی با اینجا میکرد. با این وجود او مرتکب 3 اشتباه متوالی شد؛ نخست اینکه شب پروازش به ترکیه در محل باشگاه پرسپولیس حاضر شد و سطح توقعات بهگونهای بالا رفت که هواداران این تیم احساس کردند کار برای ماندنش تمام است. اشتباه دوم او همسفر شدن با رامین رضائیان بود، بازیکنی که برخلاف طارمی آزاد نبود و نوع فسخ قراردادش به گونهای زننده موجب خشم هواداران شد و اما اشتباه سوم و بزرگ دیگر اینکه او همزمان با رامین رضائیان قرارداد بست. اگر به تهران بازمیگشت و با پرسپولیس به توافق نمیرسید و بعدا عنوان میکرد میخواهد 2 روز دیگر به ترکیه برود و قرارداد ببندد قطعا ناسزاها فقط نصیب رامین رضائیان میشد و آقای گل اینچنین بیرحمانه خودش را شریک این وضعیت تلخ نمیکرد.
به واسطه همین 3 اشتباه متوالی که کمتر از 48 ساعت رخ داد، گناه رامین رضائیان و نوع رفتنش به حساب طارمی نوشته شد. آقای گل لیگ پانزدهم بدون آنکه کوچکترین کار خلاف قانون انجام دهد به راحتی هر چه تمامتر همه محبوبیتش را به حراج گذاشت. اما به هر دلیلی او از کردهاش پشیمان شد و حالا سایتهای ترکیهای خبر میدهند که او باز هم به صورت قانونی و صحیح قراردادش را با ریزهاسپور فسخ کرده است.(سکوت عجیب و دور از انتظار ریزهاسپور هم قطعا چنین موضوعی را فعلا تایید میکند) حالا سوال این است چرا قبول کردن او توسط برانکو، تخطی و بازیکنسالاری به حساب میآید؟ سرمربی قرمزها اگر به هر دلیلی با بازگشت رامین رضائیان موافقت میکرد آن وقت موضوع متفاوت بود اما چشمپوشی از بازگشت موثرترین بازیکن لیگ پانزدهم چه توجیهی داشت؟ پرسپولیس حتی بازیکن جانشین او را هم تا آن لحظه جذب نکرده بود. اما درست کمی آن سوتر شاهد 2 اتفاق کاملا مشابه بودیم. امید ابراهیمی که فصل قبل درست در حساسترین برههای که آبیها خودشان را برای فینال جام حذفی آماده میکردند، تمرینات تیم را ترک کرد و مدعی شد تا مطالباتش را نگیرد باز نمیگردد. آن روزها امید ابراهیمی تصور میکرد حضورش در لیگ قطر قطعی است از اینرو فینال حذفی را اهرم فشار کرد برای زنده کردن مطالبات چندصد میلیون تومانیاش. اگرچه او دست آخر در فینال حاضر شد اما زمانی نزدیک به دو ماه به دنبال تیمهای خارجی گشت و دست آخر وقتی دید هیچ پیشنهاد خوبی وجود ندارد، با مطرح کردن پیششرطهایی مثل تسویه طلب فصل قبل پای میز مذاکره نشست و به همین راحتی باشگاه استقلال و منصوریان او را جذب کردند. حتی یک نفر هم پیدا نشد که با پیش کشیدن بحث بازیکنسالاری و قیاس با کیروش بخواهد آن داستان قهر ابراهیمی و بازیکنسالاری را مطرح کند. اما موضوع سجاد شهباززاده هم مورد جدید دیگری است که باز هم هیچ رگهای از نوع سیاست کیروش را در آن نمیبینیم.
بازیکنی که برخلاف طارمی به هیچ عنوان بازیکن آزاد نیست و برای سال دوم قرارداد دارد، پایش را درون یک کفش کرده و بهخاطر مشکلات مالی استقلال میخواهد به ترکیه برود. اما شاگرد مکتب کیروش بیتوجه به آموزههای سرمربی پرتغالی که به هیچ عنوان منت بازیکن را نمیکشد چندین جلسه با سجاد برگزار کرد و میخواهد به هر قیمتی که شده این مهاجم را که نصف طارمی هم برای استقلال موثر نبود حفظ کند. این روزها شاهد اصرار و تمنای منصوریان و باشگاه استقلال در قبال سجاد شهباززاده هستیم و همانهایی که بازگشت طارمی و آغوش باز برانکو را سقوط مدیریت و ترویج بازیکنسالاری میدانستند، سکوت کامل کردند و هیچ اشارهای به مکتب کیروشیسم ندارند. گویا برخورد چکشی سرمربی پرتغالی خوب است اما فقط
برای تیم همسایه!