باربد بهراد: یک اتفاق بسیار تلخ و عجیب در خلال نبرد استقلال و نفت رخ داد که تنها یک خبرگزاری متوجه اصل داستان شد و آن را مخابره کرد.
به گزارش شفقنا ورزشی، تساوی استقلال و نفت و نوع بازی ضعیف آبیها هیچ سنخیتی با تبلیغات وسیع منصوریان درباره زیباتر شدن استقلال نداشت. با این وجود در این پیکار یک اتفاق افتاد که از چشم بسیاری از اهالی رسانه دور ماند. تنها خبرنگار فارس متوجه برخورد عجیب مدافع سکونشین استقلال با جانباز کنار زمین شد. فارس در این باره نوشت: «زمانی که امین حاجمحمدی قصد رفتن به کنار زمین را داشت با موسی سلامت جانباز پرسپولیسی که به تشویق علی دایی میپرداخت روبهرو شد که در این صحنه مدافع استقلال به جانباز پرسپولیسی اعتراض کرد که چرا به استادیوم آمدهای؟ مگر بازی پرسپولیس است که به استادیوم آمدهای؟» در این باره چه میشود گفت؟ فارغ از رنگها و کلا دنیای فوتبال از یک روزنه دیگر هم میشود به این موضوع نگاه کرد. موسی سلامت، معلول مادرزاد نیست. اگر هم بود باز هیچ فرقی در اصل موضوع نمیکرد. او میتوانست با یک انتخاب متفاوت هماکنون کاملا سالم و سرحال باشد و عوض زندگی در آسایشگاه، همانند امین حاجمحمدی در خانهاش زندگی کند. اما زمانی که بازی اصلی شروع شد و وقت سنجش واقعی غیرت و مردانگی بود، زمانی که نه قرارداد میلیاردی میبستند و نه خانه و ماشین به او میدادند، با تصمیم خودش، برای دفاع از کشورش به جبهه جنگ رفت و حالا بهای آن رشادت، این ویلچر است. موسی سلامت نه برای دیدن استقلال که برای مشاهده علی دایی و تیمش به ورزشگاه آزادی آمد تا دستکم چند ساعتی از زندگی تکراریاش روی تخت آسایشگاه فاصله بگیرد. اما ناگهان مدافع سکونشین که به خاطر عدم حضور در لیست 18 نفره عصبانی است کاملا جدی در واکنش به تشویق دایی به سمت او میرود و آن حرفها را میزند. واکنش ما در قبال این اهانت شنیع چیست؟ در انگلستان نه از ارزشها حرف میزنند و داعیه گسترشش را دارند و نه بسان ما از جانبازان جنگی، تمجید میکنند با این وجود تنها یک جمله از دهان سرمربی وقت تیمملی فوتبال این کشور بیرون آمد و به فاصله بسیار ناچیزی او را مجبور به استعفا کردند. گلن هادل درباره معلولان گفته بود: «کسانی که ناتوانی جسمی و ذهنی دارند، به زندگی گذشته آنها بازمیگردد و مجازات آنها، اینگونه تجلی میشود». تنها 24 ساعت جامعه انگلیس در دل غرب این بیحرمتی را تحمل کرد و با دستور نخستوزیر وقت و وزیر ورزش، هادل هم عذرخواهی کرد هم استعفا داد. اما حالا در اینجا همه درباره پنالتی گم شده نفت برابر استقلال حرف میزنند، دیگری از لزوم اعتماد به منصوریان میگوید و حواس هیچکس نیست یک بچه چگونه در کنار زمین حق یک جانباز را اینچنین غیرانسانی در کف دستش گذاشته است. یک بچه چه جدی چه شوخی، انسانیت را ذبح کرد و رفت. باز هم جای شکرش باقی است، مدافع سکونشین آبیها شخصا جانباز پرسپولیسی را تادیب نکرد. او این روزها برای جا کردن خویشتن در دل منصوریان دست به همه کار میزند و شاید مقابله با هواداران رقیب (ولو جانباز) هم در برنامههای بلندمدتش باشد! قطعا حاجمحمدی نه به اندازه آن بازیگر سینما که پس از شکست در داربی، بیاختیار گریه میکرد و اشک میریخت به آبیها تعصب دارد و نه به اندازه او با شاخصهای انسانی و اخلاقی آشناست. پرستو صالحی که پس از شکست سنگین 4 بر 2 مقابل دوربین گریه میکرد و به خاطر از بین رفتن عدد 4، اشک میریخت، چند هفته قبل وقتی همین موسی سلامت، جانباز پرسپولیسی را در مراسمی دید، کنارش ایستاد و به خواسته این جانباز، پرچم پرسپولیس را با افتخار در دست گرفت. درود به شرف پرستو صالحی که هم تعصبش بیشتر است و هم هزار برابر بیشتر قدرشناس کسانی است که میداند اگر فداکاری آنان نبود حالا قصه، روایت دیگری داشت و... . کاش دستکم به اندازه آن سوی آبیها مراقب حرمت ویلچرنشینانمان بودیم، مخصوصا آنهایی که مادرزاد سالم بودند و به خاطر یک هدف بزرگتر این بهای بسیار سنگین را دادند. فارغ از هر موضوع دیگری تنها میشود گفت: درود به شرف بعضیها.