حسین قرایی: دنیای پر رمز و راز شعرا از زیباییهای متنوعی سرشار است. گاهی اوقات شعر میخوانی با اجتماع آشنا میشوی، گاهی شعر میخوانی به دنیای جذاب عشق پا میگذاری، گاهی شعر میخوانی و از طبیعت لذت میبری و... .
شعر خواندن و از طبیعت لذت بردن از ویژگیهایی است که هرگاه شعر «عبدالرضا رضایینیا» را میخوانم مرا در سیطره دارد. توجه مضاعف رضایینیا به طبیعت و ترسیم این چشمانداز روشن خدا در شعرش بسیار چشمنواز است؛ او در مجموعه «پسر بیشههای تمشک» ما را به تماشای طبیعت روحنواز شمال برده است:
« در دلم/ با یاد آن دیروزها غوغاست؛/ آسمان باز/ باغهای بیکران چای/عطر سحرانگیز دستنبو/ آن همه یاس بنفش نوبهاری/ بر حصار خانههای روشن و محجوب/ خلوت گلهای شیپوری/ بانگ مواج خروسان/ رقص کفترهای بازیگوش/ ذوق ماه نقرهای/ در لاجورد ناب/ رودهای گل/ رد لبخند سواران سحر آواز جنگل/ در بهار سرخ/ جذبه پور شور دریا/ کودکان شاد شالیزار... » (پسر بیشههای تمشک، صص 15و 16)
و جالب است شاعر فکور ما همه این زیباییها را در روزگار کودکی میبیند، او سعی دارد معصومیت کودکی را با پاکی و زلالی دیروز گره بزند:
«سالهای مبهم و شیرین/ سایههایی در زلال خاطرات سبز/ غرق در آرامش لبریز/ بر حصیر لحظهها عطر صمیمیت/ گوشههایی در مه و باران/ که آدم با دلش تنهاست» (همان، ص 16)
عبدالرضا رضایینیا که خودش منتقد خوشانصافی است در بهکارگیری واژههای چالاک، سعی قابل توجهی را به خرج میدهد. ارادت او به قالب نیمایی در مجموعه شعرهایش نمایان است. چنانکه در کتاب «پسر بیشههای تمشک» از همین ارادت سرشار است. او برای نقد زندگی ماشینی امروز از قالبهای نیمایی مدد میگیرد و اینگونه زبان به انتقاد میگشاید، که الحق و الانصاف بجاست و قابل تأمل:
«در خیابان
زوزه غولان آن پاره کمتر بود،
رهگذر از عطر لبخند و سلام و سادگی لبریز،
حیله کمیاب و صمیمیت فراوان
با خبر بودند از احوال هم
همسایهها بسیار،
شهر من
- در یک کلام-
از زندگی سرشار بود،
از زندگی سرشار...» (همان، ص 22)
شاعر شمالی ما با تکرار واژه «سرشار» به زندگی پاک و بیآلایش روستایی غبطه میخورد و این غبطه خوردن به جان مخاطب مینشیند.
از شما چه پنهان، گاهی اوقات که شعرهای جناب رضایینیا را میخوانم، انگار دارم سطرهای سپید و صادق «سلمان هراتی» را از نظر میگذرانم:
«آسمان با ما برادر بود... » (همان، ص 24)
البته که اینگونه توصیفها در شعرهای رضایینیا زیاد یافت میشود. به هر روی شاعر «پسر بیشههای تمشک» به دنبال کودکیاش است و این بازگشت به کودکی برایش شیرین است. این شیرینی زمانی بیشتر به چشم میآید که شاعر در بهکارگیری واژهها با ظرافت شاعرانهاش از کلمهها نهایت بهرهبرداری را انجام میدهد، برای روشن شدن این سخن، چند سطر زیر را بخوانید:
«کودکی
طعم عجیبی داشت
مثل خواب روشن پروانه
روی پلکهای گل
مثل مکث شاد زنبور عسل
روی تمشک بیـــشههای گنگ» (همان، ص 25)
استفاده شاعر «فرشته بفرستید» از اصطلاحات و ترکیبات بدیع، به تأثیرگذاری شعرش کمک شایانی کرده، در این میان، شاعر قدر و شأن واژهها را میداند و هر کلمه را با توجه به شأنی که دارد بر صندلی خود مینشاند. به تعدادی از ترکیبهایی که برساخته ذهن رضایینیا است توجه کنید:
«راه بندان تبسم» (ص29)، «شکلهای روشن مجهول» (ص 29)، «طعم تند نیکبختی» (ص 29)، «باغ کبوتر» (ص 31)، «عطر تماشا» (ص 32)، «ماه باران»، «بیداری ناز صدای او» (ص 36) و...
بعضی از تصاویری که رضایینیا میآفریند به شعرهای سلمان هراتی نزدیک است. سلمان میگوید:
«بر دامن مادرم
اگر گندم میپاشیدم
سبز میشد
آسمان تنها دوست مادرم بود»
و رضایینیا میگوید:
«مادر من
وارث غمهای عالم بود
آسمانی
ابری و دلتنگ»
از ویژگیهای دیگر شعر رضایینیا، توجه او به مذهب و اعمال مذهبی است. به کلمات «افطار»، «جانماز»، «خدا» و «ربنا» در شعری با عنوان «ماه فرشته» که منظور شاعر ماه مبارک رمضان است، دقت کنید:
« نان و خرما و پنیر و سبزی و لبخند...
ماه
در آب زلال کاسه پیدا بود
موقع افطار
سفره لبریز صفا میشد
یک فرشته
میرسید از راه
در کنارم مینشست و
نور را در لقمهها میریخت
جانمازم را به سمتی سبز وا میکرد
واژههایم را
نگفته
تا خدا میبرد...
روح من سیمرغ
برفراز ابرها
تا اوج...
میشنیدم مادر من
با کبوترها و گل ها
ربنا میخواند...» (همان، صص 27 و 28)
وقتی شعرهای عبدالرضا رضایینیا را میخوانم پر از نشاط مؤمنانهای میشوم که فقط از یک شاعر فرهیخته برمیآید که مخاطب خویش را از این شور سرشار کند. اگر مجموعههای شعری او مثل «چشم نوشت آهو»، «عکاس غایب است»، « آهو مبارک باد» و بویژه همین مجموعه مورد بحث «پسر بیشههای تمشک» را بخوانید شاید این حس به شما هم دست بدهد. نثرهای رضایینیا هم دارای زیبایی خاصی است و چالاکی در کلمات و نوشتههایش به چشم میخورد:
«عاشقانه با کلمات»، «عشق باران است» و «چشم به تماشا، تمام» از جمله کتابهای نثر او هستند که به دل مینشینند.
ترجمه ضلع دیگر فعالیتهای ادبی رضایینیا را تشکیل میدهد. او در ترجمه شاعران عرب موفق بوده، توجه او به شاعرانی مثل احمد مطر، محمود درویش، انسی الحاج، آدونیس، نزار قبّانی و جبران خلیل جبران ما را با دنیای شاعری این ارجمندان آشنا میکند. مقدمههای فکورانه این مترجم توانا بر هر کدام از این مجموعهها اطلاعات خواننده از هر شاعر مورد بحث را بالا میبرد، اطلاعاتی که از نکات حکمتآمیز سرشار است.
به هر روی عبدالرضا رضایینیا از جمله شاعران موفقی است که کمتر و بهتر بگویم خیلی کم در محافل ظاهر میشود ولی در گوشهای نشسته است و بدون هیچ گونه حاشیهای به شعر میپردازد، به شعری که راهی برای بشر بگشاید. اگر میخواهید بیشتر با دنیای این شاعر خوشفکر آشنا شوید، حتما «پسر بیشههای تمشک» را که اخیراً توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است بخوانید.