عبدالباری عطوان*: کشورهای عضو ائتلاف عربی به رهبری عربستان از زمان آغاز عملیات «توفان قاطعیت» در ژوئن 2015، بر ایجاد شکاف بین عوامل سیاسی و نظامی طرف مقابلشان در جنگ که ائتلاف انصارالله و نیروهای وفادار به علی عبدالله صالح، رئیسجمهور اسبق یمن است، حساب ویژهای باز کردهاند. بتازگی خبر توافق بین 2 طرف مبنی بر تشکیل شورای ریاستجمهوری به منظور اداره یمن اعلام شد، شورایی که متشکل از 10 عضو منصفه و یک رئیس دورهای است و اعلام تشکیل این ائتلاف، در واقع بیانگر شکست کشورهای عضو ائتلاف عربی خواهد بود. تشکیل ائتلاف بین گروههای یمنی بر این امر تاکید دارد که عربستان و همپیمانانش، یمن و طرف مقابل خود را بخوبی نمیشناسند؛ چون در صورت شناخت یمن، اساسا وارد این معرکه نمیشدند تا اینکه بخواهند به چگونگی برونرفت از این بحران فکر کنند. گروههای یمنی به این نتیجه رسیدهاند که ائتلاف سعودی در اوج ضعف خود به سر میبرد و استراتژی آن درحال فروپاشی است و همپیمانان منطقهای و بینالمللی خود را از دست دادهاند، بویژه آنکه در سوریه و بویژه در شهر حلب در شمال این کشور، رقبای عربستان گوی سبقت را از این کشور ربوده و بر ریاض پیروز شدهاند. مذاکرات صلح کویت از ابتدا نیز محکوم به شکست بود، چرا که 2 طرف مذاکرات متوازن نیست، یک طرف آن عبدربه منصور هادی است که روی کاغذ مشروعیت دارد و طرف دیگر، طرف قویتر در جهان واقعیت است که در پایان نشستها شرطهای خود را به دیگری دیکته میکند. رهبران عربستان که همیشه با ذهنیت یک قدرت بزرگ منطقهای عمل میکنند و به یمن از بالا نگاه و گمان میکردند میتوانند با قدرت مالی و ارتش مدرن خود، خواستههایشان را بر یمن و مردم آن تحمیل کنند، با شکست روبهرو شدند، چراکه عربستان قصد داشت برای نشان دادن قیمومیت خود بر یمن، مذاکرات صلح آن در ریاض یا مکه به امضا برسد. ائتلاف انصارالله یمن و علی عبدالله صالح واکنش به این درخواست عربستان بود، ائتلافی که همه مذاکرات را نابود کرد و عملا نشان داد که هواپیماهای ارتش عربستان نمیتوانند یمنیها را به زانو درآورند، چرا که تعز و صنعا همچنان در اختیار انصارالله قرار دارد. آنچه عربستان متوجه آن نیست این است که مشکلات آنها تنها مربوط به شمال یمن نیست، بلکه مشکل این کشور در جنوب یمن است، چرا که شمال یمن یک منطقه متحد و یکپارچه است و تحت کنترل انصارالله یمن و نیروهای وفادار به صالح قرار دارد. چیزی که بسیار عجیب است، اقدام احمد عبید بن دغر، نخستوزیر یمن است که از توافق انصارالله و نیروهای وابسته به علی عبدالله صالح تعبیر به کودتا علیه مشروعیت دولت کرده است که اگر این تعبیر صحیح باشد، پس چرا جنگ درگرفت و عملیات توفان قاطعیت آغاز شد؟ و چرا از واژه دولت قانونی یمن در طول همه این دوران استفاده میشد؟ این «توافق سیاسی» غیرمنتظره، تاکتیکی است یا استراتژیک؟ بسیار مشکل است که بتوان به این پرسش پاسخ قطعی داد اما گزینههای ائتلاف عربستان پس از این توافق در 3 حالت خلاصه خواهد شد:
اول اینکه: عربستان حملات هوایی خود را شدت خواهد بخشید و سعی خواهد کرد کنترل صنعا را به دست گیرد و میدانهای جنگ در تعز، مأرب و دیگر شهرها را به کنترل خود درآورد، در واقع با این کار پاسخ انتقامگونهای به حملاتی دهد که در آن جیزان، نجران و دیگر مناطق مرزی عربستان هدف قرار میگیرند.
دوم: عربستان بار دیگر به مذاکرات بازگردد اما این بار در مسقط و نه در کویت و اینکه بتواند امتیازات جدیدی به ائتلاف انصارالله و صالح پیشنهاد کند.
سوم: عربستان بر جنوب متمرکز شود و تلاش کند جنوب (به صورت یک دولت مستقل) یمن جدا شود و ریاض خود را آماده جنگ نیابتی بین یمن و دولت جنوب کند. به اعتقاد من، مشکل ائتلاف عربستان با جنوب بیشتر خواهد بود، چرا که این منطقه مانند میدان مینی است که در آستانه انفجار قرار دارد و یک پدیده قابل توجه وجود دارد و آن تشکیل یک «دولتشهر» مستقل است که هیچ گونه همبستگی و انسجامی با یکدیگر ندارند، افزون بر آنکه نفوذ گروههای داعش و القاعده در این منطقه گسترش زیادی دارد. عامل طایفهگری که عربستان در جنوب یمن بر آن شرطبندی کرده است، دیگر آن ابزاری نخواهد بود که بتواند از آن برای اتحاد کشور جنوب در برابر دولت شیعه مذهب زیدیه در شمال یمن بهره ببرد و ابزار طایفهگری تاثیر محدودی خواهد داشت.
*تحلیلگر برجسته جهان عرب