printlogo


کد خبر: 161386تاریخ: 1395/5/13 00:00
جنگ با مغالطه قمارباز

دکتر زهرا طباخی: برجام تجربه‌ای بود که بدون تلاش و کوشش همه‌جانبه دولت یازدهم در بستن دهان منتقدان، لابی ضد صداوسیمای ملی، سانسور اخبار جهانی، تک‌صدایی در گفتار و بی‌عملی در عرصه جهاد اقتصادی و انفعال در حوزه دیپلماسی با عملیات انحرافی باج‌دهی به دوستان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای کدخدا، تاریخ‌ساز و عبرت‌آموز نمی‌شد.
اما «تجربه» با مفهوم «آزمون و آزمودن» زمانی به یقین منجر می‌شود که از «مغالطه» به دور باشد. تغییر مکرر حکم و موضوع آزمون می‌تواند تجربه‌گر را به گمراهی و خطا بکشاند و این همان میدان مهمی است که نقش‌آفرین اصلی‌اش «رسانه» است. پس عجیب نیست در دوره‌ای که رهبر انقلاب از سخت بودن پذیرش تجربه بی‌اعتمادی و بدعهدی آمریکا توسط برخی سخن به میان می‌آورند، گروهی از برجامیان سخت مشغول پرونده‌سازی برای رسانه‌های انقلابی با هدف تخریب معرکه و میدان نشر آگاهی و محدودیت و ممنوعیت ساحت قلم هستند.
تجربه را می‌توان با گرفتار کردن تجربه‌گر در شرایط فانتزی احساسی از «عبرت‌آموزی» تهی کرد تا امکان و شرایط برای آزمودن مجدد آزموده، مکرر فراهم شود. راز دعوت از جامعه به تجربه برجام‌های جدید با هدف ترغیب آمریکا به وفاداری به مفاد قول داده شده در برجام‌1 نیز در همین مغالطه‌گری توهمی است. مغالطه قمارباز که به نام مغالطه مونت کارلو یا مغالطه رشد شانس نیز مشهور است، باور غلطی است که براساس آن احتمال یک پیشامد مستقل در یک دنباله تصادفی به پیشامدهای قبلی وابسته است. بر این اساس قمارباز به غلط تصور می‌کند در پرتاب مکرر یک سکه هر چه تعداد بیشتری «شیر» پشت سر هم بیاید احتمال آنکه در پرتاب بعدی «خط» بیاید افزایش می‌یابد. این عین ماجرایی است که اکنون در رسانه‌های غربگرایان و متاسفانه تا حد قابل تاملی در رسانه‌های اختصاصی دولت مشاهده می‌کنیم. این روند با چند تاکتیک در کشورمان در حال اجراست.
   دایره محدود اعتماد
برای حفظ برجام، باید دایره اعتماد به سیاستمداران، رسانه‌ها و عوامل آن، پشت میدان نبرد  و دور از دسترس مردم برای ثبت تجربه، از آزمودن و محاسبه‌گری حفظ شود. به این معنا که اوباما «سیاستمدار باهوش و مؤدب» در عرصه حسابگری دیپلماسی ایرانی باقی بماند و لابی رسانه‌ای نولیبرال‌ها نیز کماکان حامی ایران جلوه داده شود. در کل، شرایط «نمایش» با تلاش و کوشش مضاعف همه عوامل درگیر، به گونه‌ای حفظ شود که گویی آب از آب تکان نخورده و نه نقض عهدی شده و نه خسارتی وارد آمده که اکنون به دنبال «ضمانتنامه برجام» بگردیم و به ضامن مراجعه کنیم. در این نمایش بزرگ، تنها اقلیتی خیانت‌پیشه و نفوذی مدیریت و کارگردانی پروژه را برعهده دارند و باقی نفرات با انگیزه‌های متفاوت از ثبت نشدن تجربه حقیقی پسابرجام بی‌رونق، جلوگیری می‌کنند.
فارغ از اهمیت «قبیله‌گرایی» و تلاش برای بقای قدرت در جهت‌گیری‌های رسانه‌ای، محصور کردن دستگاه تصمیم‌ساز در دایره‌ای محدود از مشاوران و مخلصان و متملقان همفکر نتیجه‌ای جز افراط‌گرایی اندیشه و خروج از دایره اعتدال ندارد. مروری کوتاه بر نام نویسندگان سرمقاله و یادداشت و گزارش‌های روزنامه دولت و طیف رسانه‌های غربگرا نشان از تعاملی محدود با باند خبرپراکنی مجموعه برادران راکفلر دارد. لابی مهمی که در میدان‌های رسمی مواجهه با مخاطب جهانی خود را با هشتگ
«IRAN DEAL» به معنای «معامله ایران» در موضوع «برجام» معرفی می‌کند اما در کشورمان این گروه تحت عنوان «ایران دوستان» معرفی می‌شوند.
   دوست یا کاسب برجام؟
رد دیپلماسی اشتباه تقسیم جامعه جهانی به «دوستان» و «دشمنان» حزب و قبیله، با خروج از دامنه سیاست‌ورزی ملی را به وضوح می‌توان در تصمیم‌سازی‌های اهالی برجام مشاهده کرد، آنجا که امنیتی‌ترین اعضای اتاق فکر نولیبرال‌ها همچون «گری سیک» و «توماس پیکرینگ» را سیاستمداران حامی پالیسی دولت روحانی معرفی می‌کنند!
حال آنکه برای پیران صهیونیستی که گوشت و پوست‌شان با دلارهای نفتی روییده، روحانی، احمدی‌نژاد، چاوز، ملک عبدالله، سلمان و ... تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند مگر در نوع و نحوه «سیاست‌ورزی» آمریکا با آنها! فقط یکی را با نسخه تهدید و دیگری را با نسخه تعامل تحت تاثیر قرار می‌دهند، چراکه این ذات سیاست است که بسان عروس هزار داماد با هزار چهره مقابل حریفان جلوه می‌کند تا منافع خود را از این بحر بی‌صاحب «حداکثری» صید کند و گمان «برد- برد» را با فانتزی در ذهن رقیب بکارد تا «تجربه‌ای شیرین» از اعتماد به دشمن نصیبش شود.   نتیجه چنین سیاست‌ورزی پراشتباهی را در عرصه رسانه نیز می‌توان دنبال کرد آنجا که به طور مثال  روزنامه ایران با خبر مهم دریافت رشوه «توماس پیکرینگ»، دیپلمات ارشد آمریکایی و مدیر روابط بین‌الملل بوئینگ از این شرکت مواجه می‌شود و دستپاچه تصمیم به «سانسور» اصل خبر می‌گیرد اما تکذیبیه‌اش را در ستون «دیگه چه خبر؟» درشت کار می‌کند! چرا که پیش‌تر در شیرین‌نمایی تجربه برجام قول «پیکرینگ» را نشانه «برد- برد» بودن سیاست ایران و آمریکا ارزیابی کرده بود.
   لیلی و آش راکفلرها
در موضوع مهم موضع‌گیری همزمان رسانه‌های عضو لابی راکفلر علیه استقلال دستگاه سیاست خارجی کشورمان با هدف قرار دادن شخص محمدجواد ظریف نیز ایرنا و ایران ترجیح دادند اصل موضوع را قلم گرفته و در مقابل به تخریب منتقدان داخلی که از سکوت وزارت امور خارجه برابر اظهارات عجیب «استفان هاینز»، مدیرعامل صندوق برادران راکفلر به ستوه آمده بودند بپردازند. اینها از جمله مواردی است که «تجربه» آن برای دستگاه رسانه‌ای که بزرگ‌ترین دشمن «توافق کور با آمریکا» را منتقدان داخلی برمی‌شمرد، سخت آمده است و نتیجه اینکه از کل اخبار منتشرشده در آسوشیتدپرس پیرامون «کاسبی از برجام» با چک‌های چند ده هزار دلاری دریافتی پرینستون، سهم بنگاه خبرپراکنی دولت تنها در انتشار تکذیبیه وکیل «حسین موسویان»، سرمقاله‌نویس و تحلیلگر «امین و مطمئن» برجامیان خلاصه می‌شود.
نتیجه پذیرش «دوقطبی سیاست‌ورزانه» اوباما که خود ناشی از دکترین برادران راکفلر و تلاش گسترده لابی رسانه‌ای آنها در جا انداختن این تفکر جهان سومی در اذهان حامیان تجربه «اعتماد به آمریکا» است چیزی جز سردرگمی و تلاش برای پاک کردن صورت مساله برای سپری کردن اوقات باقیمانده در اوهام و توهمات بیگانه با واقعیت نیست. صحبت از توهم شیرینی است که تجربه‌گر را وادار به باور این موضوع می‌کند که تنها «6 ماه اول برجام» مملو از بدعهدی و بی‌اعتنایی است و در آینده خیلی نزدیک همانطور که «تیلور کولیس» دستیار حقوقی نایاک راکفلرها به المانیتور راکفلرها گفت و در روزنامه دولت بازنشر شد، «خط مستقیم بانکی میان ایران و آمریکا ایجاد می‌شود» و برای تحقق آن فقط باید مقابل استدلال استقرایی «وطن امروز» ایستاد و پلمبش کرد!
   موفقیت با استدلال دشمن!
حقیقت این است که رسانه‌های رسمی دولت و زنجیره‌ای‌های غربگرا، تاثیر قابل توجهی در شکل‌گیری توهم «رشد و توسعه ایران به خرج دشمن» با امضای برجام و عدول از آرمان‌ها و هدفگذاری‌های ملی داشتند.
از زنجیره‌ای‌ها که به خرج عوامل نفوذی تیتر می‌زنند و روزگار را با «بنگ و چپق‌کشی» زیر چادر آمریکا چاق می‌کنند انتظاری نیست اما مهم است مشخص شود روزنامه رسمی دولت با چه انگیزه‌ای تریبون برآمده از بیت‌المال را به عناصر لابی «گروه بین‌المللی بحران» با مشاوره شیمون پرز صهیونیست و مدیریت جورج سوروس سپرد تا برای ملت ایران از گشایش‌های پسابرجام «تخیل» بیافرینند! وقت خوبی برای محاسبه تاثیر خطابه‌های علی واعظ در ستون سرمقاله و ویژه‌نامه مرداد پسابرجام روزنامه ایران است آنگاه که سفر رئیس‌جمهور کشورمان به ایتالیا و فرانسه را عامل بازدارنده وضع تحریم‌های مجدد و زمینه‌ساز دستیابی ایران به فناوری نوین، سرمایه خارجی و بازارهای مالی جهان برمی‌شمرد! سفری که ماجرای ایرباس و تهدید فرانسه و تقاضا برای برجام امنیتی 2 و 3 را به ایرانیان هدیه و جابه‌جایی آمار اشتغال فرانسه و ایتالیای بحران‌زده را نصیب شهروندان اروپایی کرد! خنده‌دار نیست که برای اثبات مفید بودن «برجام»، رسانه دولت به عوامل دشمن توسل و تمسک می‌جوید تا به ملت بباوراند «برجام معیشت آنها را ارتقایی جاودانه بخشیده است»؟! از لوازم ثبت دقیق و عقلایی «تجربه» این است که به صورت مسائل رجوع و وعده‌ها را مرور و محاسبه کنیم که چرا پس از دعوت مکرر رئیس‌جمهور از اساتید دانشگاه برای دفاع از «برجام» و «توافق لوزان»، عقلای صاحب کرسی پا در میدان نگذاشتند و نتیجه این شد که روزنامه و رسانه دولت برای اثبات مفید فایده بودن «اعتماد به آمریکا» ناچار به واردات ثناگو و مقاله‌نویس از آمریکا و اروپا شد.  ایران امروز نیازمند دقت در آزموده‌هاست تا در فانتزی «مغالطه قمارباز» درجا نزند و گمان نکند با هر بار قمار مجدد بر سر منافع ملی و تجربه نقض عهد دشمن، به معاهده رویایی و پیروزی نزدیک‌تر می‌شود.


Page Generated in 0/0135 sec