printlogo


کد خبر: 161424تاریخ: 1395/5/13 00:00
رسانه؛ الیگارشی و دنیای فراواقعیت

محمدمهدی داماد: رسانه در عصر جدید از مهم‌ترین منابع قدرت است و به همین دلیل الیگارشی داخلی و جهانی حساسیت بالایی روی آن دارند. این رسانه است که می‌تواند چهره حقیقی الیگارشی را افشا کند یا آن را با نقاب‌هایی، زیبا جلوه دهد. در اینجا لازم است اندکی با نگاه «پدیدارشناسانه» یا از آن جنسی که «ژان بودریار» سخن می‌گفت، صحبت کنیم.
بر این اساس دنیای «بود» با «نمود» تفاوت دارد و آنچه «هست»، آنگونه که هست بازتاب نمی‌یابد. در اینجا به واقعیت‌سازی رسانه‌ها اشاره می‌شود که هست را نیست و نیست را هست می‌کنند. به عبارت بهتر، رسانه‌ها دنیای امروز را به مرزهای «فراواقعیت» برده‌اند. درباره اینکه چرا این فراواقعیت پدید می‌آید و رسانه‌ها چنین می‌کنند، می‌شود مباحث متعددی صورت داد. اما این نوشتار مهم‌ترین علت را رابطه الیگارشی و رسانه می‌داند. مطابق این برداشت، الیگارشی برای برقراری تسلط خود بر جامعه و بسط ایدئولوژی خود نیاز به رسانه‌های متعددی دارد تا «ابرواقعیت» را بسازد و در هاله‌ای از آن واقعیتی که ساخته است توده را به سمت دلخواه سوق دهد.
اما علت اینکه چرا فراواقعیت با الیگارشی مرتبط است به مسائل مالی و اقتصادی بازمی‌گردد. در واقع راه‌اندازی رسانه و مدیریت آن، به سرمایه‌های هنگفتی نیاز دارد که امکان آن برای دیگران دشوار است. اما زمانی که قرار باشد به‌ جای یک رسانه شبکه بزرگی از رسانه‌ها تشکیل شود، این دشواری برای دیگران به مرز محال می‌رسد و جز الیگارشی هیچ گروهی در جامعه توان ایجاد شبکه رسانه‌ای را نخواهد داشت.
این شبکه رسانه‌ای را به اعتبار قدرتی که از آن بهره‌‌مند است و نیز قدرتی که تولید می‌کند می‌توان «امپراتوری رسانه‌ای» نیز نامید. در حقیقت آنچه فراواقعیت یا ابرواقعیت را می‌سازد، یک رسانه نیست، بل شبکه‌ای از رسانه‌های منضبط و متشکل است که در یک هارمونی و هماهنگی مشخص سعی در تولید واقعیت دارند؛ واقعیتی که مطلوب الیگارشی است. به عبارت دیگر چیزی که الیگارشی دوست دارد به عنوان واقعیت به جامعه تحمیل کند از طریق شبکه رسانه‌ای یا همان امپراتوری رسانه‌ای انجام می‌شود. آنها یک ایدئولوژی واحد را تبلیغ می‌کنند و در راستای تامین منافع آن فارغ از اینکه حقیقت چیست، اقدام می‌کنند.
از اینجاست که معلوم می‌شود چرا الیگارشی حاضر است برای رسانه‌های وابسته به خود این همه هزینه کند. هزینه‌ای که غیر از الیگارشی از سوی دیگران ممکن نیست. اصل مطلب این است: واقعیت الیگارشی نه تنها برای جامعه جذابیت ندارد بلکه موجب دور شدن جامعه از آنان خواهد شد. اگر قرار باشد واقعیت ـ آنگونه که هست ـ به جامعه منتقل شود، الیگارشی توان حفظ قدرت اقتصادی و سیاسی خود را نخواهد داشت. لذا باید در پی اصلاح تصویر خود در جامعه باشد. باید فیلتری وجود داشته باشد که تصویر آن را رتوش کند و با وانمایی واقعیت چهره دیگری را که خوشایند است ترسیم کند.
البته در این مسیر ممکن است موفقیت مقطعی نیز به‌دست آورد اما به دلیل وجود رسانه‌های رقیب و نیز رسانه‌های مستقل دیر نیست که آن واقعیت ساخته شده فروریزد و پس از مدتی افکار عمومی از آن هاله واقعیت گذر کند. در این میان الیگارشی چون بخشی از «جرم بیداری» و «شکست واقعیت‌سازی» را در رسانه‌هایی می‌بیند که در اختیار او قرار ندارند، به مبارزه با آنها می‌پردازد و از اینجاست که مبارزه با رسانه‌های مستقل به مهم‌ترین مبارزه عصر جدید تبدیل می‌شود.
اما الیگارشی برای مبارزه با رسانه‌های رقیب و مستقل سراغ هر رسانه‌ای نمی‌رود تا از این طریق بتواند ادای آزاداندیشی نیز درآورد. الیگارشی در عرصه مبارزه رسانه‌ای روی رسانه‌هایی انگشت می‌گذارد که توانایی جلب و جذب افکار عمومی را داشته باشند. لذا یک رسانه هر قدر موفق‌تر باشد مبارزه الیگارشی با آن هم شدیدتر خواهد شد. آنها اگر بتوانند اول چنین رسانه‌ای را تعطیل می‌کنند اما اگر به دلایل مختلف نتوانند، سراغ سیاست‌های «تحریمی» و «تخریبی» خواهند رفت که آن هم خود روش‌های مختلفی دارد. بدین ترتب بخشی از مبارزه رسانه‌ای که توسط الیگارشی به جریان می‌افتد برای حذف آن صورت می‌گیرد؛ مثلا در مضیقه مالی قرار دادن یا گرفتن امکانات از یک رسانه تا بدین وسیله از انجام فعالیت معمول خویش بازبماند. بخش دیگر نیز مربوط است به مشروعیت‌زدایی از رسانه و تحریم آن نزد افکار عمومی. این بخش مهم‌ترین وجهه مبارزه رسانه‌ای را شکل می‌دهد. مطابق این طرح تلاش می‌شود عملیات روانی سنگینی علیه آن رسانه انجام شود و علیه خود رسانه، «خبرسازی» صورت گیرد.
علت این عملیات روانی هم بسیار روشن است: الیگارشی توانایی و عزم آن را ندارد که پاسخگوی تک‌تک مطالب یک رسانه مستقل باشد. به این منظور به‌ جای آنکه خود خبر را که بسیار متکثر و زیاد است انکار کند به انکار منبعی می‌پردازد که آن خبر را منتقل می‌کند؛ به‌طوری که آن رسانه قابل اعتماد جلوه نکند. زمانی که یک رسانه اعتماد جامعه را ـ که مهم‌ترین سرمایه‌اش محسوب می‌شود ـ از دست بدهد، عمق و تأثیرگذاری خود را از دست خواهد داد. از اینجاست که الیگارشی به‌جای پاسخگویی یا حتی انکار خبرهایی که باب میل او نیست، اساساً تلاش می‌کند اصالت رسانه مستقل را نزد جامعه مورد تردید قرار دهد و به سیاه کردن چهره رسانه‌ای بپردازد که رسالت خود را بیان واقعیت ولو به نقد قرار داده است. در این باره باز هم خواهم گفت...


Page Generated in 0/0046 sec