محمد واعظی: از جمله پروندههای مهم در پروژه نفوذ برای «تغییر رفتار ایران» در دوره پسابرجام، فعال شدن جدی بازوان «دیپلماسی دیجیتال» آمریکا در حوزه اقتصاد و سیاست ایران است. دیپلماسی دیجیتال را به عنوان شاخهای از دیپلماسی عمومی تعریف میکنند که از مسیر اینترنت و شبکههای اجتماعی و ملزومات وابسته به آن با هدف «تغییر» باورها و آرمانهای یک ملت صورت میگیرد.
اما آنچه در این تعریف مغفول مانده «بسترسازی اقتصادی» با اتکا به این روش نسبتا نوین دیپلماسی به منظور ایجاد تغییرات موردنظر است. با تغییر ژئوپلیتیک اقتصاد جهانی از حوزه انرژی به حوزه فناوری اطلاعات، انتظار برای ظهور طبقه جدید قدرت، شامل فناوران و صاحبان کسب و کارهای فناورانه مبتنی بر اینترنت در ایران در حال توسعه طبیعی است.
نسل جدید بازار و بازاریان
مستندات بسیاری حکایت از آن دارد که در دوره پسابرجام رقابتی جدی میان مدیران دیپلماسی دیجیتال آمریکا و انگلیس برای پرورش و مالکیت نسل جدید بزرگان بازار ایران شکل گرفته تا دست نظام را از پشتوانه قدیمی اقتصادی- سیاسی خود خالی کنند. یعنی در دور جدید نفوذ، دشمن تلاش میکند بازار ایران را مطابق نسخه قدیمی پس از پایان جنگ تحمیلی اما نه با جذب بخشی کوچک از تجار آلوده و غربگرا به واسطه ارائه رانت تجاری و رشوه و دخالت دادن در معاملات کلان، بلکه با ایجاد طبقهای جدید و مهندسیشده، از آن خود کند. طبقهای که نمایه آن را میتوان در لیست سخنرانان «چتم هاوس» انگلیس با موضوع «اقتصاد ایران در دوره پسابرجام»؛ متشکل از بهاییان، سیاستمداران صهیونیست، فرزندان و نوادگان سناتورهای دوران پهلوی و حتی شاهزادگان سعودی مشاهده کرد.
موفقیت فاز اول پروژه نفوذ
کمی دقیقتر شویم. «وطن امروز» نخستین رسانهای بود که سال گذشته، از نفوذ در بازار فناوری اطلاعات ایران در گزارش «پیشفروش نیویورکی نخبگان» در دوره پسابرجام خبر داد و از تلاش آمریکاییها برای توجیه رئیسجمهور در سفر به نیویورک برای حمایت دولت از «برونسپاری مدیریت اکوسیستم فناوری اطلاعات» کشور به «سیلیکونولی» خبر داد. جلسه مذکور توسط «س.س»، «م.ن» و «ن.ج» از ایران با حمایت «جرد کوهن»، مدیر ایدههای گوگل و از اعضای لابی «هیلاری کلینتون» ترتیب داده شده بود.
به این ترتیب مسیر فعالیت 3 شتابدهنده استارتآپی آمریکایی در کشور با حضور مشترک یک تیم از دلالان نفوذی آمریکایی و اروپایی هموار شد و لابی دولتی شناخته شده مجری برنامه «اشغال سایبری ایران» مسؤولیت ایجاد انحصار کامل پیرامون آنها را عهدهدار شد. براساس همین برنامهریزی بود که جریان دیپلماسی دیجیتال دشمن به مجریگری «گوگل»، در کمتر از یک سال مشهورترین و پرسودترین کسب و کارهای ایرانی را صاحب شد و مدیریت اکوسیستم استارتآپی کشور را مطابق خواسته رسانهایشده «اوباما» در دست گرفت. دولتیهای حامی دلالان آمریکایی- انگلیسی نیز برابر انتقادات رسانهها و نهادهای امنیتی، از آنها تحت عنوان «سرمایهگذار خارجی» نام برده و رونق اقتصادی را از فعالیت آزادانه آنها انتظار داشتند. اما چرا نخبگان ایرانی، کسبوکارهای موفق خود را به خارجیها میفروشند؟
پسابرجام انحصاری- رقابتی!
اردیبهشت امسال بود که رسانههای خارجی از جمله سوئدیها با اشتیاق سخنان رئیسجمهور در روز کارگر را اینگونه بازتاب دادند: «حسن روحانی در مراسمی به مناسبت روز کارگر، بر لزوم و مزایای «اقتصاد رقابتی» تأکید کرد. روحانی بدون اینکه کوچکترین اشارهای به «اقتصاد مقاومتی» داشته باشد، در عوض از اصل رقابت، جذب سرمایه و ورود به بازار جهانی دفاع کرد».
براساس متون و نظریات کلاسیک اقتصادی، مبنای اقتصاد رقابتی، حذف انحصار و دخالت دولت در بازار است که به رشد و توسعه صنایع و شرکتهای پیشرو میانجامد اما آنچه در عمل در جهان شاهدش هستیم، ورود کشورها به فاز رقابتی پس از پایان دوره توسعهیافتگی است، چرا که به طور معمول فرضا «دیجیکالا» از قدرت رقابت برابر با «علیبابا» با یک میلیارد مشتری برخوردار نیست! شرکتهای بزرگ حوزه فناوری به طور معمول برای جلوگیری از تحریک احساسات ملیگرایانه مردم، به جای «ورشکسته کردن» شرکتهای بومی و ناراضی کردن تجار خوشفکر آنها، با یک مهندسی کوچک در بازار، سهام آنها را تهدید میکنند تا رضایت به «شراکت» دهند. به طور مثال پایگاه مشهور لینکدین پس از چندین بار رد تقاضای شراکت با مایکروسافت به طور ناگهانی «هک» شد و در پی افت بسیار شدید سهامش در بازار بورس، نصیب مایکروسافت شد. بلافاصله پس از انتشار این خبر، سهام لینکدین جهشی دهها برابری یافت و مایکروسافت، رقیب را از میدان به در کرد.
اقتصاد مقاومتی سیلیکون ولی
مثال جالب توجه دیگر را از اجرای «اقتصاد مقاومتی» در آمریکا ارائه میدهیم! تعدادی از شرکتهای سیلیکون ولی- دره فناوریهای نوین آمریکا- توسط شرکتی واحد متعلق به «سیا» به نام «این کیو تل» به وجود آمدند و اکنون به صورت رسمی مدیران ارشد آنها با مشورت وزارت خارجه آمریکا انتخاب میشوند. یکی از این شرکتها، «گوگل» است که اوباما درباره آن میگوید: «اگر حمایتهای دولت [آمریکا] از گوگل نبود این شرکت امروز حتی وجود خارجی نیز نداشت»!
حالا «گوگل» و شرکتهای سیلیکون ولی به بازار فناوری اطلاعات ما حمله کردهاند و ناباورانه شاهدیم در بازدید مدیران پروژه از جمله «کریستوفر شرودر» آمریکایی، مدیر ارشد برنامهریز سیا، آن معاون نفوذی و مدیران شتابدهندههای آمریکایی میزبانی میکنند و نتیجه اینکه نخبگان ایرانی بازار را مفت به دشمن میبازند.
نفوذ در پارک ایرانی!
یک پارک فناوری از اولین مراکزی است که حمایت از برگزاری دورههای «استارتآپ ویکند» گوگل در ایران را آغاز کرد و مجموعه پارک را در اختیار شتابدهندههای سوگلی آمریکایی قرار داده است!
اطلاعات منتشرشده حاکی از عقد قرارداد با استارتآپ ویکند جهانی است. در رفتاری قابل تامل، مسؤولان مربوط بهرغم دریافت هشدار از مراکز امنیتی مهم کشور، شتاب بسیاری به فعالیتهای خود در شهرستانها دادند. به طور مثال اواخر مهرماه سال گذشته همزمان با هفته کارآفرینی جهانی، خبری مبنی بر برگزاری همزمان
7 استارتآپ ویکند در شهرهای ایران منتشر شد که جایزه سال گذشته آن 200 هزار دلار کمک برای مارکتینگ ایده برگزیده به اضافه تور سفر به ساختمان گوگل بود!
نقشآفرینی «ن.ج» و پسرش و «محسن.م» منجر به این شد که شتابدهندههای آمریکایی در کمترین زمان، ضمن شناسایی بستر فناوری اطلاعات ایران، کسبوکارهای سودآور را به عنوان واسطه شرکتهای پسزمینه اروپایی- آمریکایی از مالکیت کارآفرینان نخبه ایرانی خارج کنند.
بازار سیاسی نایاک در سوئد
در یک مورد مهم و جالب توجه برای قانونگذاران و نهادهای امنیتی کشورمان، شرکت سرمایهگذاری صنعتی ایران وابسته به برادران «علاقبند»، از زرسالاران خارجنشین، با ایجاد 2 شرکت با حمایت لابی نفوذ ITC ، بخشهای مهمی از اکوسیستم استارتآپی ایران را به شرکت سوئدی گمنامی واگذار کرد. نکته اینجاست که علاقه شدید سوئدیها به بازار فناوری ایران همزمان با سرمایهگذاری ویژه وزارت خارجه آمریکا بر این کشور به توصیه «تریتا پارسی» مدیر تشکیلات نایاک، با اعزام «آزیتا راجی» بانکدار ایرانی- آمریکایی و از مدیران تشکیلات «مدیریت نخبگان فراملی»- بورسیهها- وزارت خارجه ایالات متحده صورت گرفته است. لابی ایرانیان آمریکایی در سوئد قدمتی فراتر از شاخه آمریکایی تشکیلات مذکور با مدیران واحد دارد و در پیشبرد با واسطه اهداف آمریکا از سالها پیش مطرح بوده است. با توجه به نقش «نایاک» در انعقاد برجام به عنوان لابیگر سهجانبه میان ایران و آمریکا و صهیونیستها، اجرای دقیق برنامه «پسابرجامی» آنها در حوزه مهندسی اقتصاد ایران با مدیریت برنامه «اعزام نخبگان فراملی» به اکوسیستم استارت آپی ایران، عجیب نیست.
نفوذ با قانون نمازیها
متاسفانه «خلأ قانونی» در حوزه جلوگیری از نفوذ ساختاری در بستر اقتصاد و سیاست کشور به نام «سرمایهگذاری خارجی» جدی است. نخستین قانون حمایت و تشویق سرمایهگذاری خارجی در ایران سال 1329 در حوزه نفت و گاز تهیه شد که سال 1380 این قانون مورد بازنگری قرار گرفت. جالب توجه است که یکی از اصلیترین چهرههای نگارش قانون جدید، «بابک نمازی» فرزند ارشد «باقر نمازی» است که بلافاصله پس از اخذ مدرک حقوق از دانشگاهی معمولی در آمریکا، به ایران بازگشته و در مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان «مشاور» به کار گرفته میشود! بامزه اینجاست که در پیش آگهی کنفرانس تامین مالی و جذب سرمایهگذاری خارجی در ایران پساتحریم، چند ماه پیش از این، از بابک نمازی برای ارائه «تجارب ارزنده» به مقامات دولتی ایران، نام برده شد!
پایان خواب خوشخیالی؟
مرحله بعدی پروژه مذکور استفاده از قدرت طبقه جدید با اتکا به نقش آنها به عنوان سهامداران اعظم اقتصاد ایران برای تعیین مولفههای «سیاست خارجی» و روابط با جهان است. پرواضح است بهاییان و دیپلماتهای اروپایی- آمریکایی وماسونهای صهیونیستی که به واسطه تعلل معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری و وزارتخانههای ارتباطات و اقتصاد در کوتاهترین زمان با مهندسی بستر تجارت ایران به سهامداران مهم بورس و صاحبان صدها هزار شغل در جامعه ایرانی تبدیل شدهاند، از قدرت خود در جهت رشد و بالندگی «نظام جمهوری اسلامی ایران» استفاده نخواهند کرد! مسؤولیت تهدید بیش از پیش معیشت مردم و اقتصاد ایرانیان با گسترش دامنه نفوذ دشمن، این بار از داخل مرزها با چه کسانی است؟