مهدی محمدی: سال انتخابات قاعدتا باید سال مضاعف شدن تلاشها برای جلب توجه افکار عمومی باشد. در ایران مرسوم است که در سال منتهی به انتخابات، از همه رفتارها تفسیر انتخاباتی میشود. بویژه اگر مسؤولی اراده کند و در سال انتخابات خدمتی به مردم برساند، عموما در معرض این گمان خواهد بود که فکر و خیالی در سر دارد و یحتمل خدمتی که امروز میکند برای رأیی است که فردا از مردم خواهد خواست. این البته لزوما نکوهیده هم نیست. ولو با هدف کسب رای مردم در انتخابات، اگر در سالهای منتهی به انتخابات مسابقه خدمتی به راه بیفتد باید از آن استقبال کرد، اگرچه روشن است این خدمت نه عمق و نه اثری را که از آن انتظار میرود نخواهد داشت.
با این حال، نشانههایی در دست است که برخی از آنها که اکنون کار را به دست دارند، در سال منتهی به انتخابات 96، به جای خدمترسانی تاکتیکی به فرمولهای دیگری میاندیشند. ظاهرا در این مورد خاص، بنا بر این نیست که حتی به بهانه انتخابات کار خاصی برای مردم صورت بگیرد و به همین دلیل اتاقهای فکر در حال طراحی در این بارهاند که «چگونه میتوان از مردم رای گرفت بیآنکه خدمتی به آنها شده باشد».
دلایل گرایش به این وضعیت البته روشن است. خدمترسانی تاکتیکی با هدف کسب رای در انتخابات اولا مستلزم داشتن درکی از مشکلات مردم و برخورداری از ایدهای برای برخی از آنهاست. تیم فعلی ظاهرا نه آن درک را دارد و نه این ایده را. مهمتر از این، خدمترسانی شب انتخاباتی نیازمند داشتن تیمی است که از انگیزه و تحرک لازم برای اجرای یک پروژه ضربتی برخوردار باشد. در حالی که فعلا، بخشهای مهمی از تیم موجود اساسا حال و حوصله کار کردن ندارند و بخش مهمی از فکرهای پیچیدهای که میکنند برای این است که ببینند چگونه میتوان «کار نکرد و محبوب ماند».
در عوض، نشانههایی هست که 2 پروژه جایگزین به جای خدمترسانی نشسته است.
پروژه اول مقصرتراشی است. مایلند به مردم بگویند درست است که مشکلی حل نشده منتها مقصر عدم حل مشکلات نه کسانی که 4 سال بر صدر امور اجرایی کشور نشستهاند، بلکه آنهایی هستند که اجازه ندادهاند در این مدت امنیت مردم هم مثل برخی چیزهای دیگر قربانی شود. طرف خارجی اکنون کمک کار این پروژه است. تمام پالسهایی که آمریکاییها در این مدت به داخل ارسال کردهاند و میکنند در واقع یک هدف بیشتر ندارد و آن هم این است که دولت شب انتخابات بتواند مشکلات و ناکارآمدیهای خود یا بدعهدیهای واشنگتن را به گردن دیگران بیندازد. در واقع دوقطبیسازی فضای سیاسی و انتخاباتی، جانشین حداقل مقدار تلاش برای خدمترسانی خواهد شد.
پروژه دوم، جوسازی، تغییر صورت مساله و تولید نیازهای کاذب با هدف نشاندن آنها به جای نیازهای واقعی است. میتوان حدس زد شلوغ کردن صحنه کشور و طرح مسائلی ریسکدار که برای مدتی فضای افکار عمومی را اشغال کرده و اجازه تمرکز روی مطالبات واقعی را ندهد، با جدیت در دستور کار خواهد بود. بنابراین تعجب نباید کرد اگر بحثهای تقریبا یکباره درباره آزادیهای اجتماعی، فیلترینگ، حجاب و مقولههایی از این دست راه بیفتد و حتی جایی در گوشه و کنار کسانی غائلهای راه بیندازند که بتوان یک پروژه عملیات روانی را روی آن سوار کرد.
خلاصه! وقتی شانس موفقیت در یک بستر طبیعی وجود ندارد، راه ساده بهم زدن این بستر، غیرطبیعی کردن فضا و تولید هیجاناتی است که بتوانند کمبود عقلانیت را جبران کنند. بویژه اگر یک طرف خارجی پای کار وجود داشته باشد که در پروژه مشارکت کند، مساله بسیار جدیتر میشود.
این نقشه راه برخی گروههای سیاسی تا انتخابات است. اینکه چقدر موفق به اجرای آن خواهند شد خیلی ربطی به این ندارد که چه نیاتی داشتهاند و برای تحقق آن چه تلاشهایی کردهاند.