وحید شورابی : یکی از برکات جمله معروف «من سرهنگ نیستم؛ من حقوقدان هستم» جناب روحانی این است که این گزاره به عنوان یک شاخص میتواند ما را در قضاوت درباره عملکرد ایشان و دیگرانی که نگاه «سرهنگمآبانه» به محیط علم و دانش دارند راهنمایی کند. محیط دانشگاه، فضای دانشجویی و عرصه علم و دانش، عرصه جنگ نرم است. فعالیتهای خودجوش و انقلابی با چاشنی «نگاه قرارگاهی» به معنای چک کردن مداوم وظایف و ماموریتها با سیاستهای کلی نظام، میتواند یک دانشجوی انقلابی- بخوانید افسر جنگ نرم- را در پیشبرد اهداف انقلاب به موفقیت برساند.
در دوران اعتدال، سیاست «محدودسازی» بر فضای علمی کشور و فعالیت جوانان انقلابی در دانشگاهها حاکم است که این نگاه را به صورت نمادین نگاه «سرهنگمآبانه» مینامیم. این نگاه که متاسفانه برخی مسؤولان در دولت و حتی بیرون دولت آن را دنبال میکنند این
ویژگیها را دارد:
1- فعالیتهای انقلابی دانشجویان به عنوان تهدید نگریسته میشود.
2- مسؤولان دانشگاهها و برخی نهادهای دانشگاهی نگاه ابزاری و دستوری به دانشجوی انقلابی دارند.
3- برای دانشجو فرصت آزمون و خطا در تاکتیکها و مسائل خرد قائل نیستند.
4- صدور مجوز فعالیتها متمرکز و با نگاه امنیتی است. نگاه امنیتی به کادر و سازمان آنها تسری یافته و هر فعالیتی به عنوان سوژهای تهدیدآمیز تلقی میشود. شم پلیسی و کارگاهی آنان فعال شده و در جستوجوی متهم- بخوانید متهمسازی- هستند.
5- به قوانین و آییننامههایی که به دانشجو و دانشگاه اختیار تصمیمگیری درباره فعالیت تشکل و فضای فرهنگی دانشگاه را میدهد توجه نمیشود و سلیقهها که بعضا نشأت گرفته از کجفهمیها و بعضا منافع فردی است ملاک تصمیمگیریهاست.
6- فعالیت دانشجویی، فعالیتی اجتماعی و با فرآیند از پایین به بالاست و مطابق فرموده رهبری دانشجو تصمیمساز است. اما برخی مسؤولان نگاه از بالا به پایین به محیط دانشجویی دارند و به جای دانشجو تصمیمگیری میکنند. (مانند دوران دوم خرداد)
7- مدیران میانی برای خوش خدمتی یا از روی سیاست «یا اجرا کن یا برکنار!» که از مسؤولان بالادستی تجویز شده است، بیشترین فشار را برای ارتقای خود یا حفظ بقایشان به تشکلهای انقلابی میآورند.
8- به هیچ عنوان به صورت میدانی در محیط دانشجویی وارد نمیشوند و اصلا نمیدانند دفتر تشکلها کجاست!
9- به هیچ عنوان انتقاد را بر نمیتابند، از مواجهه مستقیم با دانشجوی انقلابی میترسند، نقد را توهین تلقی کرده و در صدد برخورد با دانشجوی انقلابی بر میآیند.
10- با پروندهسازی به دنبال برخورد، تنبیه و ردصلاحیت و در نهایت حذف دانشجویان انقلابی هستند. (مانند شکایت اخیر از دانشجویان قزوین)
یکی از مهمترین علل اجرای سیاست «سرهنگمآبانه» در دانشگاه این است که متاسفانه برخی مسؤولان در دوران دانشجویی خود سابقه حتی یک روز کار تشکلی و انقلابی در دانشگاه را نداشتهاند و این محیط را درک نمیکنند. آن وقت برای دانشجویان نسخه میپیچند. نسخهای که خارج از دانشگاه و توسط عناصر غیرخودی و غیرانقلابی تجویز شده است و طوری محکم درباره محیط دانشجویی صحبت میکنند که انگار قبل از به وجود آمدن دانشگاهها آنها فعال دانشجویی بودهاند! باید گفت با این شرایط، دانشجو به موجودی ترسو، توسریخور، منفعل، تنبل و چاپلوس تبدیل خواهد شد و کاری نخواهد کرد که مورد غضب مسؤولان قرار گیرد!
اگر بخواهیم به صورت مصداقی برای سیاست «سرهنگمآبانه» مثالی بیاوریم باید به ابلاغ بخشنامههای غیرقانونی برخی دستگاههای آموزش عالی اشاره کنیم. بخشنامههایی که سیاست «محدودسازی» را برای تشکلهای انقلابی به همراه داشته است که رهبری معظم انقلاب در این 3 سال هشدارهای جدی در این زمینه دادهاند.
بحمدالله جوانان انقلابی آگاه هستند و برابر این سیاست مقاومت خواهند کرد و فعالیتهای خودجوش خود را در دانشگاه ادامه خواهند داد، چرا که اگر ادوات و تجهیزات یک افسر را بگیرند رسالت دفاع از او ساقط نخواهد شد. مسؤولان نیز باید بفهمند محیط دانشگاه و تشکل دانشجویی محیط استدلال، تفکر و اقناع است. اینکه دستورات رهبر معظم انقلاب نصبالعین تشکلهای انقلابی است و با استقبال آنان روبهرو میشود به این دلیل است که بیاناتشان همیشه مستدل و مبتنی بر اقناع دانشجو است.
مسؤولان «سرهنگمآب» نباید انتظار داشته باشند دانشجویان انقلابی برای حرف آنها ارزشی قائل باشند، زیرا دانشجو و جوان انقلابی به قول رهبر انقلاب «خیلی اوقات عقلشان و فهمشان و تعقلشان هم از بعضی از بزرگترها خیلی بیشتر است، خوب میفهمند، خوب تحلیل میکنند، خوب مسائل را تشخیص میدهند و سینهچاک انقلابند، سینهچاک اسلامند».
البته در پایان ذکر 2 نکته نیز ضروری است؛ اول اینکه دانشجوی مومن انقلابی هیچگاه خودسرانه و غیرتشکیلاتی عمل نخواهد کرد و به سلسله مراتب و قوانین و خط قرمزهای تشکیلات پایبند است.
دوم اینکه همانطور که پیشتر گفتیم؛ تعبیر «سرهنگمآبانه» درباره نگاه برخی مسؤولان نمادین است. اگرنه کدام مومن انقلابی است که آرزوی شهادت در لباس سرهنگی را در سر نپروراند.