printlogo


کد خبر: 162053تاریخ: 1395/5/25 00:00
نقد نمایش «مستأجر» به نویسندگی و کارگردانی ستاره امینیان
زاده جهانی معلق

مرتضی اسماعیل‌دوست: چندی پیش نمایش «مستاجر» به نویسندگی و کارگردانی ستاره امینیان در تالار حافظ اجراهای خود را به پایان رساند. اجرایی از رمان معروف «مستاجر» نوشته رولان توپور، نویسنده فرانسوی که امینیان رگه‌هایی از «یادداشت‌‌های زیرزمینی» داستایوفسکی را هم در طراحی اثرش گنجانده و سعی داشته جهان برزخ‌گونه داستان‌های فوق را به شکلی مرموز در اجرا نمایان کند. به طور حتم حتی بازگویی داستان یک خطی نمایشنامه «مستاجر» هم می‌تواند برای مخاطب ایجاد وحشت کند؛ روایتی از حضور مردی جوان و روان‌پریش به نام ترلکوفسکی در آپارتمانی که مستاجر قبلی‌اش به نام سیمون شول خود را از پنجره خانه به بیرون پرت کرده بود. از این رو وجود عناصری از جهان گروتسک و پیچیدگی روایت در این نمایشنامه در راستای جهان معلق و گمگشته شخصیت اصلی نمایش قابل قبول است. اگر چه طراح و کارگردان نمایش می‌توانست از ظرفیت‌های صحنه و عناصری مانند آکسسوار بهره بیشتری در اثر ببرد تا این عناصر دیداری در تلفیق با جهان وهم‌گونه شخصیت بتواند فضایی فشرده و محصور را برای مخاطب بیافریند. همچنین کارگردان می‌توانست از وجود رنگ‌های تند و خشن در پایان نمایش و هنگام طغیان شخصیت استفاده‌های بیشتری کند. البته مساله مهم برداشت‌ها و تحلیل‌هایی است که از داستان «مستاجر» به عمل می‌آید و این اثر برجسته ظرفیت این را دارد که لایه‌های مختلفی از جنون، بیقراری، اضطراب روح و بروز جهانی وحشت‌زا را تداعی کند. از سویی دوگانگی غلیظی که در رمان «مستاجر» میان خیال و واقعیت وجود دارد، اگر چه در اجرای امینیان به شکلی واضح‌تر و با استفاده از نشانه‌هایی چون راه رفتن رو به عقب کاراکترها هنگام خروج از صحنه تعدیل می‌شود اما همچنان پرسش‌هایی از راز آلودگی خیال یا واقعیت برای مخاطب باقی می‌گذارد.  نمایش «مستاجر»  براساس رسالت هنر رادیکال که فراهم‌سازی فرآیند تامل و تفکری بنیادین است، فرصتی است برای درک آدمی از انگاره بودن و تشویشی که سوغات دوران مدرنیته است و انسانی که در بند توهمات عصر ماشینیسم گرفتار آمده و راهی برای آزادسازی روح دربندش ندارد. اختلال رفتاری ترلکوفسکی در رمان «مستاجر» و تغییر ماهیتی که در تصورات ذهنی‌اش ایجاد شده به همراه روان‌پریشی و جهان متروک کاراکتر داستان «یادداشت‌های زیرزمینی» در نمایش «مستاجر» تبدیل به عناصری از ذهنی‌گرایی اخلاقی شده و اضطراب وجودی ترلکوفسکی موجب بازگشتی به جهان داده‌های گمگشته زندگی‌اش شده است، چنان که در مقطعی با شنیدن صدای گریه کودکی، بازگشتی به جهان معصوم و دورافتاده‌اش می‌کند. جنون به هم ریخته‌ای که حتی موجب تغییر دیدگاه جنسی‌گرایانه ترلکوفسکی می‌شود و او خود را در قالب سیمون شول می‌یابد. برای بررسی نشانه‌های این اثر می‌توان به وجود مکانی تازه چون آپارتمان برای ترلکوفسکی اشاره کرد که برای وی شروعی دوباره و حتی دادخواهی بلوغی گمگشته می‌تواند باشد. ساختار نمایشی در اجرای امینیان دارای عناصری خوش فکرانه از رفت و برگشت‌های ذهنی کاراکتر بوده و در حلقه‌ای مدور توانسته تلفیق جالبی از عینی‌گرایی و ذهنی‌گرایی بیافریند. از سویی بازی ارزنده مرتضی اسماعیل‌کاشی در نقش ترلکوفسکی بخوبی در خدمت روایت قرار گرفته و تداعی‌گر شخصیتی روان‌گسیخته است. استفاده از سطح شیب‌دار بین طبقات برای رفت و آمد کاراکترها نیز در خدمت روان به هم ریخته و معلق ترلکوفسکی بوده و به جهان تنش‌زای وی کمک می‌کند. کشمکش تصاعدی در نزد شخصیت ترلکوفسکی که براساس رفتارهای تناقض‌آمیز اطرافیان شکل عصیان به خود می‌گیرد، در نهایت موجب طغیان شخصیت شده و نوعی خود ویرانی را برایش به همراه می‌آورد. در این بین بیشتر بار القایی تنش به جای محیط پیرامون بر عهده بازی مرتضی اسماعیل‌کاشی بوده و جهان به هم ریخته ذهنی ترلکوفسکی می‌توانست پرداخت بیشتری از سوی کارگردان داشته باشد. برای نمونه‌ای کامل در این باره می‌توان به فضاسازی قابل توجه پولانسکی در فیلم «مستاجر» اشاره کرد که لایه‌های زیرین روان شخصیت را به شکلی مهندسی‌وار برای بیننده بازگو کرد. با این وجود نمایش «مستاجر» با اجرای ستاره امینیان، اثر قابل توجهی است، چرا که تلنگری خواهد بود به انسان درمانده در برزخ جهان مدرن که راهی برای رهایی‌اش جز بازگشت به خویشتن نخواهد بود.


Page Generated in 0/0081 sec