مهدی طاهرخانی: اگر یک ماه قبل یک نفر ادعا میکرد به چند دلیل، استقلال در پایان هفته چهارم، تنها با 2 امتیاز در خانه پانزدهم جدول جا خوش میکند، قطعا لقب دیوانه را به او میدادند اما حالا ناباورانه این اتفاق رخ داده و سوال اصلی این است که چرا اینچنین شد و نقش منصوریان در این سقوط تاریخی چه بود؟ جنس منصوریان تفاوت اساسی با قلعهنویی و پرویز مظلومی دارد و همین تفاوت، باعث شده استقلال این روزهای تلخ را تجربه کند. شاید حدس خانه پانزدهم در پایان 4 بازی غیرمعقولانه بود اما اگر به چند موضوع مهم توجه میشد آنگاه پیشبینی این روزها چندان سخت نبود. نه اینکه بیسوادی و غیرفنی بودن سرمربی جوان استقلال باعث این شروع عجیب شده باشد، نه. موضوع مهم تفاوتی است که او وعدهاش را داده بود اما بدون تردید هر دوره گذاری، هزینههای خودش را دارد و اگر در خریدهای ابتدایی کمی بیتجربگی هم کنید آنگاه نتیجهاش همین میشود که حالا شده است.
منصوریان داربی را زود آغاز کرد
هنوز 24 ساعت از انتخاب رسمی منصوریان به عنوان جانشین پرویز مظلومی نگذشته بود که سرمربی جوان آبیها سراغ رگ خواب هواداران رفت. او میدانست که نه از دست دادن قهرمانی در لیگ پانزدهم و نه شکست در فینال حذفی برابر ذوب آهن اینچنین هواداران را مغموم کرده؛ دلیل اصلی آن شکست 4 بر 2 در آخرین داربی بود. او آگاهانه مرتب صحبت از انتقام کرد و یکی از اهداف اصلیاش را در استقلال همین موضوع اعلام کرد اما چه نیازی به گفتن بود؟ کدام مربی میآید که داربی را ببازد؟ او برای گرم کردن رقابت و آشتی دادن هواداران با سکوها این بازی را شروع کرد و از قضا در گام نخست، موفق شد همان مقدار هوادار را در روزهای تمرین به کمپ حجازی بکشاند که مظلومی در کورس قهرمانی قادر به آوردن نصفشان به آزادی نبود.
خرید بر حسب کری
از سوی دیگر 3 خرید استقلال بیش از آنکه بر حسب نیاز آنها باشد براساس رقابت با رقیب بود. محمدحسین کنعانیزادگان، فرشید باقری و کاوه رضایی براساس نیاز کادر فنی جذب نشدند بلکه آنها 3 گل بودند در بازی پیشفصل. صفحات مجازی را مجددا مرور کنید ببینید چطور آن روزهای هواداران استقلال فخر میفروختند و از شکست پرسپولیس در نقلوانتقالات حرف میزدند. اما سوای این 3 خرید بسیار گرانقیمت، برسیم به حساسترین پست در میانه میدان؛ جایی که مظلومی یک فصل تمام به دنبال بازیساز بود و بعد از کرار هرگز آن منطقه پر نشد. از اینرو منصوریان روی خرید بختیار رحمانی اصرار بسیار داشت. اینکه بختیار یکی از بهترین هافبکهای لیگ ایران است جای هیچ تردیدی نیست اما کاپیتان سابق فولاد پس از عمل رباط صلیبی دیگر آن بختیار همهکاره در میانه میدان نشد. نشانه میخواهید تکتک بازیهای فصل قبل تراکتورسازی را نگاه کنید. حتی کار به هو شدن از سوی هواداران در تبریز هم کشید. اگرچه رحمانی در انتهای فصل پیشرفت محسوسی داشت اما بازیکنی نبود که تراکتورسازان به خاطر جدا شدنش افسوس بخورند.
4 بازی گذشته و بختیار هنوز نتوانسته میانه میدان استقلال را بالانس کند. بازی با پیکان نشان داد که او هنوز فاصله زیادی با روزهای اوجش دارد.
هزینه انقلاب زیاد است
منصوریان یکی از اهداف اصلیاش را به تغییر تاکتیک استقلال اختصاص داد. او که میدانست دلیل اصلی عدم استقبال هواداران در 3 فصل اخیر رابطه مستقیمی با نوع بازیهای این تیم دارد، از کلید واژه فوتبال زیبا استفاده کرد. فوتبالی شبیه به همان چیزی که برانکو آن را ارائه میدهد و به واسطه آن، همیشه سکوهای آزادی لبریز از هوادار قرمز است. سرمربی جدید استقلال مرتب عنوان میکرد میخواهد نوع فوتبال تیمش را تغییر دهد اما مگر به همین سادگی است؟ استقلال نزدیک به یک دهه تنها با افکار امیر قلعهنویی و پرویز مظلومی کار کرد. مربیانی که کارنامه بسیار متفاوتی با یکدیگر دارند اما نوع کار و تاکتیک اصلیشان تقریبا مشابه است. دلیل اصلی موفقیت مظلومی در ابتدای لیگ پانزدهم این بود که او همان مسیر قلعهنویی را ادامه داد. انسجام خط دفاع و دروازه، امید بستن به سانترهای خسرو حیدری و استفاده از ضربات ایستگاهی. اما منصوریان میخواهد بازی را روی زمین بیاورد و از سرعت کاوه رضایی و جابر انصاری استفاده کند. او در 2 بازی نخست روی این تاکتیک اصرار داشت اما وقتی خطر را احساس کرد ناگهان قربانی بلند زن را به خط حمله آورد و مجدد به خسرو همان پستی را داد که پیش از این داشت. یکی از بزرگترین دلایل ناکامی پرسپولیس نسبت به استقلال در سالهای اخیر به خاطر همین تغییر تاکتیکهای پر تعداد بود. هر سال یک مربی و هر فصل یک تاکتیک جدید. اینچنین بود که پرسپولیس تا قبل از برانکو به یک تاکتیک واحد نرسیده بود و تنها این علی دایی بود که به واسطه حضور بیشترش موفق شد فاتح 2 جامحذفی شود. در تمام آن سالها استقلال با تفکرات مشابه قلعهنویی و مظلومی کارش را پیش میبرد و فارغ از هر کیفیتی(چه خوب- چه بد) هنر بهره از کمیت را میدانست. اینک باید دید منصوریان برای عبور از این دره آتش، روی انقلابش پافشاری میکند یا ترجیح میدهد هر چه بیشتر شبیه تیم مظلومی باشد تا دستکم این بحران بسیار جدی را پشت سر بگذارد. او فصل قبل تا هفته پنجم نتایج به مراتب بدتری را با نفت تهران گرفته بود اما در ادامه موفق شد سوار کار شود، اما در استقلال وضعیت متفاوت است. اینجا میلیونها هوادار چشمشان به نتایج است و شاید یک شکست نسبتا بد در داربی کافی باشد تا منصوریان ناباورانه اهداف 3 سالهاش را در پایان هفته ششم، تمام شده ببیند. او به واسطه تیمملی حالا یک هدیه ویژه 21 روزه دارد و باید دید در این مدت نسبتا مناسب، میتواند بحران را به هر ترتیبی رد کند یا نه. بشکه یخ، جیپیاس، هلیکم، فرشینگ و... اینها همه زیرساختهای انجام یک انقلاب برای هر تیمی است اما مهمترین متغیر در این تابع، زمان است، شاید بهتر بود سرمربی جوان، شیب انقلابش را کمی ملایمتر میکرد. بدون انجام انقلاب هم میتوانست دستکم مانند مظلومی چندین فصل سرمربی استقلال باقی بماند اما پشت هر انقلابی یک کودتا خوابیده که از شانس مربی جوان، این غول کمکم در حال جان گرفتن است. خودش بهتر از هرکسی میداند در این فوتبال اخراج در هفته ششم یا هفتم اصلا گزینه خارج از دسترسی نیست. نمونه زنده میخواهید همین علی دایی در لیگ چهاردهم.