printlogo


کد خبر: 162249تاریخ: 1395/5/28 00:00
فرمان اصلاح‌طلبانه علیه فهم

محمد زعیم‌زاده : نظریه مارپیچ سکوت توضیح شکل‌گیری افکار عمومی درباره مسائل و موضوعات مهم است. این نظریه، سکوت گروهی را توضیح می‌دهد که احساس می‌کنند نظر و عقیده آنها از نظر تعداد در اقلیت قرار دارد، هر چند ممکن است در واقعیت درست نباشد. این نظریه مهم‌ترین تئوری و مبنایی بود که جریان رسانه‌ای حامی دولت از آغاز به کار دولت یازدهم تا زمان مذاکرات و تا به اصطلاح به ثمر رسیدن برجام سعی می‌کرد در شکل‌دهی افکار عمومی و پیش بردن اهداف سیاسی خود از آن استفاده کند. پروپاگاندای سیاسی درباره دیدگاه منتقدان رویکردهای دولت، ضریب دادن به موضوعات فرعی برای فراموش کردن مسائل اصلی و وارونه‌نمایی درباره واقعیت‌های اقدامات دولت بخشی از تکنیک‌هایی بود که این رسانه‌ها برای ساخت فراواقعیتی از واقعیت دولت در این 3 سال به کار بردند تا به اصطلاح منتقدان و البته مردم را به مارپیچ سکوت ببرند اما از شانس بد آنها از آنجا که علاوه بر فراواقعیت‌ها، واقعیت‌هایی هم وجود دارد که لاجرم از قاب رسانه بیرون می‌زند به نظر می‌رسد امروز خود در پیچی واقعی گیر افتاده‌اند که البته مشکلش دیگر با سکوت هم حل نمی‌شود. رخ‌نمایی از واقعیت پسابرجامی دولت یازدهم و دستاورد‌های «تقریبا هیچ» در حوزه اقتصاد  و معیشت مردم اینقدر ملموس و  اثربخش است که دیگر حتی ژنرال‌های سیاسی و رسانه‌های حامی دولت هم نمی‌توانند سکوت پیشه کنند و به نظر می‌رسد در یک «فرامارپیچ» افتاده‌اند، مثلا صادق زیباکلام از حامیان رضا میرپنج و دولت‌های سازندگی و اصلاحات، درباره عملکرد دولت در حوزه اقتصاد می‌گوید: «دولت آقای روحانی خسرالدنیا والآخره شده است؛ دولت در زمینه مسائلی که مردم متوجه آن بشوند و با گوشت، پوست و استخوان خود آن را لمس کنند همچون کاهش رکود یا بیکاری عملا کاری نکرد و در زمینه جذب سرمایه‌گذاری خارجی که موجب رونق در کشور شود نیز موفق نبود. روحانی در حالی دائما از اقتصاد صحبت می‌کند که خیلی کارنامه موفقی در این حوزه نداشته‌است. من معتقدم کارنامه آقای روحانی در حوزه‌های سیاست داخلی، اجتماعی و فرهنگی حتی از اقتصاد هم ناموفق‌تر است اما حداقل آقای روحانی می‌تواند راجع به این مسائل با مردم صحبت کند».
یا عباس عبدی، روزنامه‌نگار نسبتا منصف اصلاح‌طلب درباره مشکلات دولت روحانی و کارکرد حواله دادن مشکلات کشور به عملکرد دولت قبل می‌گوید: «اینکه دولت روحانی به طور مستقیم بر فساد و میراث ویرانگر دولت سابق تأکید کند، ضرر می‌کند؛ آنها باید بر دستاوردهای خودشان تأکید کنند. بیان و تحلیل آن میراث را بگذارند برای نیروهای سیاسی. نکته مهم این است که دولت در این زمینه‌ها هم مثل افراد سیاسی برخورد می‌کند، در حالی که باید گزارش‌های کارشناسی مستدل ارائه کند. رقیب اصلی روحانی عملکرد خودش است و اینکه مجموعه اطرافیانش تا چه حد کارآمد و با سلامت عمل کنند».
همین طور ابراهیم اصغرزاده، فعال سیاسی اصلاح‌طلب سعی می‌کند مساله اقتصاد را در دولت روحانی اندکی واقعی‌تر ببیند و می‌گوید: «دولت در این زمینه گرفتار است. دولتی که به مردم می‌گوید ٤٥ هزار تومان یارانه نگیرید تا بتوانیم برنامه‌های توسعه را پیش ببریم از آن سو نمی‌تواند به مدیرانش بگوید شما هم باید فداکاری کنید؛ اینجاست که فاقد صلاحیت اخلاقی می‌شود. آن‌وقت دولتی می‌شود که از طبقه خاص و منافع طبقه خاصی حمایت می‌کند اما منافع توده‌های مردم را نمی‌تواند بفهمد. دولت دائما ناله می‌کند که من مجبورم هر ماه یارانه بپردازم اما هیچ حواسش نیست چه مقدار قاچاق در کشور هست و چه مقدار حقوق‌های آنچنانی دارد حیف و میل می‌شود... می‌خواهم بگویم آقای روحانی باید متوجه باشد که درباره دولت ایشان تصویری از یک دولت فشل، ضعیف و امامزاده‌ای که اصلا معجزه نمی‌کند در ذهن مردم دارد شکل می‌گیرد. دولت ناکارآمد بدترین اتفاق برای شرایط سال 96 است».
اینها بخشی از تحلیل جریان اصلاح‌طلب از عملکرد دولت روحانی است که آنها می‌توانند  در خلوت و در رسانه‌ها به آن اشاره کنند.
طبعا وضعیت اجتماعی دولت در فاصله کمتر از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم هم بر مبنای همین عملکرد صورت‌بندی می‌شود، البته واقعیت این است که در میان هیاهوی 2 تئوری «عبور از دولت روحانی» و «حمایت مشروط از دولت» که این روزها سعی می‌شود برای امتیازگیری بیشتر از دولت روحانی در رسانه‌ها طرح شود جریان اصلاحات طرحی  جز حمایت بی‌چون و چرا و غیرمشروط از روحانی در انتخابات آتی ندارد، حالا باید رسانه‌های اصلاح‌طلب از مردم بخواهند به مجموعه‌ای رأی بدهند که پیش‌تر بر ناکارآمدی آن در حوزه‌های مختلف از اقتصاد و معیشت گرفته تا فرهنگ و سیاست صحه گذاشته‌اند و البته  طنز ماجرا در همین «فرمان اصلاح‌طلبانه علیه فهم» است، آنها از مردم می‌خواهند به جای گفتمان کارآمدی در حوزه اقتصاد و معیشت و فرهنگ و... به دولت «فشل»، به دولت «ضعیف»، به دولت در این زمینه «گرفتار»، به دولت «خسرالدنیا والاخره» و دولتی که «کارنامه موفقی در حوزه اقتصاد نداشته و اصولا سیاسی‌کار است» و... رای بدهند. آنها از مردم می‌خواهند به دولتی که ناکارآمد است رای بدهند تا رفقای‌شان همچنان وزیر و مدیر باشند، تا ذخیره‌های نظام(!) بتوانند همچنان پای سفره انقلاب لقمه‌های چرب چند صد میلیونی بردارند، تا فرزندان‌شان با رانت پدر، نماینده مجلس شوند یا استاد دانشگاه محفلی و خانوادگی و در حالی که دار و ندارشان از حکومت است بشوند منتقد حکومت دینی، تا روحانی برای‌شان بشود خط قرمز و بشوند دلواپسان پیرزنان روسری قرمز پادگان اشرف و ساکتان هتاکی بیت حسینعلی منتظری و بی‌بی‌سی فارسی به امام!
و باز بعد از انتخابات اگر کاندیدای مورد حمایت‌شان رأی آورد از توسعه سیاسی دم بزنند که مردم به ما اعتماد کرده‌اند، در حالی که واقعیت را مردم بعد از انتخابات می‌فهمند و قصه می‌شود قصه رأی دادن به لیست امیدی که از دلش فاطمه حسینی خارج می‌شود که از تریبون مجلس که بیت‌المال است، به صورت خلاف قانون برای دفاع از خلاف قانونی خانوادگی‌اش استفاده کند!

 


Page Generated in 0/0062 sec