printlogo


کد خبر: 162431تاریخ: 1395/5/31 00:00
گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد، کارگردان 13 قسمت از مجموعه «چرخ فلک»
سینما دارد به قهقرا می‌رود

مرتضی اسماعیل‌دوست: فعالیت رسانه‌ای جدا از همه نقاط فراز و فرودی که در این کشور دارد، برای من به شخصه از این بابت دلنشین است که می‌توانم با برخی افرادی ارتباط یابم که هنرمند به معنای واقعی هستند. یعنی جهان زیست و کارنامه کاری‌شان در مسیری زیبا واژه‌های عمیق زیستن را به ترنم نشسته است.  عزیزالله حمیدنژاد، کارگردان کهنه کار سینمای ایران از آن جنس است. با توجه به این نگاه و به بهانه سریال «چرخ فلک» با فیلمسازی به گفت‌وگو نشستم که کمتر اهل گفت‌وگوی رسانه‌ای است.
***
 چه شد که از پس سال‌ها فعالیت در سینما سراغ مدیوم سریال‌سازی رفتید؟
هنگامی که مجموعه «چرخ فلک» به من پیشنهاد شد و فیلمنامه‌اش را خواندم، به دلیل قصه انسانی و جذابش علاقه‌مند به ساخت آن شدم. به هر حال «چرخ فلک» به دنبال ارائه داستان‌هایی از انسان‌های دور و بر ماست و فکر می‌کنم از طریق این مجموعه می‌توانم با مخاطبان ارتباط برقرار کنم.
 چه مشخصه خاصی در داستان «چرخ‌فلک» وجود داشت که عزیزالله حمیدنژاد را پس از سال‌ها از پیله بیکاری بیرون آورد؟ آیا معضل بیکاری دلیلی برای پذیرش این سریال بود؟
من در همه این سال‌ها پیشنهادات بسیاری برای کار در تلویزیون داشتم و واقعا بیکاری دلیلی برای قبول همکاری در مجموعه «چرخ فلک» نبوده است. طی این سال‌ها انگیزه‌ای برای فعالیت در تلویزیون نداشتم، چرا که اعتقاد داشتم یا نباید کار کنم یا اینکه باید کار متفاوتی انجام دهم. حتما «چرخ فلک» آن ویژگی را داشته که قبول کردم، چرا که معتقدم رسانه ملی مدیوم مهمی است که شما با طیف گسترده‌ای از مردم ارتباط دارید و از این جهت مسؤولیت سنگینی روی دوش‌تان است و باید حرفی برای گفتن داشته باشید. کارگردان نباید باری به هر جهت کار کند و مخاطب را دست کم بگیرد. توجه و احترام به مخاطبان تلویزیونی مساله مهمی است. من با توجه به این نگاه قبول کردم که برای اولین بار در تلویزیون مجموعه بسازم. البته پیش از این هم طرح‌هایی برای سریال‌سازی داشتم که حتی جامع‌تر و همراه با اندیشه‌ها و دغدغه‌های حرفه‌ای‌تری بود، منتها به دلایلی شرایط ساخت آنها به وجود نیامد! به هر حال «چرخ فلک» هم نزدیک به سلیقه‌ام در حوزه اجتماعی بود و تجربه جدیدی در کارنامه من به حساب می‌آید و امیدوارم مخاطبان هم با دیدن آن احساس خوبی پیدا کرده باشند.
 به دنبال این بودید که جذب مخاطب در اپیزودهای «چرخ فلک» را از چه زاویه‌ای شکل دهید و آیا می‌توان ردپای اندیشه حمیدنژادِ سینما را در این سریال هم یافت؟
موضوع مجموعه «چرخ فلک» به لحاظ اپیزودیک بودن برایم تازگی داشت، چرا که در هر اپیزود می‌توان با شخصیت‌های متفاوت به داستان‌هایی متنوع پرداخت. همین تنوع شخصیت‌ها و داستان‌ها برایم جالب بود. آدم‌های این مجموعه باری به هر جهت زندگی نمی‌کنند و هر کدام دغدغه‌ها و هدفمندی‌هایی دارند. این هدفمندی کاراکترها در سینما هم برایم مهم بود. در این مجموعه هم شخصیت‌های داستانی از یک نقطه به نقطه دیگر حرکت می‌کنند. برای من به طور کلی در فیلمسازی وجود شخصیت‌هایی که دور و بر خود را با دقت می‌بینند و تلاش می‌کنند به اطرافیان خود کمک کنند، مهم است.
 از چه طریقی مجموعه تلویزیونی «چرخ فلک» با وجود کارگردان‌های مختلف و اپیزودهای متفاوت در نگره‌ای کلی ساختاری یکپارچه یافت؟
نخ تسبیح اپیزودها از طریق نویسنده ایجاد شده بود. سعی می‌کردم با وجود تغییرات نسبی که می‌دهم در نهایت براساس متن فیلمنامه پیش بروم. من با علم به اینکه شخصیت‌هایی که در داستان‌های مختلف وجود دارند از طریق فیلمنامه‌نویس به هم متصل می‌شوند، تلاش کردم به فیلمنامه وفادار بمانم تا مبنای مناسبی برای پیگیری مخاطب به وجود آید. واقعیتش این است که بنده به عنوان کارگردان تلاشم بر این بود که در اپیزودهایی که می‌سازم براساس دانش و تجربه کاری‌ام بتوانم مخاطب تلویزیونی را جذب کنم. یعنی دوست داشتم در این مجموعه تماشاگر احساس کند پلان‌های خوبی می‌بیند. در واقع چه در اجرای کارگردانی و چه در سطح بازی‌ها مخاطب این مطلب را دریابد که به او احترام گذاشته شده است و این دغدغه من بود. حالا اینکه نخ تسبیح میان اپیزودهای مختلف چگونه توانسته بیننده را جذب کند برعهده نویسنده بوده است.
 سال‌ها عدم فعالیت در سینما تنها به دلیل نبود حمایت لازم بوده است یا اینکه سلیقه سختگیرانه‌ای برای فعالیت دارید؟!
این قصه سر دراز دارد و اگر بخواهیم وارد این مقوله شویم داستانی طولانی را باید شرح دهیم، البته این مسائل را در خاطراتم ثبت کرده‌ام.
 بخشی از این قصه دراز را باز کنید! چون مخاطبان جدی سینما این سوال را دارند که با وجود فعالیت بسیاری از فیلمسازان، چرا کارگردان «هور در آتش» و «اشک سرما» باید قید فیلمسازی را بزند! موانع اصلی بیکاری شما در این سال‌ها چه بوده است؟
این را به شما بگویم که من به عنوان فیلمساز همه تلاش خود را برای کار کردن انجام دادم و پیش وجدان خودم بابت این مساله شرمنده نیستم که دست روی دست گذاشته باشم. بارها طرح و فیلمنامه ارائه دادم و تا مرحله پیش‌تولید و حتی تولید هم رفت اما متاسفانه شرایطی که کار می‌طلبید فراهم نشد.
 محتوای آثارتان با خط قرمزهای رایج نسبتی ندارد و کارنامه کاری شما هم با آثاری ارزنده کاملا مشخص است. با این شرایط چرا نمی‌توانید فیلم دلخواه‌تان را بسازید؟ آیا مسؤولان با حمیدنژاد مشکل دارند؟! یا به این دلیل که عضو باندهای خاص و گعده‌های سینمایی نیستید، سال‌هاست که از گردونه دور مانده‌اید؟
واقعا دلیل عدم فعالیت برای خودم هم جای سوال دارد. دامنه خط قرمزها هم با اعمال سلایق شخصی بسیار وسیع شده است، در شرایط حاضر دیگر نمی‌توان فیلم‌هایی مانند «هور در آتش» و «اشک سرما» ساخت. چون انگیزه و سرمایه لازم دیگر نزد مسؤولان فرهنگی وجود ندارد! اگر سرمایه‌ای هم باشد هزینه سلایق شخصی و آدم‌های خاص خواهد شد. من که از جیب خودم نمی‌توانم فیلمی با وسعت دفاع مقدسی بسازم. قطعا هر موضوعی مختصات خاص خودش را دارد. من 3 فیلمنامه مصوب داشتم که ساخته نشد. فیلمنامه «سوته زار» دارای پروانه ساخت هم حتی یک درصد شامل تسهیلات فارابی نشد! به هر حال شرایط برای ساخت فیلمنامه‌هایی که دوست داشتم، پیش نیامد. الان مناسبات تولید با زمانی که «ستارگان خاک» و «اشک سرما» ساخته شد خیلی فرق دارد.
 به هر حال در آن دوران به لحاظ امکانات شرایط محدودتری نسبت به امروز وجود داشت و تعداد نهادهای دولتی علاقه‌مند به فعالیت‌های فرهنگی چندان زیاد نبود اما حالا نهادهای بسیاری وجود دارند که مبالغ گزافی هم برای تولید آثار هنری هزینه می‌کنند. به این موسسات و ارگان‌های فعال در زمینه ساخت آثار ارزشی هم مراجعه کردید؟
ببینید، من نمی‌خواهم کسی را محکوم کنم، چون اصلا فیلمسازی ارزشی ندارد که بخواهم علیه دیگران حرف بزنم. اینگونه به شما بگویم که من به هیچ قیمتی نمی‌خواهم مطابق سلیقه فلان مدیر فرهنگی که سلیقه‌اش را قبول ندارم و فلان عضو شورا که سرشار از عقده‌های روانی است فیلم بسازم. بنده می‌گویم فیلم‌هایی با سلیقه و زاویه دید خودم در کارنامه دارم و اگر اجازه بدهند آنچه را می‌خواهم مطابق با نگاهم در سینما بسازم، این کار را خواهم کرد و اگر شرایطش فراهم نشد هم ترجیح می‌دهم کار نکنم تا اینکه سلیقه خود را مطابق سلیقه فرمایشی بعضی مدیران پایین بیاورم. هیچ وقت افکار و آرمان‌ها و سلایق خود را تعدیل نمی‌کنم تا فیلم فلان مدیر را بسازم.
 پس فراتر از مسائل مالی، معضل اساسی در عدم همخوانی اندیشه‌های شما با مدیران فرهنگی است!
متاسفانه همین طور شده است و سلایق مدیران حکم می‌کند به منِ فیلمساز که چگونه فیلم بسازم! آن مدیر فرهنگی دولت که مسؤولیت انتخاب شورایش را دارد تعیین می‌کند که به من تسهیلات تعلق می‌گیرد یا نه؟! فیلم‌های من همسو با خیل فیلم‌هایی که هر سال تولید می‌کنند هست یا نه؟ من هم برایم مهم نیست و چرا باید تلاش کنم که با هر قیمتی فیلم بسازم؟
 اما حرفه شما فیلمسازی است و حق طبیعی شماست که براساس نگاه خود فیلم بسازید!
من اگر می‌خواستم براساس نگاه دیگران یا گروه‌گرایی موجود که آفت سینمای ایران شده است فیلم سینمایی بسازم قطعا سالی یک فیلم را می‌توانستم بسازم اما در آن شرایط دیگر نمی‌توانستم از ساخته‌ام دفاع کنم. پس فیلمی می‌سازم که بتوانم از آن دفاع کنم. من پس از گذشت 30 سال از ساخت «زندگی در ارتفاعات» حالا می‌توانم از آن دفاع ‌کنم. هنوز هم از «هور در آتش» و «اشک سرما» و «ستارگان خاک» دفاع می‌کنم.
 از فیلم متفاوت «آناهیتا» هم که منتقدان بسیاری داشت، دفاع می‌کنید؟
بله! ممکن است «آناهیتا» مورد استقبال یکسری منتقدان قرار نگرفته و از طرف خیلی‌ها درک نشده باشد، اما برای من کار هدفمندی بود که باید ادامه می‌یافت و به یک تکامل می‌رسید. «آناهیتا» برایم شروع یک پروژه برای ساخت فیلمی عرفانی و فلسفی بود، نه نهایت آن.
 در واقع از  فیلم «آناهیتا» می‌توان دوره تازه‌ای از نوع نگاه‌تان به سینما را  دید؟
بنده با این کار دنبال آغاز ساخت آثاری جدی‌تر و درونی‌تر در سینما بودم. به دنبال جهانی شگفت‌انگیزتر و انسانی‌تر در سینما بودم. البته در همه کارهایم مسائل انسانی مهم بوده است اما از «آناهیتا» به بعد می‌خواستم به شکلی عمیق‌تر این اندیشه را دنبال کنم که عجولان روزگار این فرصت را از سینما گرفتند تا سینما جولانگاه سطحی‌ترین فیلم‌ها شود. شاید برخی‌ در آینده متوجه شوند که در «آناهیتا» به دنبال چه سمت و سویی بودم.
  اما در سینما کشف‌های فرمی و موضوعی چندان به مذاق سرمایه‌گذار و مدیر دولتی خوش نمی‌آید!
سینما موضوع حساسی است که فیلمساز و مدیر فرهنگی باید در آن جرات ریسک‌پذیری داشته باشند. در غیر این صورت کارها به روزمرگی و تکرار خواهد افتاد و به عقیده من ارزشی ندارد. منِ فیلمساز مگر چند سال قرار است عمر کنم که بابتش تن به هر کاری بدهم. فیلمساز با هر فیلمی باید دنیای جدیدی را به روی مخاطب باز کند.
  بسیاری از آثار امروز فاقد اندیشه و خنثی هستند. حتما مسؤولان از شما هم توقع ساخت فیلم‌هایی خنثی دارند!
دقیقا همین طور است و من ترجیح می‌دهم کار نکنم تا اینکه فیلمی خنثی بسازم. وقت آزادی که بابت مطالعه کردن دارم، ارزش بسیار بیشتری دارد تا اینکه کار خنثی و بی‌هویتی بسازم. معتقدم هنر و سینما در دوران معاصر زبانی جذاب، ارزشمند و موثر برای بازگویی اندیشه انسان‌هاست و نباید به شکلی سطحی با آن برخورد کرد، در حالی که 99 درصد فیلم‌ها در دنیا اینچنین است.
 غم نان باعث نشد وسوسه شوید و این تفکر ارزشمند را پس بزنید؟!
اگر غم نان مرا تحت تاثیر قرار می‌داد که فیلم‌های زیادی در این سال‌ها می‌ساختم. البته مشکلات مالی بسیار زیادی داشتم و هنوز هم دارم و چند سال اخیر سیاه‌ترین سال‌های اقتصادی خانواده‌ام بود اما به یاری خدا این باعث نمی‌شود از اهدافم دست بردارم. بنده حاضرم کارگری کنم و معضل غم نان را از آن طریق حل کنم ولی در حد سعه وجودی خودم فیلمی نسازم که افکار و اندیشه کسی را منحرف کند. من به سینما صرفا به عنوان سرگرمی نگاه نمی‌کنم. سینما یکی از شاخصه‌هایش سرگرمی است اما نباید تنها این مساله هدف فیلمساز باشد. باید از طریق سرگرمی حرف‌های جذابی به تماشاگر زد و در روند شکل‌گیری زندگی مخاطب تاثیر گذاشت، اگرنه مراکز سرگرمی زیادی مانند سیرک وجود دارد! سینما باید در لایه‌های مختلفی که دارد، ایجاد اندیشه کند.
  سینمای ما در این سال‌ها توانسته به اندوخته فکری مخاطب چیزی بیفزاید؟
سینمای ما دارد به قهقرا می‌رود و تمام دغدغه‌اش ایجاد سرگرمی کاذب است. معتقدم فیلمساز باید در اثری که ارائه می‌دهد نسبت به مخاطب احساس مسؤولیت کند البته این نظر شخصی من است و به آن پایبندم. فیلم‌های بسیاری هستند که ساخته می‌شوند اما نمی‌توانند با مخاطب ارتباط برقرار کنند و دل مخاطب را نمی‌لرزانند. هنرمند باید با احساسات و فرهنگ مردم در ارتباط باشد و مردم را بشناسد و بتواند در افکار مخاطبان تاثیر بگذارد و در آنها ایجاد آرامش و آگاهی کند. اما هنگامی که فضای فرهنگی کشور سیاسی شود، نتیجه‌اش همین می‌شود که می‌بینیم؛ شرایطی که تنها تعدادی از فیلمسازانی که از جناح خاصی طرفداری کرده‌اند، می‌توانند فیلم بسازند و با وجود میلیاردها هزینه، ساخته‌شان با مردم ارتباط برقرار نمی‌کند.
 در میان افرادی که شرایط فیلمسازی را ندارند شما بیشتر مظلوم واقع شدید، چون نه رسانه‌ای پشتیبان شماست، نه اهل جنجال‌سازی هستید و نه به دسته‌ای وابسته‌اید!
حاشیه‌سازی را دوست ندارم، ولو اینکه از این بابت ضربه خورده باشم ولی اگر لازم باشد با تمام توان از حرفه‌ام دفاع می‌کنم. این شرایطی که می‌گویید متاسفانه وجود دارد و باید عضو دسته‌ای و باندی باشید تا شرایط بهتری برای‌تان رقم بخورد! برخی فیلمسازان از این حربه استفاده می‌کنند اما بنده این را مناسب نمی‌دانم و این سوءاستفاده از شرایط است. چون معتقدم مقوله هنر آنقدر قابل احترام است که اگر بخواهی با حاشیه‌سازی و زد و بند و باندبازی کار کنی، آن اثر اصلا موفق و ماندگار نخواهد شد. با قاطعیت معتقدم فیلمساز باید با خودش و مخاطب روراست باشد و به موضوعی که کار می‌کند یقین داشته باشد. آن وقت است که اثرش جایگاهش را ولو در درازمدت پیدا می‌کند. برای همین اعتقادی به نام بردن و کوبیدن این و آن ندارم و وظیفه‌ام این است که برای ساخت فیلم تلاش کنم، حالا اگر موفق شدم که فبها المراد و اگر هم نشد پیش وجدانم راضی‌ام که به جامعه‌ام ادای دین کرده‌ام. من دنبال این نیستم که امتیاز بدهم تا امتیاز بگیرم.
 شما از جمله فیلمسازانی بودید که با تغییر شرایط دچار دگردیسی نشدید و همچنان پایبند آرمان‌های‌تان باقی ماندید.
معتقدم فیلمساز نباید از اعتقادات بحق خود دست بکشد و باج دهد. فیلمسازی که بله‌قربان‌گوی این و آن شود اصلا هنرمند نیست و یک مجری است. کارنامه کاری حمیدنژاد مشخص است. حالا اینکه چرا نمی‌توانم فیلم بسازم یا بین فیلم‌هایم فاصله‌های طولانی می‌افتد را باید مسؤولان پاسخ دهند. من فیلمنامه‌های آماده‌ای داشتم که ساخته نشد و از فیلمسازانی نیستم که ساعت‌ها پشت در فلان مدیر منتظر بنشینم. دیگر نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم چون مشکلات بسیاری وجود دارد!
 به هر حال جای پرسش از مسؤولان فرهنگی دارد که چرا فیلمسازانی ارزشی مانند شما به شکلی واهی خانه‌نشین می‌شوند و خیلی‌ها راحت می‌توانند به طور مدام فیلم بسازند!
نمی‌خواهم درباره دیگر فیلمسازان صحبت کنم. معضلات هم تک‌بُعدی نیست که به طور مشخص عنوان کنم. شاید افق فکری آن مسؤول آنقدر با من فاصله دارد که به او اجازه بررسی این مسائل را نمی‌دهد! بروند کارنامه مرا ببینند. اگر مثلا «اشک سرما» فیلم بدی است، من دیگر نباید فیلم بسازم و اگر خوب است پس چرا نباید  کار کنم؟! اگر می‌گذاشتند، «اشک سرما 2» را هم می‌توانستم بسازم اما وقتی نمی‌شود یعنی یک جای کار اشکال دارد و بنده باید عرصه جدیدی برای فعالیت خود کشف کنم!
 در جایی گفته بودید امکان بیان مفاسد اقتصادی در سینما وجود ندارد! دلیلش چیست؟
این برمی‌گردد به شرایط دشوار ممیزی که نمی‌توان درباره برخی مسائل کار کرد. این همه پرونده‌های مفسدان اقتصادی وجود دارد اما چند فیلم درباره‌شان ساخته شد؟
 اگر سینما نتواند تصویرگر حقایق باشد، پس چه مدیومی خواهد توانست؟
هیچ جا. شما ببینید انواع اخباری که درباره مفاسد اقتصادی وجود دارد را نمی‌گذارند ساخته شود. منِ فیلمساز مقصرم؟ قطعا آن کسی که مفاسد اقتصادی را شکل می‌دهد آنقدر نفوذ در وزارت ارشاد دارد که شما نتوانید فیلم بسازید! من چون می‌دانم که نمی‌توان در این باره فیلم ساخت اصلا سراغش نمی‌روم. شما تضمین کنید مجوز می‌گیرد، همین فردا می‌نشینم درباره‌اش فیلمنامه می‌نویسم! موضوع مفاسد اقتصادی برای مخاطب هم جالب خواهد بود، چون از فضای جامعه‌اش می‌آید و باید به اینگونه معضلات برای روشن‌سازی حقایق پرداخته شود.


Page Generated in 0/0073 sec