علیاکبر عباسی: 1- براساس یک اصل روانشناسی، برخی مواقع ممکن است افراد منویات درونی خود را با یک جمله به ظاهر اشتباه بیان کنند. جملهای که شاید در حالت عادی فرد نخواهد آن را بیان کند، یا مثلا بعدا که در مورد آن تفکر میکند از اینکه چنین حرفی زده، پشیمان شود و در واقع آن موقعیت خاصی که در آن قرار گرفته موجب بیان چنین جملهای از سوی او شده است.
2- «کاری نکنید که بگویم بیرونتان کنند، آدم باشید، گوش بدهید...» این یک نمونه از جملاتی است که هر چند یک بار بیشتر بیان نشد و گوینده آن شاید بعدا حتی از اینکه بعد از مدتها مجبور شده بود اعتقادات واقعیاش را بلند بلند فریاد بزند، پشیمان شده باشد اما جملاتی نیست که صرفا اشتباهی بیان شده باشد، بلکه اینها واقعیتهای شخصیتی گویندهای است که قبل از آن، تلاش میکرد ژست مودب بودن و شکیبا بودن و انتقادپذیر بودن بگیرد که البته ژست گرفتن در رسانهها کار سختی نیست. لکن آنگاه که در فضای واقعی قرار گرفت، حجابها برداشته و تصویرسازیهای تصنعی خدشهدار شد.
3- «بروید به جهنم»، «خب! گوش نمیکنید به حرف من» و... اینها نیز نمونهای دیگر از همین جملاتی است که گوینده آن ممکن است بعدا که به آن و تبعاتی که به دنبال دارند، فکر کند، از بیانشان پشیمان شود اما خود گوینده بهتر از هر کسی میداند که اینها بیش آنکه بیان یک جمله در موقعیتی خاص باشد، بیانگر شخصیت واقعی گوینده است. یا مثلا آنکه منتقدانش را به کلاغ تشبیه میکند یا آشکارا روستاییان را به سخره میگیرد، نه اینکه اشتباه کرده باشد، بلکه اشتباهش در بیان علنی و رسانهای این نوع سخنان است، چرا که خبر داده است از سرّ درون.
4- شاید او که چند روز قبل خود را مخالف حکومت دینی معرفی کرده بود، هنوز هم بگوید از گفته خود پشیمان نیست ولی این سخن وی بیش از آنکه یک ابراز نفرت معمولی باشد، توصیفکننده واقعیت یک جریان سیاسی است. جریان سیاسیای که سالهاست تلاش میکند خود را صاحب همین حکومت دینی معرفی کند. اگر گوینده این سخنان خودش هم از گفتن این جمله ابراز پشیمانی نکند بعید است همکیشان او بیان چنین سخنی را-که در واقع اعترافی به ماهیت اصلی آنهاست- به مصلحت بدانند. حکومت دینی میراث اصلی و برجسته حضرت امام(ره) و شاهبیت اندیشههای ایشان است. اینکه فردی به طور علنی از مخالفتش با حکومت دینی سخن میگوید در حالی که جریان متبوع او تمام تلاشش این است که خود را اصلیترین حامی امام و پیرو خط امام معرفی کند؛ این یعنی افتادن پرده نفاق. یعنی فرد یادشده به واقعیتی اذعان کرده که همکیشانش سالهاست سعی میکنند خود را از آن مبرا بدارند.
علاوه بر این، این سبک اظهارنظر درباره دین و حکومت دینی، شاخصه برجسته آن نحله فکری است که جناب هاشمی رفسنجانی سالهاست تلاش میکند خود را پرچمدار مخالفت با آن معرفی کند و وی حتی برای بیرون راندن منتقدانش از میدان و خلع ید ایشان نیز ابایی ندارد که آنها را به همین نحله فکری نسبت دهد.
5- از گوینده این سخنان نباید انتظار پس گرفتن حرفش را داشت و نه باید این سخنان را حرف عجیب و تازهای از سوی او عنوان کرد. او سخنانی را به زبان رانده است که قبلا به آنها عمل کرده بود. در واقع اظهار مخالفت با حکومت دینی از سوی کسی که در بحبوحه فتنه سال 88، خود میداندار عرصه بوده و در هماورد بزرگ بین مخالفان و حامیان حکومت دینی، او نقشی برجسته ایفا کرده، چیز عجیب و تازهای نیست.
6- آنچه گوینده این سخنان و همکیشان او با آن مشکل دارند حکومت دینی است نه حکومت. اتفاقا برای این جریان حکومت اگر دینی نباشد خیلی هم دوستداشتنی و لذتبخش است. این جریان با حکومت دینی مخالف است و نیازی هم به بیان نبود اما با حکومت مخالف نیست، اگر حکومت مثلا چیزی باشد شبیه آنچه در عربستان سعودی دایر است. حکومت دینی نیاز به جانفشانی و هزینهدادن و سختی کشیدن دارد و بدیهی است چنین حکومتی نمیتواند باب میل جریان اشرافی باشد اما حکومت مانند آنچه در عربستان دایر است، نهتنها نیازی به جانفشانی ندارد که اتفاقا بارزترین مشخصه آن خوشگذرانی و بهرهبرداری از بستر حکومت است. برای جریانی که ثابت کرده در عرصه داخلی بستن صدای منتقد و در عرصه خارجی تعظیم مقابل استکبار، بارزترین مشخصهاش است؛ بدیهی است عربستان سعودی نیز برایش الگوی خوبی باشد.