printlogo


کد خبر: 162443تاریخ: 1395/6/1 00:00
گفت‌وگو با برزو نیک‌نژاد نویسنده و کارگردان فیلم «زاپاس»
حرفم صیانت از خانواده است

مرتضی اسماعیل‌دوست: برزو نیک‌نژاد با سابقه ساخت آثاری پرمخاطب در تلویزیون و پشتوانه فیلمی قابل توجه در سینما با نام «ناخواسته»، حالا با اکران فیلم «زاپاس» به رکوردهای جالبی در گیشه دست یافته و با فروشی بیش از 4 میلیارد تومان حتی از فیلمی پرهیاهو چون «دراکولا» هم پیش افتاده است. با این وجود کارگردان فیلم «زاپاس» می‌گوید ترجیح می‌دهد فعلا فیلمی در سینما نسازد! با برزو نیک‌نژاد که برخلاف برخی فیلمسازان از گفت‌وگو با رسانه‌ها گریزان نیست و واهمه‌ای هم از شنیدن نقد ندارد، گپ و گفتی صورت دادم که در ادامه می‌آید.
***
 آقای نیک‌نژاد! شما با وجودی که از سینما آغاز کردید اما با کارگردانی آثار تلویزیونی شناخته شدید. اصولا تمایزی میان فعالیت در مدیوم سینما با تلویزیون به لحاظ نوع نگاه قائل هستید؟
به طور کلی برای من به‌عنوان فیلمساز تفاوتی میان کار کردن در سینما و تلویزیون وجود ندارد. همانطور که عنوان کردید من از سینما شروع کردم اما عدم اکران فیلم اولم باعث ایجاد شرایط متفاوتی شد. دنبال مقصر هم نیستم اما به هر حال فضا برایم متفاوت شد و مردم مرا با سریال‌هایی چون «دردسرهای عظیم» می‌شناسند. به نظرم فرق چندانی بین سینما و تلویزیون درباره حرف‌هایی که می‌خواهم بزنم وجود ندارد و مساله مهم برایم مخاطب است. البته در فرم و لحن بیان و ساختار میان سینما و تلویزیون به طور حتم تفاوت‌هایی وجود دارد. با این وجود الان شرایطی برایم رقم خورده که فعلا نمی‌خواهم فیلم بسازم.
 این دلیل قاطعانه برای فیلم نساختن در سینما از کجا نشأت گرفته است؟ با توجه به اینکه نحوه برخورد مخاطبان و منتقدان با فیلم «زاپاس» نسبتا مناسب بود!
تمام حرف‌هایی که در این مدت زده شد باعث شد به این نتیجه برسم که امسال فیلمی نسازم. الان 2 فیلمنامه آماده سینمایی برای کار دارم و حتی شرایط فیلمسازی هم وجود دارد اما فعلا دوست ندارم در سینما کار کنم. البته من از سینما شروع کردم و حتما هم در آینده فیلم سینمایی خواهم ساخت اما امسال چنین برنامه‌ای ندارم. فیلمسازی در سینما برای من اصلا کار ساده‌ای نیست و با تمام وجود از هنگام جذب سرمایه تا ساخت فیلم تلاش می‌کنم اما برخی منتقدان هنوز فیلم را ندیده درباره‌اش نظر می‌دهند. من مشکلی با نقد ندارم اما اول باید با حوصله فیلم را ببینیم تا بتوانیم با هم صحبت کنیم. درباره «زاپاس» می‌توان ساعت‌ها حرف زد اما چگونه منتقدی درباره شیوه فیلمسازی من نظر می‌دهد که هنوز «ناخواسته» را ندیده است؟! این مشکل من است که آن منتقد فیلم را ندیده است؟ حالا اکران نشده است به من چه ربطی دارد؟ من که به جایی وصل نیستم! من تنها به دل مردم وصل هستم.
 برخی‌ به دلیل وجود بازیگران تلویزیونی، فیلم «زاپاس» را یک اثر سینمایی در نظر نمی‌گیرند! در صورتی که برخی از قاب‌های این فیلم در سینما کاربرد می‌یابد.
فیلم «زاپاس» صددرصد سینمایی است. اصلا من با این عنوان «بازیگر تلویزیونی» و از این دسته تقسیم‌بندی‌ها کاملا مخالفم. برای من همیشه مخاطب مهم بوده و کاری به برخی مسائل ندارم. من فیلمی کمدی می‌سازم اما در جشنواره فجر چندان مورد توجه برخی منتقدان قرار نمی‌گیرد، چون اصولا سینمای کمدی را جدی نمی‌گیرند!
 در صورتی که سینمای کمدی خیلی هم جدی است!
بله! از همه ژانرها هم جدی‌تر است و کار کردن در آن خیلی سخت است. جدا از اینکه من هم می‌توانم فیلم تلخ و عبوس بسازم و طبق نظر برخی‌ها جزو هنرمندان قرار بگیرم! چون تا زمانی که فیلم کمدی برای مردم می‌سازیم به ما هنرمند نمی‌گویند. متاسفانه در سینما بویژه سینمای کمدی همه می‌خواهند نظر بدهند. یک بار بیاییم درباره سینمای کمدی به شکلی کارشناسانه حرف بزنیم. من با تحقیقات کامل به این ژانر ورود کردم و سابقه‌ام نشان‌دهنده اهمیت دادنم به سینمای کمدی است. پرانتزی در اینجا باز کنم درباره فیلمی کمدی که نوشته بودم و 5 سال پیش خیلی پرفروش شده بود و متاسفانه برخورد مناسبی با آن نشد.
 درباره فیلم «پیتزا مخلوط» صحبت می‌کنید که به هیچ‌وجه کمدی درستی ندارد!
نمی‌خواهم این فیلم را جزو شناسنامه کاری خودم محسوب کنم اما جزو پرفروش‌ترین آثار آن سال سینما بود و نشان می‌دهد من یک دفعه وارد سینمای کمدی نشده‌ام و عقبه‌ای دارم. در تلویزیون سریال «دودکش» را نوشتم که ادبیات دیالوگ‌نویسی را تغییر داد و احتمالا کار خوبی بود که دومین سری آن را هم ساختند. سریال «دردسرهای عظیم» هم به سری دوم رسید و این نشان‌دهنده موفقیت کار بود، اگرنه من که تقاضایی به مسؤولان تلویزیونی برای ساختش نداده بودم. پس 52 قسمت «دردسرهای عظیم1 و 2» و 26 قسمت نگارش سریال «دودکش» و سریال «روزهای بد، به ‌در» نشان می‌دهد من سابقه لازم برای فعالیت در ژانر کمدی را دارم.
 پس ژانر کمدی مساله شما در سینما بوده و حتی در آثار ملودرام هم رگه‌هایی از فضای کمیک را لحاظ کرده‌اید.
همینطور است. اصلا اگر برگردیم به فیلم «ناخواسته» هم شما می‌توانید این نشانه‌های طنازانه را بیابید. کمدی در جهان زبانی برای انتقاد است. شما می‌دانید که در سینمای جهان چه فیلم‌هایی با نگاهی کاملا نقادانه ساخته می‌شود و خیلی هم مورد اهمیت قرار می‌گیرد. من در میان مردم زندگی می‌کنم و می‌خواهم با زبان سینما حرف آنها را بزنم. من مانند برخی‌ هیچ وقت خودم را جزو خواص به حساب نمی‌آورم و جزئی از مردم هستم. این موج با مردم بودن مرا به سمت سینمای کمدی برد.
 یکی از عوامل جدی نگرفتن سینمای کمدی به خود فیلمسازان برمی‌گردد که انواع لودگی‌های سطحی را در بسته‌بندی‌های سینمای کمدی به مردم ارائه می‌دهند! آثاری که در دهه گذشته چنان اشباع شده بود که چند سالی به طور کلی از رونق افتاد.
بستگی به نوع نگاه سینماگر دارد. ما فیلم‌های خوب کمدی هم داشته‌ایم و نمی‌توان به طور کلی قضاوت کرد. ببینید! فیلم‌های ضعیف دست‌شان رو می‌شود و وجود رسانه‌هایی که بخوبی می‌توانند آثار مناسب را از فیلم‌های به‌اصطلاح سخیف مشخص کنند به شناخت مخاطب کمک می‌کند. همانطور که من توفیق فیلم «زاپاس» را به دلیل حمایت‌های انجام شده از سوی رسانه‌های مختلف می‌دانم، نتیجه شکست آثار سطحی را نیز در فعالیت‌های روزنامه‌نگاران با دانش می‌یابم.
 پس برخلاف برخی هنرمندان به تاثیر رسانه‌ها و وجود منتقدان آگاه اعتقاد دارید؟
صددرصد همین طور است. رسانه‌ها جزئی از مخاطبان سینما هستند و ما هم جزئی از مخاطبان رسانه‌ها هستیم و این ارتباطی دوطرفه است. در جشنواره سال گذشته اکران فیلم «زاپاس» در برج میلاد به دلیل نقص فنی سالن نامناسب بود و من همان شب از مخاطبان عذرخواهی کردم. اگر ما اکران موفقی داشتیم مطمئن باشید که در حد یکی- دو میلیارد بیشتر از حالا فیلم «زاپاس» فروش می‌رفت. چون رسانه‌ها از همان جا می‌توانستند فیلم را به شکلی کامل برای مخاطب شناسایی کنند. حقیقتش ما در 10 روز اول اکران با وجود تبلیغات مختلف فروش چندان خوبی نداشتیم و بعد از آن بود که یک دفعه فروش بالایی رخ داد که باعث شد سالن‌های ما را هم زیاد کنند. این اتفاقات به نظرم ریشه در همین اطلاع‌رسانی سایت‌ها و رسانه‌ها دارد، چرا که برای من مهم است که چرخه سینما گردش مالی داشته باشد و فروش فیلم من هم جزئی از همین موقعیت مناسب باشد.
 بسیاری از آثار شاخص سینمای جهان از آثار باستن کیتون و چارلی چاپلین تا فیلم‌های بیلی وایلدر و برخی آثار هاوارد هاکس در ژانر کمدی ساخته شدند. اما تعداد آثار ارزنده کمدی در طول تاریخ سینمای ما بسیار اندک است. آیا سینمای ایران فاقد زمینه رسیدن به شاخصه‌های سینمای کمدی است؟
شما فیلم‌های مهم را مثال می‌زنید در حالی که در سینمای ایران اصلا سینمای کمدی را تحویل نمی‌گیرند. مگر چقدر از این نوع سینما حمایت کردیم که می‌خواهیم آثار مهمی هم در آن ساخته شود؟! در سینمای ایران آثار میلیاردی با حمایت‌های بالا ساخته می‌شود و اصلا هم برای سازندگانش مهم نیست فیلم می‌تواند فروش داشته باشد یا نه؟ البته همه نوع فیلمی باید ساخته شود اما باید دغدغه فروش و مخاطب هم باشد که تنها عده محدودی این دغدغه را دارند. الان برخی‌ها پُز روشنفکری می‌دهند که من فیلم خودم را می‌سازم! من هم فیلم خودم را در «زاپاس» ساختم و پای اثرم هستم.
 یعنی سینمای شخصی خود را با نگاه مردمی نزدیک می‌دانید!
بله! همین طور است. حرفی که من می‌خواهم بزنم باید به گوش مردم برسد اگرنه فیلم که نباید تنها در اکران خصوصی نشان داده شود! من فیلم «ناخواسته» را هم برای تماشاگر عام ساختم. بیاییم بنشینیم درباره این فیلم حرف بزنیم که چه مختصاتی داشته و حتی معیارهای فروش را هم داشته است.
 اتفاقا فیلم «ناخواسته» یکی از بهترین آثار اخلاقی و دینی سینمای ایران است که برخلاف خیلی از ساخته‌های دیگر با زبان سینما حرفش را می‌زند. واقعا دلیل عدم اکران این فیلم چه بوده است؟
فیلم «ناخواسته» کاملا قصه‌گو و برای مخاطب عام هم مناسب است. اما دلیل خاصی برای عدم اکران فیلم وجود ندارد. نمی‌دانم شاید از نظر برخی‌ها این فیلم لایق اکران عمومی نیست! «ناخواسته» فیلمی عاشقانه است که نقش شخصیت روحانی در آن برجسته است مانند فیلم «بینوایان» که شخصیت کشیش در آن بسیار مهم است.
 در واقع انتخاب شخصیت روحانی در فیلمی جاده‌ای در راستای تغییر نگاه مسافر گمگشته فیلم بوده است!
بارک‌الله. هدف من از این نوع انتخاب در فیلم همین بوده است. جدا از داستان و ساختارش بازی‌های درخشانی از مهتاب کرامتی، الناز حبیبی و مهرداد صدیقیان می‌بینیم که جزو بهترین بازی‌هایشان بوده است. برخی پلان‌هایی که با مسعود سلامی به‌عنوان فیلمبردار گرفتیم اصلا با ابزارهای سینمای ایران به سختی شدنی بوده است.
 انگار برای اولین فیلم‌تان برنامه ویژه‌ای در اجرا در نظر گرفتید. از قاب‌های حساب شده و در خدمت فیلم گرفته تا نوع روایت و ساختاربخشی با اثری کاملا همراه با طمأنینه و دقت در کارگردانی مواجهیم اما در «زاپاس» انگار آن حساسیت‌ها دیگر وجود نداشته است!
ببینید! بیایید «زاپاس» را هم به لحاظ ساختاری تحلیل کنیم. در این فیلم هم موارد متعددی از ظرافت‌های کارگردانی را خواهیم دید. عمق و حرکت پلان‌ها، میزانسن‌ها، اندازه نماها و نوع قاب‌ها کاملا در خدمت داستان قرار دارد اما وقتی شما با فیلمی مواجهید که تعداد زیادی بازیگر دارد و در آن باید روح زندگی جریان داشته باشد، دیگر شرایط و فرم کار تفاوت می‌یابد. در ساخت سریال‌ها زمان و شرایط لازم فراهم نمی‌شود اما در 2 فیلم سینمایی که ساختم همه تلاش و دقت خود را برای ساخت اثری استاندارد به کار بردم. قبل از شروع فیلمبرداری، استوری‌بورد من آماده است و عین همان را می‌گیریم. تفاوت میان 2 فیلم «ناخواسته» و «زاپاس» به دلیل فرم متفاوتی است که آنها دارند اگرنه من برای هر کدام زحمت کشیدم. در «ناخواسته» به دلیل جاده‌ای بودن اثر اندازه قاب‌ها فرق دارد و کشیده است. فرم اسکوپ دارد و بازیگران در سکون بسر می‌برند.
 من با توجه به همین تفاوت‌های ساختاری به ظرافت نهفته در پلان‌های «ناخواسته» نسبت به بی‌هویتی برخی از قاب‌های «زاپاس» اشاره کردم!
در «زاپاس» برخی قاب‌ها شخصی است و برخی کادرها مربوط به یک جمع خانوادگی است. نوع قاب‌ها در برخی موارد مربوط به ناشناس بودن شخصیت‌هاست. تمام قاب‌ها و میزانسن‌ها به دنبال نزدیکی به کاراکترها است و دیگر در آن فیلمبرداری و نورپردازی و کارگردانی دیده نمی‌شود. کلا همه تلاش ما این بود که چیزی دیده نشود. حتی برخلاف عزیزانی که اشاره به تلویزیونی بودن «زاپاس» می‌کنند، اتفاقا تلاش ما این بود بازی چهره‌های تلویزیونی به شکلی متفاوت دربیاید و دیده نشود، برای همین بازی جواد عزتی و الناز حبیبی این فیلم کاملا با «دردسرهای عظیم» متفاوت است.
 بسیاری از فیلم‌های کمدی ایرانی به دلیل نداشتن فیلمنامه و دستور زبان سینما کاملا بر پایه بداهه‌پردازی‌ها و شکل بازی چهره‌های طناز به اجرا درمی‌آیند! و همین باعث جایگاه نازل سینمای کمدی در کشور شده است.
همین طور است. پس از «زاپاس» تا به حال 6 فیلمنامه کمدی به من پیشنهاد شده است که برخی از آنها چنان بود که کلا قید فیلمسازی در سینما را زدم. اگر به من بگویید قصه آنها را تعریف کن، باید بگویم فلان بازیگر این کار را کرد و آن کار را نکرد! یعنی قصه‌ای وجود نداشت و همه چیز متکی به حضور بازیگر بود. البته 2 تا از فیلمنامه‌هایی که خواندم خوب بود اما شرایط ساخت آنها ایجاد نشد.
 چگونه توانستید میان خرده‌روایت‌های مختلفی که در «زاپاس» وجود دارد به یک وحدت ساختاری دست یابید؟
آدم‌ها در «زاپاس» به شکل دوتایی قصه دارند. انواع داستان‌ها و عشق‌ها را می‌توان در آنها یافت. نسلی هم وجود دارد که نمی‌داند کدام‌یک از راه‌ها درست است! برای همین راوی قصه ما یک پسربچه است. قصه کاراکترهای فیلم به شکلی یکپارچه به هم متصل شده است که انجامش کار سختی است و من دوست داشتم منتقدان آن را ببینند. فیلم «زاپاس» براساس هندسه‌ای کار شده که امکان دارد شما با شکل آن هم‌سلیقه نباشید اما وجود دارد. اتفاقا سادگی این فیلم برای ما خیلی سخت بود. از طرفی صداقتی که این فیلم و کاراکترهایش دارند، خیلی مهم است.
 جدا از سطح کیفی می‌توان گفت «زاپاس» اثری است که برخلاف خیلی از فیلم‌های دیگر نگاه سخیفی ندارد و برای تماشای خانواده‌ها مناسب است.
من در این فیلم درباره صیانت از خانواده حرف می‌زنم، از این نظر نباید با نگاهی سخیف برخورد کنم. در این فیلم به نقش خانواده‌ها می‌پردازیم و نباید در آن شوخی‌های غیرخانوادگی می‌کردیم! اتفاقا یکی از دلایلی که گفتند این فیلم تلویزیونی است، همین مساله است که نخواستم از خط قرمزهای اخلاقی عبور کنم؛ در حالی که بستر این کار خیلی فراهم بود. اگر هم در «زاپاس» شوخی می‌کنم از جنس زن و شوهری و در لفافه است، همان‌طور که در زندگی‌های ما هم وجود دارد. مردم هم در سینما به این نوع شوخی‌ها می‌خندند اما با حرمت می‌خندند. دغدغه من چه در سینما و چه تلویزیون، عشق و خانواده است و اینکه بگویم در کنار هم باشیم. من به دنبال ساخت فیلمی بودم که بچه‌ای پس از تماشای فیلم دست پدرش را محکم‌تر بگیرد. اینها را من دیدم که می‌گویم. من اصلا گواهینامه رانندگی ندارم از این رو سوار اتوبوس می‌شوم و زن و شوهرهایی را می‌بینم مسیری طولانی را در کنار هم هستند و حرفی به هم نمی‌زنند! در سینما هم دیده‌ام پیش از شروع فیلم هیچ ارتباطی میان همسران نیست و بعد از تماشای فیلم «زاپاس» حالشان عوض می‌شود. مگر من چه چیزی می‌خواهم با فیلم‌هایم بالاتر از این مساله صورت دهم؟!
 انتخاب داستانی که در بستر فوتبال رخ می‌دهد، نمایه‌ای از بایدها و نبایدهای قواعد زندگی است؟
انتخاب فوتبال بهانه‌ای برای داستان ما است. من همه چیز و از جمله فوتبال را تشبیه به زندگی کرده‌ام و این جمله فیلم است که «فوتبال هم عین زندگی است.» امیر جعفری می‌گوید همان خطی که دور زمین است، در کنار دروازه هم وجود دارد اما اگر از آنجا رد شود، اوت است و اگر از محدوده دروازه رد شود، گل محسوب می‌شود! زندگی هم همین طور است. ما از جذابیت‌های فوتبال برای نمایش زندگی استفاده کردیم.
  خودتان هم فوتبالی هستید؟
بله! بالاخره خیلی از ایرانی‌ها پرسپولیسی هستند و البته بقیه هم عزیزان ما هستند! من هم از بچگی به فوتبال علاقه داشتم.


Page Generated in 0/0073 sec