printlogo


کد خبر: 162759تاریخ: 1395/6/7 00:00
فراستی خطاب به گلمکانی در برنامه «هفت»:
ریل سینمای جشنواره‌ای بی‌هویت را شما گذاشتید

برنامه جمعه‌شب گذشته «هفت» در ادامه سلسله برنامه‌های بررسی نقد در سینمای ایران به نقش نمادپردازی و چگونگی پرداخت به این مهم در آثار سینمایی اختصاص داشت. در ابتدای برنامه بهروز افخمی، ضایعه درگذشت داوود رشیدی را به جامعه هنری تسلیت گفت و در بخش میزگرد مختص به نقد نمادگرایانه در سینما، محمدرضا رضاپور و شاهین شجری‌کهن به نقد نگاه نمادپرداز نزد اغلب منتقدان ایرانی پرداختند که رضاپور به رشد نوعی نقد متوهمانه میان منتقدان ایرانی و خارجی در سال‌های اخیر اشاره کرد و شجری‌کهن نیز رویه از پیش برنامه‌ریزی شده منتقدان ایرانی جهت مچ‌گیری از نمادها را به نقد درآورد.
 به دنبال ردپایی از نماد در سینمای ایران!
شاهین شجری‌کهن، منتقد جوان سینمای ایران در نشست بررسی نمادگرایی در سینمای ایران به انواع گرایشات نقدنویسی در سینمای ایران اشاره کرد و گفت: در سال‌های اخیر در سینمای ایران شاهد جریان‌هایی بودیم که فرض‌شان اینگونه است که همه فیلم‌ها نمادگرایانه است و این نوع مواجهه با فیلم ذاتا تناقضاتی دارد. یکی آنکه با پیش‌فرض سراغ هنر رفتن، سبب می‌شود دست پر بازگردیم و بالاخره یک شیئی در آن پیدا می‌شود که قابل تفسیر باشد.
این منتقد، آفت دوم این نوع مواجهه با اثر سینمایی را تناقض ذاتی این نگاه دانست و افزود: در واقع با کشف و سخن آن منتقد به تبیین آن نمادها در نگاه بیننده کمک می‌شود. محمدرضا رضاپور نیز در ادامه با نگاهی منتقدانه به جریان آفت‌گرای نمادگذاری‌های نادرست توسط منتقدان اشاره کرد و گفت: درباره نقدهای سمبولیستی متوهمانه همه ما متفقیم که اشتباه است. در این جنس نقدها، گاهی این نقدها یک پاس گل برای فیلمساز است تا حرف‌های نامفهوم خود را به خورد مخاطب بدهد یا یک فیلم کوچک را بزرگ کند. نمادها اگر در جای خود به کار نرود به کلیشه تبدیل می‌شود. نظیر شمایل آدم‌های مذهبی که در سال‌های اخیر با این دلالت‌های کلیشه‌ای گاهی فیلمسازان توانسته‌اند نظر برخی نهادها نظیر قوه قضائیه را درباره فیلم خود جلب کنند، حال اینکه آن فیلم دقیقا در نقطه مقابل تفسیر و احکام قرآنی بوده است.
فاصله میان عینیت و نمادپردازی
بهروز افخمی در ادامه نشست به بیان نمونه‌هایی از آثار متمایل به نمادپردازی در سینمای ایران پرداخت و درباره فیلم «خانه پدری» عنوان کرد: این فیلم به هیچ‌وجه سمبلیک نیست و نمی‌شود تفاسیر مختلفی درباره این خانه و... داشت. رضاپور اما مخالفت خود را با بیان یکی از سکانس‌های فیلم عنوان داشت و گفت: در این فیلم صحنه‌ای وجود دارد که برادر به پدر می‌گوید «دختر را کشته‌ای یا نه» و می‌رود به زیرزمین که ببیند راست می‌گوید یا خیر و در نهایت برادر شمشیر تعزیه را داخل خاک می‌کند و شمشیر خونی را بیرون می‌کشد.  بهروز افخمی، نویسنده و کارگردان قدیمی سینمای ایران در پاسخ به این نگاه منتقد برنامه گفت: من اصلا از این سکانس برداشت خاصی ندارم. به نظر من سینما اصلا با نمادپردازی مناسبت ندارد. سینما هنر تصویر و عینیت است. برخی فیلمسازان سعی می‌کنند فیلمی را که نساخته‌اند توضیح دهند، شما هم با اصرار بر اینکه فیلمساز به نمادهای پنهان فیلمش اقرار کند، به همین مساله کمک می‌کنید!
 محافظه‌کار بودن بهتر است یا جنجال‌آفرینی؟!
اما بخش دیگری از مناظره نقدنویسی در سینمای ایران را برخلاف آیتم پیشین، دو منتقد از نسل اول نقدنویسی پس از انقلاب صورت دادند. در واقع هوشنگ گلمکانی از موسسان نشریه قدیمی «فیلم» آمده بود تا رودررو با مسعود فراستی به مواضع هفته پیش این منتقد صریح‌الهجه پاسخ دهد. پاسخی که در واقع نقد جریان سینمای ایران در دهه 60 و هواداران «سیدمحمد بهشتی‌شیرازی» در فارابی بود. البته در همان ابتدای برنامه گلمکانی اعتراف کرد آدم محافظه‌کاری است. این منتقد قدیمی در این باره گفت: در سال‌های اخیر عده‌ای خواستند ما را به شجاعت‌طلبی دعوت کنند اما من نمی‌خواهم وارد شوم، بله من محافظه‌کارم!
گلمکانی برنامه «هفت» را به جنجال‌آفرینی متهم کرد و گفت: «کسانی هستند که اساسا علاقه‌ای به سینما ندارند و دوست ندارند چیزی به اسم سینما در مملکت باشد. ته ذهن‌شان این است که خیلی از کشورها سینما ندارند، چه می‌شود ما هم سینما نداشته باشیم؟! این برنامه نباید به این افراد کمک کند».
اسنادی از ندامتنامه منتقد!
مناظره مسعود فراستی و هوشنگ گلمکانی به آن جایی رسید که مدنظر هر دو نفر بود که اشاره به فضای فکری و نوع عملکرد نشریه‌ای چون «فیلم» در اولین دهه پس از انقلاب داشت. گلمکانی در دفاع از شیوه نقدنویسی در نشریه خود گفت: «مجله فیلم بعد از آن «ندامتنامه» همچنان منتشر می‌شود و نقد یکی از ارکان مهم این مجله است. وقتی ما شروع کردیم به انتشار این مجله، قصد انتشار یک مجله انتزاعی روشنفکرانه نداشتیم. قصد داشتیم سنت مداوم نقد فیلم ایرانی را پایه‌گذاری کنیم. قصد نمایندگی تفکر، قصد آموزش‌دهی و... را نداشتیم». مسعود فراستی نیز با اشاره به نقد جانبدارانه مجله «فیلم» از نگاه جشنواره‌پسند فارابی در دهه 60 عنوان کرد: یکی از 2 خط‌گذار سینمای جشنواره‌ای مجله «فیلم» است و دیگری آقای بهشتی. مدافع اصلی از محسن مخملباف و فیلم ساختن برای او که خودت ساختی و در بورس کردن سینمای روشنفکری و... همگی سیری است که در مجله فیلم پیگیری شد.
 خاتمی گفت فراستی ننویسد
فراستی در ادامه نشست به جریان فکری نقدنویسی در نشریاتی چون «سروش» و «سوره» اشاره کرد و خاطره‌ای از دوران مدیریت رئیس دولت اصلاحات در وزارت فرهنگ تعریف کرد و گفت: ما در مجله سروش نقد می‌نوشتیم، آقای خاتمی، پیش آقای زم رفتند و گفتند آقای فراستی ننویسد! اما مرتضی آوینی گفت تا وقتی من هستم آقای فراستی می‌نویسد. فراستی در ادامه به ریل‌گذاری جشنواره‌ای توسط مدیریت فارابی در سینمای ایران پرداخت و عنوان کرد: من از زبان خود آقای بهشتی شنیدم که ما ریلی را در سینمای ایران گذاشتیم که هنوز آن ریل ادامه دارد. آن ریل چیست؟ این ریل همان سینمای جشنواره‌ای بی‌هویتی است که تنها یکی- دو فیلم خوب در آن دیده می‌شود و این جریانی است که از سال‌های سال قبل توسط فارابی و شما بنیان نهاده شد.


Page Generated in 0/0061 sec