printlogo


کد خبر: 162788تاریخ: 1395/6/7 00:00
حاشیه‌ای بر یک تذکر تلخ
«مسأله اول» در «سال چهارم»!

حسین قدیانی: حدیث «اغتنم الفرص» گمانم حالاحالاها باید تکرار شود که این بلا را بر سر تدبیر ما و اعتدال ما، هیچ چیز نیاورده الا همین دوری از نهج‌البلاغه. «اغتنم الفرص فانها تمر مر السحاب؛ فرصت‌ها را مغتنم بشمارید که همچون ابر می‌گذرند». حدیث از جنس «تذکر» است، بلکه فرصت‌های گذرا همچون ابر را مغتنم بشماریم. مغتنم نشماریم، همین تذکر تبدیل می‌شود به یک «تذکر تلخ»! فرصت‌ها را مغتنم نشمردی، همچون ابر گذشت و از کف رفت! باورم هست تفاوت است میان صرف یک تذکر و تذکر تلخ! اگر شهریور 92 بزرگان در دیدار اعضای کابینه متذکر این مهم ‌شدند که «اولویت اول کشور مساله اقتصاد است» تنها و تنها یک «تذکر» بود، متأسفانه تکرار همین تذکر در سال آخر دولت یازدهم، یعنی «تذکر تلخ»: «برای حل مشکلات و گره‌های اقتصادی کشور باید کارها از «روال روزمره» خارج شود... اقتصاد مساله اول کشور است... نباید از قضیه حقوق‌های نجومی به آسانی عبور کرد... دولت نباید خود را سرگرم مباحث انتخاباتی کند».
فی‌الحال برمی‌گردیم به زمانی که فرصت بود اما مغتنم دانسته نشد و تذکر بود اما آنچنان که باید جدی گرفته نشد. برمی‌گردیم به ششمین روز شهریور سال 92! دقیقا 3 سال پیش! دوباره می‌خوانیم تذکرات حضرت آقا را به آقایان: «ما باید اولویت‌ها را رعایت کنیم. شما تازه‌نفسید، وارد کار شده‌اید، در عین حال امکانات‌تان نامحدود نیست، همت‌تان نامحدود نیست، وقت‌تان نامحدود نیست. باید نگاه کنید ببینید اولویت‌ها چیست. به همه‌ امور باید رسید. نمی‌شود یک اموری را معطل گذاشت تا یک کار دیگر تمام بشود، لیکن آنچه نگاه اصلی را به خودش متوجه می‌کند، آن را باید پیدا کرد. به نظر من
2 مساله است که اقتضا می‌کند ما نگاه‌مان را به اینها توجه بدهیم. اول مساله‌ اقتصاد است... اقتصاد مقاومتی به معنای ریاضت اقتصادی نیست، به معنای در لاک خود رفتن نیست؛ یک معنای کاملا معقول‌تر و عمیق‌تری دارد که قابل فهم و قابل دفاع است و علاج هم همین است. ما باید بتوانیم یک اقتصادی را در کشور به‌وجود بیاوریم که در مقابل بحران‌ها و جزر و مدهای بین‌المللی مقاوم باشد و آسیب نبیند... شاخص بعدی، سلامت اقتصادی و مبارزه‌ با فساد است. ببینید! منصب حکومتی، جایگاه قدرت و منابع مالی است؛ وسوسه‌ها در اینجا انسان را راحت نمی‌گذارد... در درجات پایین ممکن است در مقابل این وسوسه‌ها نتوانند مقاومت کنند. شما باید مراقب باشید. شما باید چشم بصیر بینای خودتان را بر سرتاسر این دستگاهی که زیر اشراف شماست و تحت مدیریت شماست، آنچنان بگسترانید که نگذارید در یک گوشه‌ای ناسلامتى اقتصادی به‌وجود بیاید و این وسوسه‌ها کارگر شود، حتی قبل از آنکه دستگاه‌های نظارتی وارد شوند... بنده گاهی برای این دوستان و مدیرانی که با اینها می‌نشینیم صحبت می‌کنیم، مثال می‌زنم، می‌گویم مثل این نورافکن‌هایی که ملاحظه کرده‌اید در بعضی از قلعه‌ها و مانند اینها، نورافکن نگاه شما هم باید دائم دور بزند. یعنی هیچ خلأیی برای نفوذ وجود نداشته باشد. دائم باید نگاه کنیم، مراقبت کنیم. واقعا فساد مثل موریانه است؛ نگذارید فساد و رشوه و پارتی‌بازی و اسراف و تجمل و خرج‌های زیادی در دستگاه‌تان نفوذ کند».
تاریخ: 6 شهریور 92! 3 سال پیش! حقا که تدبیر اگر بخواهد «در حد اعتدال!» متوقف بماند، چه کسی می‌گوید سال 95، سال 95 است؟! نخیر! سال 95 می‌شود سال 92! و تکرار همان تذکرات سال 92! یعنی درجا زدن! و بدتر! عقبگرد! عقبگرد 3 ساله! حالا به عقبگرد N ساله کار نداریم! اینکه خاک‌خوردگان صنعت نفت، ناظر بر قراردادهای نفتی آقای زنگنه و شرکا، خطر بازگشت به دوران قبل از مرحوم مصدق را گوشزد می‌کنند! کار ما با همین نصایح و تذکرات 3 سال پیش است! تذکراتی که 3 سال بعد هم تکرار شد! و تلخ شد! آه از تذکر، وقتی که تلخ می‌شود! وقتی که شنونده مراقب «اغتنم الفرص» نیست! وقتی که سیاست هست و خبری از اقتصاد نیست! وقتی که «حقوق نجومی» هست و خبری از «تکلیف نجومی» نیست! وقتی خیانت هست و خبری از خدمت نیست! دگر بار بخوانید تذکرات روز 6 شهریور 92 را! تذکراتی به دولتی که در سال اول فعالیت خود است! و تکرار آن تذکرات در سال آخر همان دولت! نمایشی دیگر از واژه اعتدال! دریغا! فرصت‌ها همچون ابر گذشتند و تذکر علی علیه‌السلام شد «تذکر تلخ»! یک تذکر تلخ هم تذکر سیدعلی است، آنجا که در سال آخر دولت یازدهم... آری! در سال آخر فعالیت یک دولت، باید به ایشان دوباره متذکر شوند «اقتصاد مساله اول کشور است»! من سوال می‌پرسم و فقط هم سوال می‌پرسم؛ «اگر سال 95، سال 95 است، پس چرا تکرار همان تذکرات سال 92؟!» صد البته «اقتصاد مساله اول کشور است»، اگر در سال اول فعالیت یک دولت به دولتمردان گوشزد شود، هر چه باشد مصداق «تذکر تلخ» نیست لیکن در سال چهارم و در دیدار هفته دولت، قصه فرق می‌کند! خیلی هم فرق می‌کند! طرفه حکایت اینجاست؛ میز و صندلی ریاست بر جمهور، چه به دولت اعتدال وفا بکند، چه نکند، قدر مسلم «دولت یازدهم» در سال آخر فعالیت خود قرار دارد! و نیک اگر بنگری، از یک سال هم کمتر! دولت می‌تواند این فرصت باقی‌مانده را هم کمافی‌السابق غنیمت نشمارد یا نه، عزم را بر جبران قصور و تقصیر جزم کند! این «تصمیم کبری» اما گرفتن یا نگرفتنش با خود آقایان است که «صلاح مملکت خویش خسروان دانند». بحثم سر قضاوت آن مخاطبی است که شاید چند بار تذکرات شهریوری رهبر انقلاب را به آقایان در لابه‌لای سطور این یادداشت مرور کرده! حتم دارم آن مخاطب حتما خواهد پذیرفت که تأکید بر مقوله اقتصاد به عنوان «مساله اول کشور» چقدر تفاوت دارد اگر در سال نخست فعالیت یک دولت طرح شود یا در سال آخر! شهریور 92 رهبر حکیم انقلاب، ذیل مقوله مبارزه با فساد، تبعیض و بی‌عدالتی به حضرات متذکر شدند نورافکن‌های‌تان را روشن کنید! این همه حقوق نجومی یعنی عوارض خاموشی نورافکن‌هایی که باید روشن می‌بود اما نبود! و مگر جز این بود که ما نیز پیشنهاد دادیم برای یافتن «کاسب تحریم» هر جور که خود آقایان صلاح می‌دانند، هم بر اموال من و ما نورافکن انداخته شود، هم بر اموال امثال صفدر حسینی؟! صدالبته آن را که حساب، ناپاک است، باید هم از محاسبه باک داشته باشد! لیکن این هم هست که «آینه چون روی تو بنمود راست/ خودشکن، آینه شکستن خطاست»! حمله به منتقد بس است! حمله مشاور ارشد رئیس‌جمهور به وزیر کابینه بس است! حمله سیاست به اقتصاد و صنعت و معیشت بس است! سیاست «این گوش در و آن گوش دروازه» بس است! عقبگرد بس است! توهین و اهانت به شعور جمهور بس است! دولت یازدهم در سال آخر عمر خود بسر می‌برد! در چند ماه آخر! زمانی نمانده! آقایان! «اغتنم الفرص» را جدی نگیرید، تاریخ نمره‌ای به‌مراتب بدتر از نمره خواننده این سطور به شما خواهد داد! مباحث انتخاباتی یعنی سیاست! درد مردم اما از ناحیه اقتصاد است! و اقتصاد مساله اول کشور! هر چند در سال آخر، تذکر تلخی بود اما لااقل در همین فرصت باقی‌مانده، اندکی خود را درگیر «مساله اول کشور» کنید! دیگر گمانم بس است سیلی سیاست بر صورت اقتصاد! رجایی خدمتش نجومی بود! باهنر تکلیفش نجومی بود!  تجدید بیعت با آرمان‌های بنیانگذار جمهوری اسلامی و شهیدان رجایی و باهنر، حتی به فریضه واجب بهشت زهرا رفتن هم نیست! به «خدمت» است! توجه به «مساله اول کشور» است! توجه به مساله اول کشور، آن هم در سال آخر دولت! چه تذکر تلخی! و چه حقیقت تلخی! دولت خیلی عقب است! 3 سال عقب‌تر از تذکرات! خود این هم یک «تذکر تلخ» دیگر! آهای جماعت! اغتنم الفرص....


Page Generated in 0/0060 sec