گروه فرهنگ و هنر: عدم تاریخنگاری مستند از وقایع و اتفاقات تاریخ معاصر، باعث شده جریانهای معارض در طول سالیان اخیر با تحریف و قلب واقعیت شبهات فراوانی را درباره مسائل اصلی دهه 60 مطرح کنند. سوالات و ابهاماتی که پاسخهای روشنی برای هرکدام از آنها وجود دارد اما ضدانقلاب به سبب احاطه رسانهای اجازه شنیده شدن پاسخها را نمیدهد. در برخی مسائل البته با وجود پاسخهای روشن و صریح، اقدام و عملی اتفاق نمیافتد و همین رویکرد موجبات سوءاستفاده بیشتر دشمنان جمهوری اسلامی را فراهم میکند. در این میان تاریخنگاری مستند و تصویری که چندسالی است از سوی گروههای معدود و مردمنهاد پیگیری میشود، فضای تازهای در این زمینه ایجاد کرده است. مستندسازی درباره یکی از اطلاعاتیترین و امنیتیترین پروندههای دهه اول انقلاب، یعنی انفجار دفتر نخستوزیری در 8شهریور سال60، یکی از کارهای سخت و باارزشی است که طی چند سال گذشته صورت گرفته است. پروندهای که هنوز عنوان ناتمام را یدک میکشد. «پرونده ناتمام» عنوان مستندی است که در این باره ساخته شده است. با جواد موگویی، نویسنده و کارگردان این مستند به گفتوگو نشستیم.
***
به نظر میرسد برای ساخت یک کار تاریخی خیلی جوان باشید اما تاکنون یکی، دو اتفاق مهم را در این عرصه رقم زدهاید! این کارها را به صورت شخصی پیش میبرید؟
ما در موسسه روایت تاریخ انقلاب اسلامی که خودم آن را اداره میکنم، درباره مسائل تاریخی اولویتبندی داریم و درباره حوادث و رویدادهای تاریخی در دهههای 60 و 70 فعالیت پژوهشی میکنیم. یک گروه دانشجویی هستیم که به واسطه علاقه، در تاریخ پس از انقلاب متمرکز شدهایم. اولین کار ما تولید فیلم «اسرار آیت» بود که با استقبال خوبی هم مواجه شد. 2 کتاب یکی با همین عنوان «اسرار آیت» و یکی هم با عنوان «غبار در خرداد» که گفتوگوهای شفاهی درباره حوادث سال 88 است، نوشتهام که اولی چاپ شده و دومی را قرار است انتشارات سوره مهر به چاپ برساند.
پرونده ناتمام را از چه سالی شروع کردید؟
از سال 89 چون خیلی از کسانی که به این پرونده مربوط میشدند به دلایل مختلف درگیر اتفاقات سال 88 بودند، برای گفتوگو با آنها با مشکل مواجه بودم. بخشی از آنها دوره محکومیتشان را در زندان میگذراندند و برخی دیگر نسبت به کار بیاعتماد بودند و به خاطر حواشیای که وجود داشت، کمک نمیکردند.
به همین دلیل کار چند سال طول کشید؟
بله! سعی من این بود با همه کسانی که در این پرونده نقش داشتند، گفتوگو کنم. در واقع برایم مهم بود به اطلاعات دقیقی دست پیدا کنم. از این جهت گفتوگو با عناصر اصلی یکی از منابع جدی من است.
از طریق منابع دیگر نمیتوانستید کار را پیش ببرید؟
به دنبال منابع دست اول بودم. در واقع بیشتر از اینکه به مطلعین رجوع کنم به شاهدان رجوع کردم؛ کسانی که خودشان بیواسطه با مساله ارتباط داشتند. ما حتی با اشخاص گمنامی که چه بسا چهره هم نبودند صحبت کردیم چون برایم شهادت اشخاص مهم بود. مثلا پیگیری برای گفتوگو با حجتالاسلام اژهای دقیقا 2 سال زمان برد یا تقریبا همین مدت مشغول این بودیم تا رضایت مرحوم عسگراولادی را برای گفتوگو در این باره جلب کنیم که در نهایت موفق شدیم. وقتی یک پرونده امنیتی را بعد از 30 سال میخواهید بررسی کنید کار سخت میشود. بسیاری از مسؤولان پرونده با نام مستعار مشغول بودند و الان مسؤولیتهای علمی و دانشگاهی دارند و مایل نیستند سابقه امنیتی خود را افشا کنند. از طرف دیگر، برخی متهمان در دستگاههای دولتی مشاغل مهمی دارند که مایل به گفتوگو نیستند. در واقع در این پرونده افراد مختلف درگیر بودهاند. از کسی که تا تصدی در وزارت پیش رفته یا نماینده مجلس شده تا کسی که کلا فضای سیاسی را ترک کرده و به زندگی عادی میپردازد. ما حوصله داشتیم چون معتقد بودیم اگر میخواهیم کار قوی تولید شود باید حوصله به خرج داد. میتوانستیم کار را سال 92 هم تمام کنیم اما خواستیم با همه گفتوگو کنیم. با بهزاد نبوی، خسرو تهرانی، موسویخویینیها، بیژن تاجیک و... سراغ همه اینها رفتم. برخی مایل به گفتوگوی تصویری نبودند، برای همین تلاش کردیم بخشهایی از صحبتهای افراد مختلف را در مصاحبههایی که توسط افراد دیگر بیان شده بود استفاده کنیم. در کار مرزبندی سیاسی نداشتیم. ما چون تاریخنگاری منسجمی از دهههای 60 و 70 نداریم باید منابع را خودمان تولید میکردیم. برای همین مجبور بودیم کار تاریخ شفاهی این واقعه را جزء به جزء انجام دهیم. مثلا خیلی دوست داشتم بدانم بازجوی تقی محمدی چه کسی بوده است. برای همین یک سال و نیم تحقیق کردم تا به حجتالاسلام محسنیاژهای رسیدم. مدت زیادی طول کشید تا ایشان پذیرفتند گفتوگو کنند.
با اینکه عمده مستند، گفتوگو و تاریخ شفاهی است اما ریتم خوبی دارد.
بله! با این وجود پژوهش را فدای قصه نکردم. پژوهش فدای سناریو نشد. پژوهش به ما میگوید کجا برویم. اینطور نبوده بخشی از پژوهش را نبینیم ولی به قصه توجه کنیم و درام برایمان مهمتر از تحقیق باشد. اساسا در مستند امنیتی و اطلاعاتی امکان این مساله نیست چون خیلیها ممکن است معترض شوند. جریان تاریخنگاری امنیتی پیچیدهتر از اینهاست.
یکی از محوریترین بخشهای مستند، موضوع نزدیکی کشمیری به شهید رجایی است. در واقع سوژه پرونده ناتمام همین است.
بله! ببینید در این فیلم درباره بستر و تشکیلاتی که زمینه نفوذ را در انقلاب ایجاد میکند صحبت کردهام. در واقع تفاوت نفوذ با رخنه همین است. نفوذ با بستر و زمینه تشکیلاتی صورت میگیرد. در واقع «پرونده ناتمام» داستان نفوذ است. متاسفانه نیروهای کمککننده و عوامل داخلی سرویسهای جاسوسی در روایتهای تاریخی مغفول واقع میشوند. در اینکه این ترور توسط منافقین (مجاهدین خلق) صورت گرفته است که شکی نیست اما وقتی برای سپردن پست مهم دبیری شورای امنیت ملی به این عامل نفوذی گزینشی صورت نمیگیرد، کیفش را بازرسی نمیکنند، برایش جسدسازی میکنند، گواه این مطلب است که وی برای نفوذ از کمک عوامل داخلی بهره برده است. اینها علامت سوال است. باید پرسید آیا این اقدامات سهوی بوده یا عمدی؟ اگر اینطور بوده، آیا عاملان آن مجازاتی شدهاند؟
در تهیه آرشیو با مشکل خاصی مواجه نشدید؟
نه! بخشی را از برخی موسسات و نهادها و صداوسیما و کارهای مستند قبلی تهیه کردیم و بخش دیگری را از آرشیو مجلس گرفتیم. اسناد را هم از کتب خاطرات شخصیتهای سیاسی تهیه کردیم.
اکرانهای خصوصی داشتید؟
ما دو دسته اکران خصوصی داشتیم؛ یک اکران برای مورخان و مطلعان و دیگری برای اصحاب رسانه. البته بعد از رونمایی برای اکران در دانشگاهها برنامهریزی خواهیم کرد.
یکی از مسائلی که مطرح میشود این است چرا برخی افراد مثل متهمان اصلی این ماجرا در فیلم نیستند؟
خود این دوستان حاضر به گفتوگو نشدند و انشاءالله که بعد از پخش مستند، آنها نیز پاسخگوی سوالاتی که برای مخاطبان ایجاد میشود، باشند.
یعنی هدفتان از این مستند صرفا ایجاد سوال بود؟
مساله مهمی است؛ ببینید! اصلا درباره وقایع دهههای 60 و 70سوالات مهمی وجود دارد. به این سوالات اگر پاسخ داده نشود، باعث ابهامات جدی میشود. مثل همین موضوع اخیری که از قول آیتالله منتظری روایت شده است. ما چون دهه 60 را تاریخنگاری نکردیم، داریم چوبش را میخوریم. ما حتی درباره حوادث 88 هم داریم کاهلی میکنیم. رهبر انقلاب گفتند: روایت حقیقی فتنه را بنویسید تا دیگران ننوشتهاند.
اگر ننویسیم مثل همین قضایای اعدامهای سال 67، بیبیسی و ضدانقلاب روایتگرش میشوند. خب نسل جدید از کجا باید بداند. بالاخره یکی باید بگوید که منافقین 17 هزار نفر را در این کشور ترور کردند. یعنی یک جمهوری حق ندارد قاتلان مردمش را محاکمه و اعدام کند؟ خب! ما اینها را نمیگوییم. دشمن قلب واقعیت میکند و میگوید.
شما درباره همین موضوعی که میگویید کاری کردهاید؟
بله! الان 4، 5ماه است ساخت مستندی درباره همین قضایا را کلید زدهایم.
نظرتان درباره فضاسازیهای اخیر چیست؟
برای این اعدامها پشتوانه عقلی، اطلاعاتی، شرعی و قانونی وجود دارد. جریانی که همان موقع در دستگاه قضایی بوده و عمدتا از جریان چپ بودهاند چرا با سکوت باعث میشوند در حق امام بیانصافی صورت بگیرد. به امام جفا میکنند. مدعیان نامه داشتن از امام(ره)، در قضیه توهین بیت منتظری به امام (ره) سکوت کردهاند. اوج نامردی است مدعیان خط امام که اکثرشان اتفاقا در زمان امام مسؤولیت قضایی داشتند، درباره پروندهای که به خودشان مربوط است، نمیآیند از موضع حضرت امام دفاع کنند. اجازه میدهند ضدانقلاب هرچه دلش میخواهد تهمت بزند، اینها سکوت میکنند. منافقین 17000نفر اعم از مردم عادی، نماینده مجلس، وزیر، وکیل، نخستوزیر، رئیسجمهور، رئیس دادگستری، ائمه جمعه و... را ترور کردند اما حالا ضدانقلاب برایشان اشک تمساح میریزند، این حضرات هم سکوت کردهاند. تناقضی که این آقایان دارند این است که تا حرف مسؤولیت و نشستن سر سفره انقلاب است میگویند از امام نامه و حکم داریم یا فلانی نخستوزیر امام است و موارد مشابه اما وقتی به امام حمله میشود، انگار نه انگار که نسبتی با امام داشتهاند.
در پایان اگر نکتهای دارید، بفرمایید.
ما باید جرأت کنیم وارد تاریخنگاری دهههای 60 و 70 شویم. ابهامات تاریخی مانند دیوار است، هرچه دیرتر به ابهامات پاسخ داده شود، این دیوار ضخیمتر میشود و اگر ما صحبت نکنیم ضدانقلاب در این باره صحبت خواهد کرد. تاریخنگاری مستند جلوی تحریف را میگیرد. عبرت تاریخی از دل تاریخنگاری مستند بیرون میآید. ما باید این فضا را ایجاد کنیم.