موسی فقیهحقانی: ناتوانی ارتش رضاشاهی بارها در گزارشهای فرستادگان سیاسی دولتهای غربی مورد اشاره قرار گرفته بود و حتی این موضوع توسط وابسته سفارت فرانسه به رضاخان نیز گوشزد شده بود. اما از آنجا که دیکتاتورها گوشی برای شنیدن ندارند و دچار توهم قدرتمداری میشوند با خشم و ناراحتی با این سخنان مواجه شد. جنگ متفقین علیه ایران از ساعت 2 بامداد 25 آگوست تا 10 بامداد 28 آگوست 1941 طول کشید. 28 آگوست 1941، ایران به نیروهایش دستور «ترک مقاومت» داد و این دستور از ساعت 10 صبح همان روز به اجرا درآمد. تهاجم بریتانیا از طریق خوزستان و غرب ایران و تهاجم روسیه از مناطق شمالی و شمال غربی صورت گرفت. با هم گزارش «هارولد مینور» دبیر سفارت آمریکا در ایران در آن ایام را مطالعه میکنیم.*
به نظر میرسد با وجود اتمامحجت مشترک روسیه و انگلیس به ایران، باز هم ارتش ایران با حمله نیروهای روس و انگلیس کاملاً غافلگیر شده بود. همچنین گفتنی است مسیرهای تهاجم سال 1941، همان مسیرهای تهاجم در جنگ اول جهانی بود. نوامبر 1914، نیروهای بریتانیایی قبل از ورود به عراق، آبادان و پالایشگاه نفت را اشغال کردند. بهار سال 1915، پس از شکست عثمانی در شیبه در حومه بصره، بریتانیا بخشی از نیروهای خود را برای تصرف محمره (خرمشهر) گسیل کرد و پس از تصرف آن شهر در آوریل 1915، به سرعت اهواز و میدانهای نفتی را اشغال کرد. این سناریو، آگوست 1941 تکرار شد. هر چند این بار بریتانیا برای تکمیل اشغال آبادان، خرمشهر و بندر شاهپور فقط 36 ساعت وقت صرف کرد؛ و 28 آگوست سال 1941، نیروهای بریتانیا اهواز را گرفته و میدانهای نفت را به طور کامل اشغال کرده بودند. به طور مشابه، مسیر تهاجم به غرب ایران در سال 1941 همان مسیری بود که در 1918 انگلیسیها پیموده بودند: خانقین، قصرشیرین، کرمانشاه و همدان. در واقع، در پارلمان بریتانیا حس نوستالژیک و تحسین بسیاری پدید آمده بود که نیروهای ژنرال «ویول» در سال 1941 همان مسیری را پیمودهاند که ژنرال «دنسترویل» در 1918 پیموده بود. در جنگ اول جهانی، روسها از 3 محور به ایران حمله کردند: «تبریز»، «انزلی- رشت» و «مشهد». سال 1941 نیز مسیر حمله آنها همین 3 محور بود. به نظر میرسد ایرانیان یا انتظار حمله را نداشتند یا واقعیت را انکار میکردند و حمله را باور نداشتند یا مقاومت در برابر نیروی کوبنده و توانفرسای متفقین را اساساً بیفایده میدانستند و تن به قضا داده بودند. از همان آغاز، دولت ایران از 2 قدرت تقاضا کرد حمله را متوقف کنند. 27 آگوست 1941، کابینه جدیدی در ایران روی کار آمد. روز بعد دولت جدید اعلام کرد از آنجا که ایران «کشوری صلحدوست» است، یکجانبه اعلام «ترک مقاومت» میکند. با این حال، متفقین به پیشروی در خاک ایران ادامه دادند و همانطور که قبلاً اشاره شد، 2 ارتش، 31 آگوست 1941 در قزوین به هم رسیدند. ناظرانی که از نزدیک ناظر اوضاع ایران بودند، از جمله موس و دریفوس، حداکثر انتظار و برآوردشان از ارتش ایران، «مقاومتی نمادین» بود. ارتش کوچک و بیتجهیزات ایران نمیتوانست مانع حمله متفقین شود یا حتی از سرعت پیشروی آنان بکاهد اما در نتیجه عدم مقاومت در برابر تهاجم، اعتبار و مشروعیت رژیم رضا شاه بیش از پیش از دست رفت و همین، تاج و تخت لرزان رضا شاه را محکوم به فنا کرد.
*گزارش مزبور به صورت کامل در کتاب شهریور 20 اثر دکتر «محمدقلی مجد» که بزودی از سوی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران منتشر خواهد شد، درج شده است.