printlogo


کد خبر: 163087تاریخ: 1395/6/13 00:00
خسارت محاسبات غلط
اقتصاد و امنیت در بند

دکتر زهرا طباخی: در روابط بین‌الملل مطابق قوانین متغیر، «قدرت‌ها» بسته به میزان بهره‌مندی از توانمندی نظامی و اقتصادی و قدرت نرم، به صورت قراردادی به قدرت‌های متوسط، منطقه‌ای، بزرگ و ابرقدرت‌ تقسیم می‌شوند. کشورمان ایران در حال گذار از مرحله «قدرت منطقه‌ای» به «قدرت بزرگ» است. لازمه عبور سالم و موفق از این مسیر تامین بخشی از پیش‌نیازهای ضروری است. شناسایی ایران از طرف سایر قدرت‌ها نیازمند بروز مولفه‌هایی مشخص در عرصه‌های مختلف از جمله قدرت‌نمایی تسلیحاتی و مانور بر توانمندی نظامی، چشم‌انداز اقتصادی روشن، تسلط برعلوم و فناوری‌های نوین، دیپلماسی پیشرو و ارتباطات جهانی موثر است.
  نظامی‌گری مشروع
مقاومت در جنگ تحمیلی 8 ساله و ارتقای مرزهای امنیتی- نظامی کشور به موقعیت فراسرزمینی در حال حاضر، یا دفاع مشروع از متحدان هم‌مرز با ایران همچون دولت و ملت عراق در هنگام مواجهه با خطر نظامی، پروسه شناسایی قدرت ایران از سوی دوست و دشمن را تضمین می‌کند، علاوه بر اینکه نقش‌آفرینی منطقه‌ای و تشکیل ائتلاف فرامنطقه‌ای، به معنای تنظیم و القای «نظم جدید» در بحبوحه بروز و ظهور «بی‌نظمی» است که خود از مولفه‌های شهودی «ارتقای قدرت» به شمار می‌رود.
در حقیقت با تشکیل ائتلاف ضدداعش و موفقیت‌های متعاقب آن، ایران علاوه بر نمایش «قدرت نظامی» موفق شد مشروعیت قدرت سخت و سهم قدرت نرم منطقه‌ای خود را جهانی کرده و با پذیرش دعوت ایران به شراکت در اعمال نظم جدید توسط روسیه، سهم قدرت «سیاست خارجی» خود را هم دوچندان کند. اهمیت این مرحله را می‌توان در تلاش مصرانه آمریکا برای شراکت با ایران در ائتلاف ضدداعش مشاهده کرد. موضوعی که رهبر حکیم انقلاب بارها با افشای بخشی از مفاهیم نامه‌نگاری‌های رئیس‌جمهور آمریکا با ایشان، به آن اشاره کردند.
اما آیا موفقیت در «نظامی‌گری» برای تبدیل ایران از قدرت منطقه‌ای به قدرتی بزرگ کافی است؟
  اهداف استراتژیک برجام
ایران برای تقویت قدرت، نیازمند استفاده از همه منابع قدرت و ظرفیت‌های داخلی و بیرونی برای تقویت زیرساخت اقتصادی و گسترش تعاملات سیاسی با جهان پیرامون است. می‌توان چنین گمانه‌زنی کرد که بخشی از اهداف نظام در پذیرش «مشروط برجام» با شروط نه‌گانه قدرت نیز متناظر بر تقویت همین مولفه‌ها بوده است. به نظر می‌رسد مذاکره با اروپا و آمریکا با هدف تثبیت قدرت ایران در حوزه‌های ذیل بود.
الف- شناسایی ایران به عنوان قدرت هسته‌ای: برخلاف تبلیغات غربگرایان در کشورمان، توانمندی استفاده از انرژی پاک و ارزان هسته‌ای کماکان در جهان رو به گسترش است و علاوه بر اهمیت ذاتی «انرژی» به عنوان یکی از منابع استراتژیک قدرت، از دوره قبلی تحمیل «نظم جهانی» هنوز یکی از مولفه‌های قدرت در حوزه برتری فناوری- تسلیحاتی به شمار می‌رود. پس با فاکتور گرفتن از «بمب هسته‌ای» نیز دستیابی به قدرت شکافت اتم و تبدیل آن به منبع امن انرژی، در عضویت در باشگاه قدرت‌های جهانی موثر است. دقیقا به همین دلیل بود که آمریکا با اصل برنامه هسته‌ای ایران مخالف بود. با این وجود نمایش طولانی‌مدت ایستادگی ایرانیان برای صیانت از منابع بومی قدرت و چانه‌زنی پرسروصدا در حوزه سیاست خارجی برای حفظ و پذیرش جهانی آن، خود مکمل سایر مولفه‌های بروز یافته قدرت است و «انسجام روحی» و «خودباوری» ایرانیان را به عنوان بخشی دیگر از مولفه‌های قدرت نرم به نمایش گذاشت.
ب- رشد و توسعه اقتصادی به دنبال برطرف شدن تحریم‌ها: هدف اصلی از مذاکره «رفع کامل تحریم‌ها» برای تقویت زیرساخت اقتصادی تکامل‌نیافته کشور بود. ایران برای موفقیت در مرحله تبدیل به قدرت جهانی، نیازمند اتکا به پایه‌های اقتصادی محکم وطنی است. کل تلاش آمریکا نیز از دوره تحریم‌ها تاکنون متمرکز بر جلوگیری از تبدیل ایران به قدرتی اقتصادی است، چرا که سایر مولفه‌های ظهور قدرت ایران، بنا بر آنچه عرض شد در وضعیت بسیار خوبی است و قویا مورد شناسایی قرار گرفته است.
  توطئه پسابرجام
به نظر می‌رسد برجام نه‌تنها در رفع تحریم‌ها و فراهم آوردن زمینه‌های لازم برای پیشرفت اقتصاد ایران موفق نبود، بلکه به ابزار هضم کشور در هاضمه لیبرال ـ‌ سرمایه‌داری مطابق برنامه اعلامی مشترک غربگرایان داخلی و وزارت خزانه‌داری آمریکا تبدیل شده است. ورشکستگی تولیدکنندگان داخلی، دوام رکود، ایزوله ماندن اقتصاد ایران در شرایط پسابرجام در کنار جایگزینی تجار خارجی با بازاریان وطن‌دوستی که در شرایط سخت تحریم‌ها هزینه دوام اقتصادی ایران را با متحمل شدن فشارها به جان خریدند، از موارد بارز اجرای موفق طرح آمریکا برای تضعیف بیشتر مولفه‌های اقتصاد ایران است.
دشمن می‌کوشد با جایگزینی بی‌سروصدای این بخش بسیار مهم از بازار با تجار خارجی، چنین وانمود کند سرمایه‌گذاری در اقتصاد ایران افزایش یافته است اما نتیجه خروج «سرطلایی‌ها» و «لیبروهای اقتصاد ایران» از میدان مسابقه و جایگزینی آنها با مترسک‌های سیاسی وابسته به لابی «جک استراو» و «نورمن لامونت» انگلیسی که با یک سوت دشمن عرصه را ترک می‌کنند، بسادگی قابل پیش‌بینی است.
  ناظم عاقل و منعطف
پ- نمایش عقلانیت و منطق ایرانی: ذات چانه‌زنی پیگیر ملی‌گرایانه در حوزه سیاست خارجی برای تاثیرگذاری بر خواست طرفین نشان‌دهنده مشروعیت و اخلاق‌مداری کانون قدرت است.  ایران در حوزه روابط بین‌الملل با نمایش 12 سال گفت‌وگوی منطقی و انعطاف سیاسی برابر سازمان‌های بین‌المللی در عین مقاومت استراتژیک و تعامل چندجانبه نشان داد به ادبیات قدرت پایبند است و علاوه بر تمرکز بر سیاست واگرایی برابر «نظم ظالمانه فعلی حاکم بر جهان»، مقید به «بی‌نظمی» نیست.  یعنی برای تحقق خواسته‌های خود «زور» نمی‌گوید و دیگران را تهدید به بمباران اتمی نمی‌کند! اهمیت تکمیل پروسه «مذاکرات» را می‌توان در اطمینان سایر قدرت‌ها به تعامل و همکاری با ایران در موضوعات استراتژیک منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، همکاری نظامی، توافق تسلیحاتی و تجهیز ایران به سامانه پدافندی «اس300» و رسمیت یافتن منابع قدرت کشورمان در فضای جهانی مشاهده کرد.
پس تا اینجای کار آنچه ایران از برجام می‌خواست حاصل شده و تصمیم‌سازی پیرامون منافع و مضرات ادامه پایبندی به برجام به واسطه رویه شدن نقض آن، نیازمند محاسبات جدید است.
  تخریب درونی قدرت
1- در داخل، چنین فضاسازی می‌شود که برجام ابزار «جلوگیری از جنگ حتمی» بود. این تحلیل علاوه بر اینکه نمایانگر پوچ و توخالی بودن عقبه محاسبه‌گر و آینده‌پژوه کشور در فضای جهانی است، از قدرت خلع تمام مولفه‌های اعتباربخش اعلام شده نیز برخوردار است. به این معنا که رتبه ایران در جهان را به کشوری ضعیف و بیگانه با ادبیات قدرت که از ترس نابود نشدن توسط قدرت نظامی سایرین، تسلیم فشارها شده است، پایین می‌آورد. این خط تحلیلی «احساس امنیت» شهروندان جامعه ایرانی را با خطر جدی مواجه کرده و مولفه‌های درونی امنیت را بشدت تخریب می‌کند. به این ترتیب حتی می‌توان به «محاکمه» مدیری که احیانا برای توجیه ناکارآمدی‌های برجام در موقعیت فعلی و کم‌کاری‌های داخلی متمسک به چنین گزینه‌ای می‌شود هم اندیشید. «بی‌اعتباری قدرت» در فضای داخلی و خارجی توأم با هدم روانی سایر مولفه‌های قدرت کشور از بدیهی‌ترین نتایج چنین فضاسازی خطرناکی است، چراکه دشمن کر و کور نیست و محاسبات اعلامی مسؤولان ما را ثبت می‌کند.
2- بخشی از دولتمردان قویا وارد فاز توجیه بدعهدی طرف مقابل شده‌اند که خلاف دیسیپلین قدرت است، چرا که اذهان جهانی را متوجه اضطرار استراتژیک ایران در عرصه جهانی به واسطه پایبندی به توافقنامه‌ای بی‌اثر و بدون روح می‌کند. این روند حتی می‌تواند منجر به تغییر محاسبات طرفین معامله به سبب تشویق به استفاده از گزینه نظامی یا اعمال فشار بیشتر بر ایران نیز شود. به همین جهت مکرر رهبر انقلاب، دولتمردان را از ادامه مسیر توجیه بدعهدی دشمن بازداشته‌اند.
3- تلاش برای خلع ید کشور از حوزه امنیت منطقه یا عقب‌نشینی از بازار داخلی برای ترغیب آمریکا به پایبندی به تعهدات برجامی نیز از رویه‌های مشهود فعلی است که نشانه ضعف ساختاری در حوزه دیپلماسی و بی‌اعتقادی به منابع قدرت اعلامی است. اینکه به نام اطمینان‌بخشی به آمریکا پول‌های حاصل از برجام را خرج اروپا کنیم و در داخل بانک مرکزی را ملزم به رعایت تحریم‌های آمریکا کنیم، نشان از خودباوری پایین درحوزه مدیریتی و بی‌اعتنایی به تاثیر محاسبات مدیران در تامین امنیت و اقتصاد کشور دارد. پول‌های آزادشده متعلق به مردم است نه شرکت‌های اتریشی، فنلاندی و فرانسوی! این درآمدی است که از ابتدا نیز قرار بود خرج توانمندسازی مردم و ایجاد اشتغال و عبور از رکود شود نه محاصره سپاه قدس و خودتحریمی بانک مرکزی و تقویت اقتصاد اروپا!
  غربگرایی پسابرجامی
4-تمرکز بر غربگرایی در حوزه سیاست خارجی نیز از اهداف پسابرجامی است که به مرحله عملیاتی رسیده است. برای قدرتی که اهداف سیاست خارجی‌اش بر «عدم پذیرش نظم ظالمانه فعلی» استوار است و نظم جدید خود را با مطلع «ظلم نکنیم و ظلم نپذیریم» اعلام رسمی کرده، ادامه رویه مذکور نشان‌دهنده بروز شکاف ایدئولوژیک در ساختار قدرت است. به عبارت ساده‌تر «شترسواری دولا دولا نمی‌شود»! ایران به دنبال «هضم در لیبرال ـ‌ سرمایه‌داری» و «شراکت با آمریکا»، همان ایران قدرتمند مدیر ائتلاف ضدداعش نمی‌تواند باشد که چین و روسیه را به اتحاد دعوت می‌کند تا «نظم جدید» را بر منطقه استوار کنند!
مدیری که استفاده شریک استراتژیک کشور از پایگاه مرزی نوژه را نمی‌تواند در تعامل قدرت تحلیل کند و هنوز موقعیت ایران را در فضای حمله متفقین و نازی‌ها به کشور در دوره جنگ دوم جهانی و اتخاذ موضع «بی‌طرفی» در بحران‌های بین‌المللی تفسیر می‌کند، با تفکر ابرقدرتی و ملزومات آن بیگانه است.
حقیقت این است که امروز اقتصاد و معیشت مردم گروگان موضع‌گیری‌های غلط و تحلیل‌سازی‌های پراشتباه غربگرایان است که دشمن را در دشمنی مصمم کرده و ظهور قدرت ایران را با مشکلات جدی مواجه ساخته است. شاه‌کلید شکست رکود و جلوگیری از تورم سرسام‌آور پیش‌ رو و ادامه ورشکستگی تولیدکنندگان داخلی و مهندسی بازار کشور نیز خلع ید تئوری‌سازان سیاست خارجی غربگراست که اقتصاد ایرانیان را پای دیپلماسی هزینه می‌کند. با این احتساب مطابق گذشته که خسارت باقی‌ماندن تحریم‌ها «روز به روز» در ایام مذاکرات محاسبه می‌شد، اکنون نیز هزینه‌های پایبندی ایران به برجام و خسارت‌های درونی و بیرونی متعاقب آن باید روزانه به مردم اعلام شود.


Page Generated in 0/0065 sec