میکائیل دیانی: 1- انسانها در مواجهه با مسائل و مشکلاتی که با آنها روبهرو میشوند به ابزاری به نام «حل مساله» مجهزند. هر فردی در برخورد با مسائل سعی میکند از خود واکنشی نشان دهد تا مساله حل شود اما خدا آن روز را نیاورد که فرد احساس کند «تاثیری بر حل مساله ندارد!» به تعبیری میزان تلاشش برای رسیدن به حل مساله ربطی به میزان حل مساله نداشته باشد. در این شرایط است که فرد کمکم از میزان تلاش خود کم میکند و دچار «درماندگی آموختهشده» میشود. مفهوم درماندگی آموختهشده (Learned help lesseness) نشاندهنده منفیترین حالت درک هر کس از خود است. درماندگی آموخته شده در حوزه تعلیم و تربیت به کسانی اشاره میکند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. آنها افرادی هستند که فکر میکنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمییابند. فرد بعد از اینکه چند بار دست به عملی زد و رفتار متقابل آن تغییر نکرد، میآموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند و دست از تلاش میکشد. درماندگی آموخته شده اما مواجههای نیست که صرفا برای قشر دانشآموز و دانشجو در حوزه تعلیم و تربیت مقابل مسائل و مشکلات به وجود آید بلکه جامعهشناسان معتقدند ممکن است به یک رفتار عمومی و اجتماعی بدل شود و جامعه در مواجهه با یک مساله ترجیح دهد از خود این رفتار را بروز دهد!
2- بیش از 3 ماه از مساله فیشهای نجومی گذشته و با وجود تذکرات مکرر رهبری، مسؤولان و مردم، دولت همچنان در موقعیت فراواقعیتسازی از وضعیت اجتماعی بسر میبرد و ترجیح میدهد به جای آنکه اقدامی عاجل درباره فیشهای نجومی صورت دهد به لغو مجوز چند کنسرت بپردازد اما این منش دولت اصل مساله را از بین میبرد یا صورت مساله را پاک میکند؟ پاک کردن صورت مساله آیا گرهها و سوالات ذهنی مردم کوچه و بازار را حل میکند؟ آیا صرفا فیشهای نجومی به ضرر دولت تمام خواهد شد؟ پاسخ به همه این سوالات منفی است! دولت اگر با هزار مساله ریز و درشت دیگر هم بخواهد افکار عمومی را منحرف کند، فیشهای نجومی را به واسطه آنکه مساله عدالت را خدشهدار کرده، نمیتواند پنهان کند و پایگاه اعتراض به این مساله هر روز منسجمتر میشود، منسجمتر تا جایی که امید به تغییر وضع موجود وجود دارد!
جامعهشناسان اعتراض برای اصلاح وضع موجود را نشانهای از امید در سیستم سیاسی کشور میدانند و وجود یک اعتراض را برای واکسینه شدن نظامهای سیاسی و ادامه حیات آنها علامتی مثبت تلقی میکنند. امید برای اصلاح موجبات تحرک و اعتراض را در بدنه اجتماعی فراهم میکند.
اما اگر شنیدن اخبار فسادها و مشکلات اقتصادی، جامعه را به اعتراض و تحرک وا نداشت باید ترسید. شرایطی که در آن همه از شنیدن فساد ناراحت میشوند اما سازماندهی برای اعتراض به آن فساد هم در جامعه دیده نمیشود و به تعبیر روانشناسان، جامعه، «بیتفاوتی» را انتخاب میکند. جامعهشناسان پیام این اتفاق را ناشی از «ناامیدی به اصلاح وضع موجود» میدانند. تصور کنید شما سوار اتومبیلی هستید که راننده آن با سرعت زیاد و دقت کم رانندگی میکند و هر لحظه امکان دارد شما تصادف کنید. شما در این شرایط چه کار میکنید؟ مطمئنا به راننده تذکر میدهید که با احتیاط رانندگی کند. این تذکر را چند بار تکرار میکنید؟ شاید 10 تا20 بار! حتی ممکن است دست به خشونت فیزیکی بزنید، به هر حال ممکن است جان خود را از دست بدهید، پس هر تلاشی میکنید. حالا فکر کنید خشونت هم نتیجه نداشته باشد. حال چه میکنید؟ اغلب افراد در این شرایط کمکم وارد مرحلهای میشوند که دیگر کاری نمیکنند و تلاشی نمیکنند. در این حالت فرد استرس و فشار روانی زیادی را تجربه میکند اما شاید بروز بیرونی نداشته باشد. فرد میآموزد تلاشی نکند، زیرا تغییری ایجاد نمیشود. به تعبیر دیگر همان درماندگی آموخته شده را از خود بروز میدهد.
این مساله زمانی به نقطه بحرانی خواهد رسید که درماندگی آموخته شده، در تکتک افراد جامعه نهادینه شود، در این صورت راه مردم و مسؤولان جدا خواهد شد و شکاف دولت- ملت عمیق میشود و مردم نقش خود را منفعل خواهند دید و دیوار بیاعتمادی بلند میشود و سرمایههای اجتماعی از بین میرود و در حالت بدبینانه جامعه به سمت فروپاشی مدرن حرکت خواهد کرد.
حال با این توضیحات میتوان مساله فیشهای نجومی و عواقب رسیدگی نکردن به آن را بهتر برای جناب روحانی و هیات دولتش تشریح کرد. روحانی 2 مسیر را پیش رو دارد، یکی آنکه همچنان بیتوجه به مطالبات عمومی با طرح مسائل فرعی درصدد ساخت فراواقعیت جعلی خود باشد یا اینکه با واقعیت موجود مواجه شود و درصدد پاسخ به مطالبات عمومی درباره فیشهای نجومی برآید. دولتیها یا به مردم ثابت کنند اعتراضشان منجر به اصلاح خواهد شد و بذر امید در جامعه همچنان پاشیده شود یا جامعه را به ناامیدی عمیق بکشانند و مردم دست به بیتفاوتی بزنند.