printlogo


کد خبر: 163213تاریخ: 1395/6/15 00:00
طرح بزرگ‌تر

مهدی محمدی: یکم- اکنون در این‌باره که برنامه اقدامی نظیر آنچه آقای طیب‌نیا با رئیس FATF امضا کرده را نمی‌توان در ایران اجرا کرد، اجماعی کم و بیش کامل وجود دارد. حتی آقای علی‌اکبر ولایتی هم تایید کرده ایران نمی‌تواند چنین الزاماتی را بپذیرد. در روزهای گذشته به اندازه کافی درباره تهدیدات این موضوع سخن گفته شده است و حتی مدافعان هم نمی‌توانند انکار کنند با اجرای این نقشه راه و سپس ملزم شدن ایران به توصیه‌های چهل‌گانه کارگروه اقدام مالی، هم یک رژیم دسترسی و بازرسی ویژه درون بخش بانکی ایران برای سرویس‌های غربی تعبیه خواهد شد که در زمانی کوتاه منجر به افشای اطلاعات حساس مرتبط با امنیت ملی ایران می‌شود، هم نهادهای انقلابی با تعریف مورد قبول وزارت خارجه آمریکا از تروریسم، گرفتار «خودتحریمی» خواهند شد و هم به اعتبار ایران درون محور مقاومت صدمه‌ای جدی وارد خواهد آمد. مهم‌تر از همه اینها، حتی اگر این برنامه اقدام به طور کامل اجرا و ایران از فهرست سیاه FATF خارج شود، باز هم مشکل بانکی ناشی از برجام حل نخواهد شد، چرا که ریشه این مشکل در برقرار ماندن تحریم مبادلات دلاری، فشارهای وزارت خزانه‌داری آمریکا و همچنین تحریم‌های ثانویه تروریستی آمریکا علیه ایران است بنابراین از منظر هزینه- فایده هم که نگاه کنیم FATF اساسا ارزش هزینه‌ای را که برای آن داده می‌شود، ندارد.
دوم- موضوع این نوشته تکرار دفاعیه‌ها و ردیه‌ها درباره FATF نیست. این نوشته استدلال خواهد کرد گیر کردن در جزئیات تکنیکی درباره FATF همانقدر که مهم است می‌تواند گمراه‌کننده هم باشد. FATF بخشی از یک «طرح بزرگ‌تر» است که برجام، قراردادهای جدید نفتی، توافق آب‌وهوایی پاریس، کنوانسیون KYC (نسخه خطرناک‌تر FATF که پنهان درباره آن مذاکره شده)، کنوانسیون پالرمو، کنوانسیون حقوق کودک و چند مورد دیگر که حالا شاید وقت علنی کردن آنها نباشد، بخش‌های دیگر آن را تشکیل می‌دهد. «طرح بزرگ‌تر»ی که همه این اقدامات درون آن تعبیه شده، یک «برنامه پویا» است که تلاش می‌کند برجام را بدل به ابزاری برای گروگان گرفتن و تنظیم مجدد همه تصمیمات امنیت ملی ایران کند.
سوم- «طرح بزرگ‌تر» چند ویژگی کلیدی دارد:
1- در این طرح، رفتار ایران از طریق تعداد قابل توجهی از توافقات، معاهدات، کنوانسیون‌ها و تفاهمات بین‌المللی دو یا چندجانبه به گونه‌ای چارچوب‌بندی می‌شود که در میان‌مدت نتواند خطر راهبردی برای امنیت ملی آمریکا تولید کند و در بلندمدت همه برنامه‌های امنیت ملی ایران که چشمه تولید تهدید علیه آمریکا هستند، تعطیل شود. بنابراین این «طرح بزرگ‌تر» ماهیتی «شبه‌حقوقی» دارد و سعی می‌کند ایران را در «شبکه‌ای از تعهدات به هم پیوسته» گیر بیندازد. در واقع در اینجا با «جنگ حقوقی» به عنوان یکی از ابزارهای استراتژی جدید «قدرت اعمال فشار» مواجهیم.
2- این «طرح بزرگ‌تر» کلا به بهانه اقتصاد انجام می‌شود. استدلال اصلی طراحان آن در بیرون و مجریان و مدافعان آن در داخل این است که بدون برداشتن این گام‌ها اقتصاد ایران به حرکت در نخواهد آمد. در واقع در اینجا امنیت ملی فدای ادعایی به نام بهبود اقتصادی می‌شود بی‌آنکه تضمینی ـ حتی مبهم ـ برای آن وجود داشته باشد.
3- این طرح تک‌تک برنامه‌های امنیت ملی ایران را هدف گرفته و سعی می‌کند آنها را مطابق درکی که آمریکا از تهدیدات پیش‌ روی خود دارد، «استاندارد» کند.

 روش کار اینگونه است که مدل برجام به همه این حوزه‌ها تسری داده شود: نگرانی‌های‌ بین‌المللی را به رسمیت بشناسید، اقدامات اعتمادساز را بپذیرید، برنامه‌های خطرناک را در میان‌مدت تعطیل کنید، اجازه استقرار یک رژیم بازرسی و راستی‌آزمایی را بدهید و بپذیرید در این مورد خاص تا اطلاع ثانوی یک استثنا هستید!
4- همچنانکه که FATF بخوبی نشان می‌دهد، این طرح اساسا روی کاکل مجریان داخلی می‌چرخد. مجریان پروژه استانداردسازی محیط امنیت ملی ایران با قواعد آمریکا، حتما باید بازیگرانی در داخل ایران باشند تا این پروژه «درونی‌سازی» و «رسمی‌سازی» شود. خاصیت انداختن کار به دوش این مجریان داخلی این است که مخالفت با آنها «تسویه‌حساب سیاسی» و «سنگ‌اندازی پیش پای به نتیجه رسیدن برجام» به نظر خواهد آمد بنابراین خواص «سیاست داخلی» هم دارد. پیش‌فرض طراحان این «طرح بزرگ‌تر» این است که خالقان دولتی برجام در ایران با دیدن کورسوی امیدی از اینکه ممکن است راهی برای موفق کردن پروژه برجام وجود داشته باشد تن به هر درخواستی خواهند داد.
5- نقطه تمرکز این طرح بزرگ‌تر در درجه اول بخش دفاعی و امنیتی ایران است. بویژه بخش‌هایی از آن که با برنامه منطقه‌ای ایران در تعامل یا در ارتباط قرار دارد. علت این است که آمریکا متوقف یا مختل کردن برنامه منطقه‌ای ایران از درون را اکنون به عنوان اصلی‌ترین اولویت خود در قبال ایران تعیین کرده است.
6- ویژگی آخر این است که طرح بزرگ‌تر از برجام به عنوان یک زیرساخت استفاده می‌کند تا به موضوعاتی بپردازد که برجام موفق به ورود به آنها نشده است. ظاهرا حتی بخش‌هایی از متولیان امر در دولت هم قبول دارند که برجام یک نقطه شروع است و شروط نامرئی در کنار آن وجود دارد که تا محقق نشود، برجام به هدف خود نخواهد رسید یا حتی «کار نخواهد کرد».
چهارم- اطلاعات موجود تردیدی در این‌باره باقی نمی‌گذارد که بخش‌هایی از طرح بزرگ‌تر مذاکره شده و درباره بخش‌های بیشتری از آن نیز درک مشترک وجود دارد. به عنوان نمونه، این قطعی است که تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای حین مذاکره درباره برجام- و بلکه پیش از آغاز مذاکرات- می‌دانسته که پس از برجام نوبت به FATF خواهد رسید اما به اندازه کافی در این‌باره با تصمیم‌گیرندگان در داخل کشور صادق نبوده است. مهم‌تر از این، شواهدی هست که یک توافق سیاسی سطح بالاتر با برخی طرف‌های خارجی درباره «طرح بزرگ‌تر» وجود دارد و هیچ چیز در این صحنه تصادفی نیست همچنان که FATF را هم قبل از هر کس آقای سیف با «جک لو» توافق کرده است.
پنجم- اکنون سوال مهمی که کسانی مانند ظریف و عراقچی باید به آن پاسخ بدهند این نیست که فی‌المثل FATF خطرناک هست یا نه؟ سوال مهم‌تر این است که بگویند «گام بعدی چیست؟» و پس از FATF قرار است سراغ چه چیزی بروند و کشور چه تعهد دیگری در کدام مساله حیاتی باید بپذیرد؟ آمریکا دیگر چه چیزهایی می‌داند که ما نمی‌دانیم؟ ترسیم یک تصویر دقیق از «طرح بزرگ‌تر» بسیار حیاتی‌تر از این است که روی یک جنبه آن تمرکز کنیم. موضوعی که از این هم کلیدی‌تر است، آن است که بگویند هدف این «طرح بزرگ‌تر» چیست؟ آیا قرار است ایران به میزانی تضعیف شود که حمله نظامی به آن برای آمریکا امکانپذیر شود؟ یا قرار است زیرساخت مقاومت در منطقه چنان ضربه‌ای بخورد که چاره‌ای جز تن دادن به مذاکره با سعودی و آمریکا نداشته باشد؟ آیا ما با یک نقشه راه  تحمیل«صلح با اسرائیل» مواجه هستیم؟ یا اینکه ایران خود به دست خویش آنقدر اطلاعات تقدیم دشمن بکند که به تعبیر «مایکل مورل»، جانشین سابق سیا «دیگر نیازی به جاسوسی از آن نباشد»؟
دیگر زمان تعارفات گذشته است. ماجرای FATF فرصتی است برای اینکه از آقایان بخواهیم «توافق اصلی» را رو کنند.
ششم- ادامه روند اجرای اعلام نشده طرح بزرگ‌تر در ایران، 2 تهدید بسیار جدی ایجاد خواهد کرد.
نخست، «طرح بزرگ‌تر»- بویژه FATF- اطلاعات و امکاناتی در اختیار آمریکا قرار می‌دهد که با استفاده از آن می‌تواند اتهامات خود علیه ایران را به نحو پررنگ‌تری مطرح کرده و در زمان مقتضی، در موقعیت مناسب‌تری برای اعمال دور جدیدی از تحریم‌ها علیه ایران باشد. به عبارت دیگر اجرای اجزای «طرح بزرگ‌تر» در ایران از طریق تضعیف توان بازدارندگی و پاسخ‌دهی ایران از یک سو و افزایش اطلاعات حساس انباشته نزد دشمن از سوی دیگر، کشور را در آستانه دوران جدیدی از تحریم قرار خواهد داد.
و دوم، «طرح بزرگ‌تر» در همان حال که یک برنامه برای مهار راهبردی ایران با استفاده از فرصت برجام است، ابزاری برای مهندسی افکار عمومی ایران در انتخابات 96 هم خواهد بود. این طرح، هر چقدر پیش برود به مهار ایران از سوی آمریکا کمک می‌کند و هر چه پیش نرود- به‌زعم غربی‌ها- به دولت روحانی در ایران امکان خواهد داد بهانه‌هایی برای نپذیرفتن مسؤولیت وضع موجود در اختیار داشته باشد.

 


Page Generated in 0/0050 sec