امیر استکی: وقتی یک چهره سیاسی قدیمی که لیدر و مراد یک جریان سیاسی در کشور نیز هست، در باب یک مساله اساسی که زوایای کلی آن برای همه روشن است، نظر شاذی میدهد باید چه برداشتی کرد؟ ابتداییترین برداشت همانی است که با هر نظر شاذ میکنند، نسبت دادن آن به بیاطلاعی، بیسوادی یا نادیده گرفتن بدیهیات. اما در اینگونه موارد بسادگی نمیشود از کنار نظر شاذی که درباره یک مساله کلان و بسیار مهم بیان شده است گذشت. اکبر هاشمیرفسنجانی چندی پیش یکی از همین نظرات شاذ را در مورد توان دفاعی و نظامی کشور بیان کرد. وی با اشاره به تعدادی از کشورهای توسعه یافته که در بازههایی توان نظامی مشخصی نداشتهاند استدلال کرده است اینگونه کشورها هزینههای نظامی خود را حذف و به کانال توسعه علمی و اقتصادی هدایت کرده و توسعه یافتهاند و امنیت نیز دارند. به روشنی مشخص است این برداشت و این استدلال بسیار سطحی است و به نظر نمیرسد کسی نیازمند آن باشد که دلیل و مدرکی برای سطحی بودن این نگاه طلب کند. به روشنی هیچ کشوری به میل خود بدون توان نظامی نخواهد بود مگر اینکه به آن تحمیل شود. درست مانند آلمان و ژاپن در فردای شکست در جنگ دوم جهانی! اتفاقا به نظر میرسد همین 2 کشور اصلیترین مثالهای جناب آیتالله باشند؛ کشورهایی که پس از پایان دوران پرداخت غرامت جنگ دوم جهانی و به محض سر و سامان یافتن سیاسی دست به کار بازآفرینی توان نظامی خود شدند و هماکنون در زمره کشورهایی قرار دارند که بیشترین هزینههای نظامی را انجام میدهند.
به روشنی هیچ کشوری از هزینه کردن در زمینه امنیت خلاصی نخواهد داشت مگر اینکه یا اشغال نظامی شود یا به نوعی وابستگی شدید به قدرتهای برتر نظامی جهان تن دهد که البته مورد دوم نیز بدون هزینه نخواهد بود. همانطور که گفتیم مساله، مسالهای نیست که برای آن احتیاج به استدلالات طولانی و چندجانبه باشد. غرض از این توضیحات در وهله اول این نیست که بخواهیم امری اینچنین بدیهی را ثابت کنیم اگرچه برای یادآوری و تاکید قطعا مفید خواهد بود. غرض اساسی اما همانی است که در ابتدا گفتیم. اینکه نباید بسادگی از کنار این نظر شاذ گذشت و باید به دنبال چیز دیگری بود. اگرنه به هیچوجه پذیرفتنی نیست که اکبر هاشمیرفسنجانی که ماه پیش قسم میخورد که برجام سایه جنگ را از سر کشور کوتاه کرد واقعا معتقد باشد توان نظامی و گسترش و حفظ آن امر بیهودهای است. قطعا هاشمی بهتر از هر کس دیگری متوجه موقعیت ژئوپلیتیک ایران و قرار گرفتن آن در یکی از بیثباتترین و ناامنترین نقاط جهان است. منطقهای که سالهاست دستخوش یک مسابقه تسلیحاتی است و آنطور هم که شواهد نشان میدهد هیچکس با دیگران شوخی هم نخواهد داشت بویژه با توجه به وضعیت سیاسی کنونی عربستانسعودی و خردهکشورهای حاشیه خلیجفارس. قطع به یقین ایشان از الزامات وجود دشمنان تروریستی از نوع داعش نیز آگاه است و صدالبته از خصومت همهجانبه صهیونیستهای تا بن دندان مسلح نیز با ایران آگاه است. پس این به نظر غیرمحتمل است که بیان چنین نظراتی سهوا و از سر نداشتن فهم درستی از مساله باشد بلکه به اعتقاد ما ناشی از یک چرخش اساسی در نگاه به چنین مسالهای و همراستا با نقشه ژئوپلیتیکی مد نظر قدرتهای جهانی برای این منطقه است. به روشنی سمتگیری این اظهار نظر به سمت گسترش برنامه موشکی ایران است. برنامهای که یکی از نقاط تاکید قدرتهای جهانی و در راس آنها آمریکا برای تغییر رفتار ایران در عرصه بینالمللی به شمار میرود. نکته مهم اینجاست که عمده تمرکز ایران برای گسترش توان نظامی خود معطوف به همین برنامه موشکی است و صحبت از ضرورت هزینه نکردن در این زمینه به طور غیر مستقیم به همین معنایی است که عرض شد. به نظر میرسد طرح برجامهای جدید اینبار از کانالهای غیررسمی و به نوعی بدون اعلام اعمال و در حقیقت به کشور تحمیل خواهد شد. تحمیلی که به روشنی خلاف خواست رهبر انقلاب و مردم است.
سوگیری نیروهای سیاسی تکنوکرات-محافظهکار که در یک ساختار عظیم منافع ناشی از سیستم رفاقتی سرمایهداری مالی-تجاری قرار میگیرند، جبرا و به نوعی براساس جبر منطق سرمایهداری به سمت کاهش تنش با جهان و قرار گرفتن در موقعیت یک عضو مشروع جامعه جهانی است. عضوی که بتواند براحتی با جهان مراوده کند و در ساختار وابستگیهای متقابل پیچیده جایگاهی برای خود دست و پا کند. به نظر نگارنده سرمایهداری تجاری- مالی نخبگان الیگارشیک در ایران چند صباحی است به آن حد از انباشت سرمایه رسیده است که در تکاپوی خروج از پوستین قدیمی خود و پیوستن به نظام جهانی سرمایهداری باشد و این پیوستن مستلزم تغییر رفتارهای مهمی خواهد بود. تغییراتی که به آرامی ولی با جدیت توسط این سیستم نخبگانی دنبال میشود و در زمینه سیاست داخلی و خارجی با اسم رمز برجامهای چندگانه مطرح و پیگیری میشود. در زمینه نظامی نیز ایران باید با پذیرفتن واقعیات جامعه جهانی و در زیر فراروایتهای معنابخشی آن به اصلاح نظام ارزشی راهنمای اعمالش بپردازد و به عبارت دیگر مانند کشورهای دیگر جهان به مسائل نگاه کند و به بهای به بازی گرفته شدن در عرصه سوداگری سرمایهدارانه جهانی، دست از رویههای معارضانه خود در عرصه سیاست خارجی بردارد و به طور مشخص از ایدههای فرامنطقهای و انقلابی خود مانند حمایت از آرمان فلسطین دست بکشد و بر همین مبنا باید از برنامههای نظامی خود که در این راستا قرار دارند کوتاه بیاید و مهمترین این برنامهها برنامه موشکی ایران خواهد بود که دال اساسی در آن مقابله و بازدارندگی موثر در قبال اسرائیل به عنوان دشمن درجه یک ایران است.
لذا بیان اینکه هزینه کردن در زمینه توسعه و گسترش توان نظامی برای ما ضرورتی ندارد به روشنی دنبال کردن همان برنامهای است که در بالا شرح دادیم؛ تلاش برای پایان دادن به همه آنچه ویژگیهای انقلابی نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران قلمداد میشود و تغییر دادن آن به یک ساختار حکمرانی الیگارشیک که بقای خود و فربه شدن سرمایههای خود را با اصالت و ارزشهای الهی انقلاب اسلامی ایران در همه زمینههای داخلی و خارجی تاخت خواهد زد.