printlogo


کد خبر: 163281تاریخ: 1395/6/17 00:00
فانتزی ایران بی‌دفاع

دکتر زهرا طباخی: با افشاگری‌های اخیر پیرامون توافق FATF تقریبا همه مردم متوجه شده‌اند که آمریکا بنا دارد مطابق نقشه جدید اعمال «تحریم‌های هوشمند» علیه ایران در دوره پسابرجام، دولت دکتر روحانی را مجاب کند دایره ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها را به داخل بکشاند. با محاصره سپاه حاج‌قاسم سلیمانی در داخل، کمربند امنیتی فرامرزی ایران شکسته می‌شود و با نفوذ دشمن به مرزها، بروز ناامنی در شهرها مطابق آنچه همسایگان ایران با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.
فارغ از اینکه بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و مجموعه دولت متوجه مخاطرات تن دادن به «تحریم‌های هوشمند» بوده‌اند یا خیر، مهم است بدانیم سیاست «خودتحریمی» چگونه منافع آمریکا را تامین می‌کند و دقیقا چرا در دوره‌ای که بنا بود به قول آقای رئیس‌جمهور «دیوار تحریم‌ها فرو‌بریزد»، نقشه دشمن به سمت «تحریم‌های هوشمند» شیفت پیدا کرده است؟!
  تضعیف سد دفاعی
علیرضا نادر، پژوهشگر ضدایرانی موسسه رند، وابسته به وزارت دفاع آمریکا، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را قدرتمندترین سازمان نظامی و امنیتی ایران معرفی می‌کند که مسؤولیت حفظ نظام را بر عهده دارد. او با برشمردن تک‌تک حوادث مهم پس از پیروزی انقلاب، عامل شکست نقشه‌های متنوع اجرا شده ضد جمهوری اسلامی ایران، اعم از قیام مسلحانه منافقین، جنگ تحمیلی، توطئه سیاسی، تحریم‌ها و تنش‌های اقتصادی را «قدرت ایدئولوژیک و توانمندی سپاه» معرفی می‌کند و تاکید دارد این نیرو برابر حملات احتمالی آمریکا و اسرائیل نیز مقاومت خواهد کرد.
از سال88، دقیقا زمانی که قرار بود فتنه آمریکایی- صهیونیستی پس از انتخابات ریاست‌جمهوری، کار نظام را تمام کند، گروهی از تحلیلگران نئولیبرال همچون «علیرضا نادر»، «تریتا پارسی»، «بیژن خواجه‌پور» و «رضا مرعشی» در لابی‌های پنهان و آشکار با کنگره و کاخ سفید، طرح «تحریم‌های هوشمند علیه سپاه» را مطرح کردند. آنها تاکید داشتند تحریم‌ها به واسطه بستن فضای تحرک نخبگان سیاسی و اقتصادی وابسته به غرب، مسیری برای «تغییر رفتار ایران» به‌دنبال اعمال تحریم‌های به اصطلاح «فلج‌کننده» باقی نگذاشته است.
  خودکفایی ممنوع!
«جیسون گوئرتز»، گزارشگر ارشد CNBC  دقیقا زمانی که علیرضا نادر بر اهمیت اجرای هر چه سریع‌تر «تحریم بنزینی ایران» برای استفاده از پتانسیل ایجاد نارضایتی گسترده مردمی و تقویت جنبش سبز پافشاری می‌نمود، بازتولید قدرت سپاه در بحبوحه اعمال تحریم‌های نفتی و اقتصادی را چنین توصیف کرد: «حدود 25 هزار مهندس و کارگر برای آنها سد و جاده و نیروگاه و ساختمان می‌سازند! قرارداد چند میلیارد دلاری توسعه پارس‌جنوبی را هم پس از ترک ایران توسط گروه‌های بین‌المللی انرژی مانند «شل»، «رپسول» و «توتال» در پاسخ به فشار آمریکا بر حکومت ایران، در دست گرفته‌اند! آنها به سادگی برای مردم شغل ایجاد می‌کنند».
اکنون به واسطه «برجام» شل و رپسول و توتال احتمالا به ایران بازمی‌گردند و قرار است با گشاده‌دستی‌های در نظر گرفته شده در شکل جدید قراردادها موسوم به «IPC» ضرر دوری چند ساله از میدان‌های نفت و گاز ایران را جبران کنند! با این احتساب بالاخره دشمن فهمید که با وجود «سپاه»، تحریم‌های فلج‌کننده نه‌تنها ایران را از پا نمی‌اندازد بلکه دست عوامل دشمن نیز از اقتصاد ایران کوتاه شده است. اما آیا مشکل آمریکا با سپاه، با بازگشت تجار وابسته به غرب به بازار ایران برطرف می‌شود؟
  فریز خاورمیانه جدید
«اقتصاد» حوزه‌ای بود که سپاه به ضرورت و به منظور صیانت از کیان انقلاب اسلامی به آن ورود کرد در حالی که اکنون به واسطه تغییر شرایط منطقه، پاسداران نظام در جبهه‌ای بزرگ‌تر با اهداف آمریکا درگیر شده‌اند. طرح «خاورمیانه بزرگ» مطابق تعریف غربی‌ها شامل مجموعه‌ای از تحولات اجباری و تحمیلی بر منطقه غرب و جنوب آسیا و شمال آفریقاست که در نهایت منجر به حاکمیت نظم صهیونیستی بر منطقه به واسطه تضعیف یا نابودی همه قدرت‌ها و دولت‌های کوچک و بزرگ اسلامی یا مستقل می‌شود.
سپاه با گسترش دایره امنیت ایرانیان به حوزه فرامرزهای منطقه و شراکت با متحدان و همسایگان درگیر در جنگ نیابتی آمریکایی- اسرائیلی، «وقت، انرژی و سرمایه» و در نهایت «آینده طرح خاورمیانه جدید» را به گروگان گرفت و با کمترین هزینه، شبکه‌ای از گروه‌های شبه‌نظامی ملی‌گرا و مسلمان را برخلاف نظم مورد علاقه آمریکایی‌ها، به خودکفایی رساند.
اکنون  آمریکایی‌ها خوب می‌دانند «بسیج مردمی عراق» یا «انصارالله» و «حزب‌الله» برای ایران نمی‌جنگند و درصدد تامین امنیت منطقه‌ای خود هستند اما همین همگرایی اهداف امنیت‌زا و نظم فراگیر حاکم بر منویات همه گروه‌های مذکور برای آمریکایی که مقدمه اجرای نقشه‌اش، فراگیری ناامنی و فروپاشی نظامات مردمی در منطقه بود، گران تمام شده است.
  ناظم شکست‌ناپذیر
شاید بزرگ‌ترین نارضایتی آمریکا این باشد که تا ابد هر گروهی که در منطقه به نفع برقراری امنیت فعالیت کند، پایه‌های نظم مورد علاقه ایران را تقویت خواهد کرد! همین واگرایی شدید با بی‌نظمی آمریکایی بود که روس‌ها و چینی‌ها را نیز به همگرایی با اهداف ایران علاقه‌مند کرد. حقیقت این است که در «زمان محدود» باقیمانده تا افول کامل نظام تک‌ابرقدرتی، هر چه ائتلاف امنیت‌ساز ایران گسترش بیشتری یابد، سهم ایران از نظم فراگیر آینده بیشتر خواهد شد. این روند حاصل تصمیم‌سازی بموقع نظام در ورود به جنگ با داعش است. سپاه دقیقا زمانی وارد درگیری شد که استراتژیست‌های وزارتخانه‌های دفاع و خارجه آمریکا، مطابق نقشه، داعش را «شورشیان سنی» خطاب می‌کردند که ایران با سیاست «فرقه‌گرایانه» به جنگ با آنها برخاسته است!
همان زمان بود که رضا مرعشی، مسؤول سابق میز ایران در وزارت دفاع آمریکا و از مدیران نایاک، به رویترز گفت: جمهوری اسلامی با ایستادن در کنار دولت مالکی، عملا به افزایش قدرت داعش کمک کرده است!
با این وجود سیاست نمایشی مذکور به واسطه پیروزی‌های پی‌درپی ایران، دوام نیافت و اندیشکده‌های آمریکایی پس از آن همه رجزخوانی لابی آمریکایی- صهیونیستی پیرامون قدرت داعش که در کمتر از 2 سال توسط سپاه در هم شکست، طرحی 2 مرحله‌ای را برای ائتلاف با ایران به منظور تغییر جهت نظم ایرانی به سمت «همگرایی با آمریکا» ارائه کردند.
  خون‌بازی برای آمریکا!
علیرضا نادر نظم مذکور را که اختصاصا برای پسابرجام نوشته شده، چنین توصیف می‌کند؛ دو مسیر داریم.
1- برقراری اتحاد تاکتیکی با ایران در موضوع «جنگ با داعش» برای استفاده از نفوذ و قدرت سپاه و همزمان استفاده از موقعیت مذکور برای ایجاد تغییرات استراتژیک در داخل ایران به واسطه همگرایی ژئوپلیتیکی ایجاد شده در اجرای اهداف مشترک منطقه‌ای!
در حقیقت در نسخه اول وزارت دفاع آمریکا از زبان علیرضا نادر همان پیشنهاد «حسین موسویان» از «پرینستون» و سایر دیپلمات‌های باند نیویورکی‌ها را تکرار می‌کند که نتیجه آن تشکیل «ائتلاف مضحک ایران و آمریکا» و جانفشانی سپاه قدس برای برقراری نظم آمریکایی- صهیونیستی در راستای تامین اهداف طرح «خاورمیانه جدید» بود! طرحی که به تقویت قدرت غربگرایان در ایران و فروپاشی اهداف آرمانی ایران به علت تناقض نقشه نهایی با نظم مورد علاقه کشورمان منجر می‌شد و گل نهایی آن به رسمیت شناختن رژیم غاصب صهیونیستی به علت شراکت ایران در فراگیری نظم آمریکایی- اسرائیلی بود. کما اینکه «ایان گلدن‌برگ» مدیر برنامه امنیت بنیاد نیوآمریکا اولویت اسرائیل پس از مهار برنامه اتمی ایران را تماس با ایرانیان از مسیر آمریکا برای مهار فعالیت‌های سپاه در منطقه اعلام کرده بود.
2- مسیر دوم ادامه روند فعلی است که به گسترش نفوذ نظامی همراه با مشروعیت اخلاقی و سیاسی سپاه و جمهوری اسلامی در منطقه منجر می‌شود و به قول نادر قدرت سپاه را بیش از پیش تقویت می‌کند.
ایران شراکت با آمریکای مزور در طرح‌های منطقه‌ای را به لطف درایت و هوش رهبر حکیم انقلاب، رد کرد و با شکست مسیر اول، تلاش برای «خودتحریمی یا تضعیف سپاه از درون» با جدیت بیشتر در دستور کار دشمن قرار گرفت تا شاید درگیری و اختلاف درونی با اتکا به پتانسیل غربگرایان بتواند به آزادسازی نقشه «خاورمیانه جدید» از فریز زمانی و ژئوپلیتیکی بینجامد.
  آینده روشن سپاه اسلام
به‌رغم تلاش مضاعف آمریکایی‌ها برای شکست سپاه از مسیر «ایجاد ناامنی داخلی در ایران» با فعال‌سازی منافقین و تحرکات در مرز ترکیه و تلاش برای تحمیل طرح «خودتحریمی» به دولت به واسطه توافقنامه FATF و ادامه سیاست «خلع سلاح»، دورنمای نقشه خاورمیانه جدید کماکان منفی است و دست خدا با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. سپاهی که از جنگ به خوداتکایی و خودباوری رسید، با تحریم‌های فلج‌کننده دشمن به قدرتی منطقه‌ای تبدیل شد و جنگ داعش با مسلمانان را به ابزار محاصره حامیان صهیونیستش و ظهور قدرت فرامنطقه‌ای ایران تبدیل کرد. «خودتحریمی» نیز در همین ابتدا وسیله افشای ماهیت غربگرایان و کدخداباوران و افزایش محبوبیت سپاه شده است. به حول و قوه الهی، مطابق آنچه امیرالمومنین(ع) فرمودند: «سپاهیان حق در این راه دست از سلاح برنمی‌دارند تا خدا راضـی شود».


Page Generated in 0/0087 sec