فاطمه حمزهلوی: در یادداشت قبلی گفته شد تربیت دینی صرف آموزش و القای مفاهیم دینی نیست. تربیت دینی اصول و مراحلی دارد که بدون توجه به این اصول، امری بیهوده، بلکه زیانآور است و چهبسا منجر به دینگریزی فرزندانمان شود. توجه به «پلکانی» بودن مراحل رشد از مهمترین مسائل مورد نظر در امر تربیت است. این مساله از آنجایی حائز اهمیت است که رفتارها و نیازهای انسان در هر مرحله متفاوت است و در نتیجه شیوهها و برخوردهای خاص خود را میطلبد. در یادداشت پیشین، اصول تربیت را به طور خلاصه بیان کردیم و حال به مراحل رشد کودک میپردازیم. رسول اکرم(ص) میفرمایند: «فرزند 7 سال «سید»، 7 سال «بنده» و 7 سال «وزیر» است». بدین ترتیب نخستین مرحله از رشد، مرحله «سیادت» است که از بدو تولد تا 7 سالگی را دربرمیگیرد. سیادت در مقابل حقارت قرار میگیرد. بسیاری از والدین با مقایسههای نابجا کودک را تحقیر میکنند. جملاتی مثل «تو هیچی نمیشوی»، «این اخلاق بدت به فلانی رفته»، «از فلانی یاد بگیر» و... روز به روز کودک را حقیرتر و کوچکتر میکند. سیادت یعنی احترام گذاشتن به کودک؛ یعنی او را انسان بزرگی فرض کنیم که اکنون در قالب یک کودک قرار دارد. این پنداشت باعث میشود شخصیت کودک را زیر سوال نبریم و همانطور که یک «امامزاده» یا «شاهزاده» را مورد احترام قرار میدهیم، او را نیز عزیز و محترم بشماریم. در این دیدگاه، کودک «امانت خدا»ست و از اینرو بسیار عزیز و گرامی است. یک شخص عزیز را نمیتوان با الفاظ زشت صدا زد و تحقیرش کرد. نمیتوان نسبت به تغذیه، لباس، محیط، خواب و آرامش او بیاهمیت بود. نقل شده است وقتی امام صادق علیهالسلام به منزل کسی میرفتند بچه را دور تا دور میچرخاندند، امام علیهالسلام مخالفت میکردند و میفرمودند: اینطور بچه تحقیر میشود. کودک احترام دارد. با یک شاهزاده این کارها را نمیکنند! پس سیادت یا حقارت بچهها به نحوه برخورد و نگاه پدر و مادرشان نسبت به آنها بستگی دارد. هنگامی که والدین در منزل و محیط بیرون، با کودکانشان مانند یک شخصیت محترم رفتار کنند؛ مثلا با الفاظ زیبا او را صدا بزنند، محیطی آرام برای خوابش فراهم کنند، در وسایل نقلیه عمومی او را روی صندلی بنشانند، نزد کودک از مشکلات مالی صحبت نکنند و... این کودک خود را عزیز میشمارد اما کودکی که احساس کند ناخواسته است، پدر و مادر آمادگی پذیرش او را ندارند و مورد احترام نیست، دچار حقارت نفس میشود. شخصی که حقارت نفس پیدا کند، ممکن است دست به هر کاری بزند. عین این عبارت را از حضرت زهرا(س) داریم که: «با فرزندانتان همسطح شوید. بنشینید، بعد حرف بزنید. بویژه وقتی میخواهید بچهها را تنبیه کنید، ایستاده حرف نزنید».
سیادت فرزندان به سیادت والدین گره خورده است
سیادت و حقارت را والدین با «ذهنیات»شان به فرزندان منتقل میکنند. کودک در 7 سال اول دنیا را از دریچه چشم والدین، بویژه مادرش میبیند. اگر پدر و مادری میخواهند فرزندانشان سیادت داشته باشند، باید ابتدا خودشان به آن رسیده باشند. شخصی که سیادت دارد، عزت نفس دارد. برای خود ارزش قائل است و در نتیجه از خود مراقبت میکند. پدر و مادری که عزت نفس دارند، خود و دیگران را نزد خداوند عزیز میپندارند و دست به تحقیر و تخریب همدیگر نمیزنند. مسائل و مشکلات خانوادگیشان را برای هرکسی برملا نمیکنند. برای خود و خانوادهشان حریم قائلند. در زندگی برنامه و نظم دارند و در وقت سختیها و مشکلات کنترلشان را از دست نمیدهند. در تصمیمگیریها تابع سخنان دیگران نیستند و به عقل و وحی رجوع میکنند. مهمتر از همه اینکه، «صالح» هستند و نگاهشان به زندگی توحیدی است. خود را در این دنیا مسافر میپندارند، نه مستقر. فرزندانشان را امانت میپندارند نه سربار یا عصای پیری! مهم نیست در چه مرحلهای از زندگی قرار داریم، اگر نگاهمان را نسبت به خود، هستی و خالق هستی تغییر دهیم، میتوانیم سیادت و عزت پیدا کنیم و این عزت را از طریق زیبایی اعمال و رفتارمان به فرزندانمان نیز انتقال دهیم.
فلسفه خواندن اذان و اقامه در گوش کودک
مرحله سیادت با خواندن اذان و اقامه در گوش طفل آغاز میشود. اذان، یعنی اذن؛ هر آنچه در آسمانها و زمین هست همه ملک خداست. پدر و مادر و کودک باید بدانند هر ورود و خروجی در این هستی با اذن او صورت میگیرد. همه چیز به اجازه الله نیاز دارد. به دنیا آمدن کودک، اسم نهادن بر او، شیر دادن به او، بزرگ کردن او و... همه نیازمند اذن الله است. بعد اقامه در گوش چپ کودک خوانده میشود. اقامه یعنی برپا داشتن و ماموریت پیدا کردن؛ وقتی فهمیدیم همه چیز به اذن الله صورت میگیرد، آن وقت باید برای برپاداشتن احکام الله قیام و در انجام کارها به احکام الله رجوع کنیم و نه به شنیدهها و دانستههایی که سند محکمی ندارند. هرچند خواندن اذان و اقامه، روی کودک نیز اثراتی دارد اما مخاطب اصلی آن والدین- بویژه پدر- هستند نه کودکی که هنوز قوه تشخیص ندارد. در واقع والدین با خواندن اذان و اقامه، به خود یادآوری میکنند در تمام مسائل مربوط به کودک، موظف به رعایت مرزهای الله و برپاداشتن احکام هستند.
سیادت به این معنی نیست که کودک هر کاری دلش خواست انجام دهد
7 سال اول، زمان شکلگیری مبانی شخصیتی در کودک است؛ وجود کودکی که به دنیا میآید، خالی از هر گونه صفت شخصیتی خوب و بد است. نه راستگو است و نه دروغگو، نه خوش خلق است و نه بداخلاق؛ در این مدت باید کودک بتدریج صفات پسندیدهای همچون نظم، نظافت، آرامش و... را بشناسد و به آنها متمایل شود. به این منظور، اولا باید این صفات در والدین یا مربی متجلی و ثانیا شیوه رفتار ملاطفتآمیز باشد. «ملاطفت» به معنای رفتار «موثر» اما «نامحسوس» است. والدین در عین مراقبت دائمی از کودک، باید از رفتارها و سرزنشهای مستقیمی که حساسیت و لجاجت را بر میانگیزد خودداری کنند. مثلا بهجای اینکه مدام کودک را از دست زدن به وسایل شکستنی و خطرناک منع کنیم، این وسایل را از دسترس او خارج کنیم. یا اگر خواسته ناممکن یا نابجایی دارد، به جای مخالفت و سرزنش، حواسش را پرت کنیم یا با لحن نرمی، برایش توضیح دهیم. مادرانی که منزل خود را تبدیل به نمایشگاه وسایل لوکس کردهاند معمولا در اینباره با مشکلات زیادی مواجه میشوند!
--------------------------------------------
منابع:
- ادیب، مریم(1393). زمینههای موثر در تربیت دینی کودک و نوجوان؛ نکتهها و روشها. چاپ ششم، نشر موسسه منادی تربیت.
- غفرانی، محمد جعفر(1395). از سیادت تا وزارت، آشنایی با مبانی رشد در 7 سال اول، دوم و سوم. چاپ اول، نشر قرآن و اهلبیت نبوت.