«روبسپیر»، یک حقوقدان وابسته به طبقه اشراف که خود را وقف آرمانهای توده مردم کرده بود، به همهکاره «ژاکوبنها» تبدیل شد. به روبسپیر لقب «فسادناپذیر» داده بودند، چرا که در پیگیری آرمانهای انقلاب بشدت خشک و متعصب و غیرقابل مصالحه بود. روبسپیر در رأس کمیته امنیت عمومی قرار داشت که 2 بازوی اجرایی داشت: دادگاه انقلابی و کمیته مراقبت انقلاب (نوعی سازمان اطلاعاتی). کمیته امنیت عمومی با راهبرد «ایجاد وحشت برای کنترل اوضاع» هر کسی را که مخل تحقق آرمانهای انقلاب تشخیص میداد، با کوچکترین بهانه اعدام میکرد. سربازان فرار کرده از جنگ، طرفداران ژیروندنها و احتکارکنندگان بخشی از قربانیان این کمیته بودند. در این دوره، «گیوتین»، دستگاهی که به یک اشاره سر محکومان را قطع میکرد، به نماد انقلاب تبدیل شد و تصویر آن بر همهجا نقش بست (حتی بر زیورآلات خانمهای پاریسی!) یکی از نخستین و معروفترین قربانیان این دوره، «ماری آنتوانت»، ملکه سابق فرانسه بود که اکنون به بانویی سالخورده، سپیدمو و درهم شکسته تبدیل شده بود و او را در 16 اکتبر 1793 اعدام کردند. پس از آن، هر روز صبح شمار زیادی از افراد برای محاکمه به 4 شعبه دادگاه انقلابی فرستاده میشدند و بعدازظهر با گاریهای چوبی ترسناک پای گیوتین میرفتند. اعدامها از کشیشان، اشراف و مرتجعان ضدانقلاب شروع شد و به محتکران مواد غذایی و حتی اعضای خانواده محکومان که در عزای عزیز خود اشک ریخته بودند، رسید. روبسپیر اعتقاد داشت «فضیلت انقلابی» یعنی سرسپردگی به ملت و در این راه هر اندازه خون ریخته میشد، زیاد نبود. «لوئی دوسنژوست»، جوان انقلابی که دستیار روبسپیر بود یکبار 3 گناه اصلی ضد جمهوری فرانسه را این چنین برشمرد: «تاسف برای زندانیان سیاسی»، «مخالف بودن با اصل فضیلت» و «مخالفت با وحشتآفرینی». در این هنگام، «ژرژ دانتون» که خود از رهبران ژاکوبنها بود، از میزان کشتارها به انزجار رسیده بود و خواهان توقف وحشت شد. او توانست در ماه دسامبر 1793 «کمیتههای عفو» تشکیل دهد تا در پرونده زندانیان تجدیدنظر صورت گیرد. اینجا بود که روبسپیر و جناح افراطی ژاکوبنها که دانتون را رقیبی برای خود میدیدند، شروع به اتهامزنی علیه او کردند و توانستند خیلی زود کمیتههای عفو را تعطیل کنند. منتها روبسپیر از این فرصت برای حذف توأمان دانتون و افراطیهای ژاکوبن (ابرتیستها) استفاده کرد. او ابتدا با محکوم کردن ابرتیستها به توطئه با کمک خارجیها، آنها را به گیوتین سپرد. سپس دوست دیرین خود دانتون و دستیار او کامی دمولن را محاکمه کرد و کشت. نکته جالب و عبرتانگیز اینکه، دانتون در پای گیوتین گفت: «مردم دشمن مرا (روبسپیر) در عرض 3 ماه تکهتکه خواهند کرد». سال دوم انقلاب، وقتی روبسپیر میخواست از تریبون مجمع ملی فهرست جدید توطئهگران را برای اعدام اعلام کند، او را کنار زدند و خواستار اعدامش شدند. چند روز بعد، روبسپیر و یاران نزدیکش از جمله «سنژوست» به همان گیوتینی سپرده شدند که با آن دوره وحشت را به راه انداخته بودند. اینجا بود که مثل «انقلاب فرزندان خود را میخورد» بر سر زبانها افتاد. چون پایان کار روبسپیر در ماه ترمیدور از سال دوم انقلاب انجام گرفت، دوره پساوحشت در ادبیات انقلاب به دوره «ترمیدور» معروف شد. بعد از حذف ژیروندنها و ژاکوبنها، مجمع در اختیار نمایندگان میانهرو قرار گرفت و آنها یک قانون اساسی جدید تصویب کردند. حق برابری کامل شهروندان پس گرفته شد و در بسیاری از امتیازات داده شده به توده مردم تجدیدنظر صورت گرفت. قوه مجریه فرانسه در اختیار یک هیات 5 نفره موسوم به «دیرکتوار»(هیاتمدیره) قرار گرفت. در این دوره، به دلیل ضعف ایجاد شده در حکومت انقلابی، سلطنتطلبان شروع به تحریک شورشهایی در پاریس کردند. دیرکتوار برای اعاده امنیت، افسر جوانی به نام «ناپلئون بناپارت» را به کار گرفت. شورش اکتبر 1795 توسط ناپلئون با کمک توپخانه سرکوب شد و برای 30 سال آینده دیگر شورشی در فرانسه در نگرفت. مردم از سیاست خسته شده و به تنگ آمده بودند و به زندگی عادی و خوشگذرانی روی آوردند. ستاره ناپلئون بناپارت درخشیدن گرفت و ضعف دیرکتوار در مقابله با مشکلات، راه را برای حضور او در عرصه سیاست باز کرد. فتوحات نظامی ناپلئون اگرچه در مصر دچار مشکل شده بود اما او وقتی تصمیم به بازگشت به میهن گرفت و وارد پاریس شد، مردم بسان یک قهرمان از او استقبال کردند. خیلی زود در 1799 هیاتمدیره جای خود را به یک هیات 3 نفره از کنسولها داد که ناپلئون یکی از آنها بود. ناپلئون در اندک زمانی همهکاره هیات 3 نفره شد و به عنوان کنسول اول در جایگاه حاکم فرانسه قرار گرفت. این مسیر تا رسمی شدن اقتدار مطلق ناپلئون در 1804 ادامه داشت. در این سال، ناپلئون به عنوان امپراتور مقتدر فرانسه تاجگذاری کرد! اینچنین بود که حدود یک دهه انقلاب پرماجرا و پر از خونریزی فرانسه، به دیکتاتوری نظامی ختم شد و یک پادشاه مشروطه خوشقلب جای خود را به یک امپراتور مطلق و مقتدر داد.
منابع: «انقلاب فرانسه»/ فیلیس کورزن