printlogo


کد خبر: 163359تاریخ: 1395/6/18 00:00
لوپتگی، ژنرال خوش‌شانس

گراهام هانتر: احتمالا هنوز هم در سراسر دنیا می‌توان در یک کافه نشست و با یک دوست شرط بست که می‌داند یا نمی‌داند:«خولن لوپتگی کیست و اوج‌ دوران حرفه‌ای‌اش کی بوده؟» و برد. خب! در حال حاضر لوپتگی مربی تیم‌ملی اسپانیاست (که توسط ویار انتخاب شده) و 2 بازی اول خودش روی نیمکت لاروخا را با نتایج 0-2 مقابل بلژیک، تیم دوم رنکینگ فیفا و تیمی که پیش از این بازی 3 سال در خانه نباخته بود و 0-8 مقابل لیختن‌اشتاین برده است.  تا حالا همه چیز خوب پیش رفته است اما این نتایج و آمار نیست که باعث شده مسؤولان فدراسیون فوتبال اسپانیا، لوپتگی را به خدمت بگیرند، گردانی مسلح در اختیارش قرار بدهند و وی را به میدان جنگ بفرستند. بعدا می‌توانیم بازگردیم و بررسی کنیم که آیا لوپتگی ژنرالی خوب بوده یا نه اما خوش‌شانس بدونش همین حالا غیرقابل چشم‌پوشی است.  بیایید با ستاره‌ لاروخا در 2 بازی اخیر شروع کنیم: داوید سیلوا. سیلوا نابغه‌ای کمتر دیده شده است که از بدشانسی‌اش همیشه زیر سایه ژاوی و آندرس اینیستا بوده و با اینکه در مقایسه با آنها همواره مدال برنز گرفته اما نبوغش از همان جنس است. خوش‌شانسی لوپتگی در ارتباط با سیلوا به تاثیر آنی پپ گوآردیولا روی بازیکنان برمی‌گردد، همان شانسی که به اسپانیا در 2008 و به آلمان در 2013 رو کرد.  اسپانیا در 2010 و آلمان 4 سال بعد به خاطر گوآردیولا قهرمان جهان نشدند اما ارتباطی مشخص بین آمادگی جسمی و ذهنی و درک تاکتیکی و اعتماد به نفس بالا بین بازیکنان باشگاه‌های گوآردیولا و نمایش‌شان در تیم‌های ملی‌شان بود. مربیان اسپانیا و آلمان در این مقطع بازیکنانی را از بارسلونا و بایرن مونیخ به تیم‌ملی دعوت می‌کردند که در اوج خودشان بودند و تیمشان در بالاترین سطح بازی می‌کرد. هرگز نباید این عامل روحی و روانی را نادیده گرفت، حتی درباره ستاره‌هایی که با تکنیکی ذاتی متولد شده‌اند. به سیلوا بازگردیم. او در فصول گذشته با مصدومیت‌های زیادی مواجه شده بود و تمرینات مانوئل پیگرینی هم هیچ کمکی به درخشش و بازگشتش به فرم ایده‌آل نمی‌کرد و از وی بازیکنی خنثی ساخته بود اما تمرینات فشرده گوآردیولا، دالان‌های خلاقیت و خواسته‌های تاکتیکی و تکنیکی روزانه او از بازیکنانش، برای سیلوا حکم شیر برای گربه را داشته‌است. نه اینکه فقط سیلوا به فرم فیزیکی خوبش بازگشته، بلکه چهره‌اش از رضایت و لذت از بازی برق می‌زند، حسی که او با خودش به تیم‌ملی و برای همبازی سابق گوآردیولا می‌برد. 2 گل و 2 پاس گل مقابل لیختن‌اشتاین. شانس لوپتگی از بابت منچسترسیتی به سیلوا ختم نمی‌شود. ژانویه پیش بارسلونا قصد داشت نولیتو را به‌عنوان «مهاجم چهارمش» به خدمت بگیرد. اگر این انتقال شکل می‌گرفت احتمالا فصلی 25 بازی به نولیتو می‌رسید و اکثرا هم به‌عنوان بازیکن ذخیره. به جایش او حالا از زندگی در سیتی تحت رهبری فوق‌العاده گوآردیولا لذت می‌برد و اگر مصدوم نباشد در 90 درصد بازی‌های تیمش از ابتدا در ترکیب اصلی قرار می‌گیرد. او در سیتی، هم آزادی برای ریسک کردن و استفاده از خلاقیتش و هم مسؤولیت تاکتیکی خواهد داشت. در ضمن نولیتو در محیط و چالشی جدید، کنار همبازی‌هایی بهتر از سلتاویگو رشد خواهد کرد. شانسی دیگر برای مربی اسپانیا؟ بله! اما این خوش‌شانسی‌ها هنوز ادامه دارد.  هیچ فوتبالیستی نیست که همیشه آماده باشد و هرگز مصدوم نشود اما خاوی مارتینز و تیاگو آلکانتارا با بدشانسی بیش از حد در بیشتر دوران ویسنته دل‌بوسکه مصدوم بودند و جایی در تیم‌ملی نداشتند. اما حالا هر دوی این بازیکنان سختکوش و تشنه برای تکرار موفقیت‌های قهرمانان جام جهانی و یورو آماده‌اند. زمان‌بندی همین‌قدر در زندگی حیاتی است. بعد مساله ایکر کاسیاس است. با اینکه این مساله مثل تغییراتی که لوئیس آراگونس بعد از کنار گذاشتن رائول از سال 2006 به بعد ایجاد کرد رادیکال نیست اما به هر حال بسیار تاثیرگذار بود. اما از شانس لوپتگی، این دل‌بوسکه بود که بالاخره در روزهای آخرش کاسیاس را به‌عنوان دروازه‌بان اول کنار گذاشت و تمام بار و فشار این دوران گذار را تحمل کرد. بدین ترتیب وقتی لوپتگی تصمیم گرفت کلا دروازه‌بان پورتو را کنار بگذارد و پپه رینا را به‌عنوان ذخیره داوید دخه‌آ به تیم‌ملی بازگرداند، هیچ بحث و جنجال خاصی به پا نشد. بله! در موردش حرف زده شد اما نه در حدی که هارمونی تیم را به هم بزند. بیایید باز هم به این تم «ژنرال خوش‌شانس» ادامه بدهیم. با توجه به نقش مهمی که کوکه در قهرمانی جام جهانی زیر 21 ساله‌های اسپانیا در سال 2013 به رهبری لوپتگی داشت، مشخص بود که با سر کار آمدن او، به ستاره اتلتیکومادرید هم بیشتر بازی خواهد رسید. آیا او در ترکیب اصلی قرار خواهد گرفت؟


Page Generated in 0/0062 sec