حسین قدیانی: حقا که انا لله و انا الیه راجعون! خدای اسلام! به داد اسلام برس. خدای انقلاب! به داد انقلاب برس. رئیس یک جای مهم کشور، عوض آنکه دست دوستی به جگرسوختههای فاجعه منا دهد، عدل در نخستین سالگرد این واقعه دلخراش و بینمونه، مهر و محبت خود را نثار شجره خبیثه و ملعونه سعودی میکند! رئیس یک جای مهم دیگر کشور به جای عذرخواهی از کوتاهی قوه اجرا و بویژه وزارت امور خارجه، در بدترین مغلطه ممکن، ادعا میکند ما داشتیم ال میکردیم لیکن چون بل کردند، فشارهایمان نتیجه نداد! و هیچ نمیگوید سخن از کدام فشار به آلسعود ملعون میگوید؟! و هیچ نمیگوید که اگر حکایت حقوقهای نجومی، قرار بر «برخورد ریشهای با مسائل» است، چرا به کار جوانانی که بل کردند «نگاه ریشهای» نمیشود؟! آری! آن کار صورت نمیگرفت، اگر بعد از ماجرای تعرض، واکنش صریح و صحیح انقلابی نشان میداد دولت! اگر بعد از ماجرای مسجدالحرام، واکنش صریح و صحیح انقلابی نشان میداد دولت! و اگر بعد از پشته ساختن از کشته حاجی ایرانی، واکنش صریح و صحیح انقلابی نشان میداد دولت! عجبا از این اعتدال! آنجا که به برخورد با بستگان نجومی و وابستگان حقوقی میرسد، مواجهه، نه قضایی و بر مبنای عدل و داد، که باید «ریشهای و فرهنگی» باشد اما آنجا که پای چند جوان عاصی از قصور و تقصیر حضرات در میان است، کم مانده مدعی شوند که ما داشتیم رکود و بیکاری را هم حل میکردیم اما اصابت 2 تا تخممرغ به دیوار سفارت سعودی مانع شد! اگر این همه یعنی «مرگ تدبیر» باید هم یادداشتم را اینگونه شروع کنم؛ انا لله و انا الیه راجعون! مردمان ساکن در منطقه کابینه، خود بارها اعتراف کردهاند که فلان توافق «تقریبا هیچ» سودی برای ملت ایران نداشته و بنا به هر دلیل، نتوانسته در تنها هدفش یعنی لغو همه تحریمها در همان روز اجرا موفق باشد، آنوقت رئیس همان مردمان، مدعی میشود ما اگر جز برجام کاری نکرده بودیم، کافی بود برای کارنامهمان! و بس بود برای مردم! الا ای روح خدا، خمینی بتشکن! ای بنیانگذار جمهوری اسلامی و ای علمدار اسلام انقلابی! شاید تقصیر تو بود که در تمام 22 جلد «صحیفه نور» یک جمله هم مشاهده نمیشود که تو برای کاری، منت سر ملت گذاشته باشی! و نهتنها هرگز اینگونه با ما مردم سخن نگفتی، بلکه در اوج تواضع، خدمت و مردمداری، وصیت کردی از قصور و تقصیر خادم خود بگذریم! آنجا که قطره اشک را، هم بر صورت خلف شایسته خود جاری ساختی، هم بر گونه ما! تو که بودی؛ این جماعت کیستند؟! آنوقت اسلام انقلابی تو «رحمانی» نبود اما اسلام پول، اسلام آلسعود، اسلام داعشی و در یک کلام اسلام آمریکایی این حضرات «رحمانی» است! رحمت منت بر سر ملت! رحمت «تقریبا هیچ»! رحمت کافی دانستن «تقریبا هیچ» برای ملت خمینی! رحمت چوب حراج بر استقلال مملکت! که رئیسجمهور آمریکا معین کند نحوه کار بانکهای کشور را! آن هم این آمریکا! که مد شده در دنیا گرفتن حال رئیسجمهور بیادب و جلادش! کدخدای بدون فرش قرمز! از بس که این مردک روسیاه، بیشرف و بدعهد است، کتمان نمیکنم خوشحالیام را که در شرق آسیا مفتضح شد! اما جگر سوختهام را هم کتمان نمیکنم که در اوج ذلت آمریکا، کاخ سفید باید برای بانک ما تعیین تکلیف کند! طیبالله حضرات معتدل! این از قصه پرغصه 2 رئیس! حالا برویم سروقت 2 نایبرئیس! واقعا گلی به جمال مجلس دانشآموزی! آنجا لااقل برای متن نخوانده، اظهارنظر نمیکنند! مجلس شورای اسلامی! کم این مجلس شهید داده که آقایان یمین و یسار رئیس قوه مقننه اینگونه شأن و منزلت آن را پایین میآورند؟! آقای! به اعتراف خودت FATF را نخواندهای، حداقل دربارهاش حرف هم نزن! اندکی کلاس! کمی تا قسمتی پرنسیب! نقد وارد میکنی به «رسانه ملی» که چرا کارشناس کم سن و سال دعوت میکند؟! اگر در جواب نقد متقن و سخن سنجیده ماندهای، دیگر چه کارت با عدد سن کارشناس؟! اگر انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی توانسته کارشناس جوان تربیت کند که بیاید در صداوسیما و ناظر بر حق و حقوق ملت شریف ایران، موضع بایسته و شایسته اتخاذ کند، احسنت بر این نظام الهی! از این مهم، دشمن باید بسوزد؛ شما چرا؟! اصلاحطلب مثلا خوشخیم و این همه خشم؟! نایبرئیس مجلس شورای اسلامی و این همه سخن نسنجیده؟! همصدایی با بیگانگان در تخریب سپاه؟! قند آب کردن در دل رسانههای صهیونیستی، آن هم از جایگاه نایبرئیسی مجلس شورای اسلامی؟! یعنی خمینی به اذن خدا و به امر خدا انقلاب کرد تا برای امور مالی کشور، کدخدا، هم تصمیم را بسازد و هم تصمیم را بگیرد؟! و هم موضع خود را «اعلام» کند و هم موضع خود را «اعمال» کند؟! مگر نه آن است که اول شعار و مهمترین شعار انقلاب «استقلال» بود؛ «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»؟!
این از این نایبرئیس، آن یکی هم برایش شبهه پیش آمده که نکند امام در مواجهه با منافقین، غیررحمانی برخورد کرده باشد! والله همانطور که ما از خداییم، همان به که هر چه زودتر به سوی خدا برگردیم، با وجود چنین نواب رئیسی، آن هم در مجلس شورای اسلامی! از انقلاب اسلامی قریب 40سال گذشته، طرف هنوز واقف بر قساوت منافقین نیست! و شک دارد که نکند فلان؟! من از سروران معزز شورای محترم نگهبان عذر میخواهم لیکن یک سوال! میتوانم بپرسم: صلاحیت این فرد و امثالهم را دقیقا براساس کدام مصلحت تایید کردید؟! اگر مصلحت، حفظ عناصر بود؛ این هم نتیجهاش! حمله به سپاه و حمایت از منافقین! آن هم در صندلی چپ و راست رئیس مجلس شورای اسلامی! حالا حق ندارم بگویم «ایران بهشت اپوزیسیون است»؟! این همصدایی میکند با داعش در تخریب سپاه؛ آن همصدایی میکند با آلسعود در همراهی با منافقین! انا لله و انا الیه راجعون! و اما بسم الله الرحمن الرحیم! چند صباح دیگر باز هم در این کشور انتخابات است! شورای نگهبان باید عمل کند به مر قانون! والله به شورای نگهبان ربط ندارد که کی قبلا رئیس بوده، کی حالا رئیس است! والله به شورای نگهبان ربط ندارد که نام خانوادگی طرف چیست! والله به شورای نگهبان ربط ندارد که حتی یک نفر هم پای صندوق آرا حاضر نشود یا بالعکس؛ همه واجدان شرایط در انتخابات شرکت کنند! والله دمیدن در تنور انتخابات، به شورای نگهبان ربط ندارد! والله سرد یا گرم برگزار شدن انتخابات به شورای نگهبان ربط ندارد! والله اینکه جناح الف، تعداد نامزد کمتری از جناح ب دارد، ربطی به شورای نگهبان ندارد! والله حتی این تحلیل هم به شورای نگهبان ربط ندارد که اگر فلانی رد صلاحیت شود، چه خواهد شد و اگر بهمانی رد صلاحیت شود، چه نخواهد شد! حتیتر، این متن هم ربطی به شورای نگهبان ندارد! چه مینویسم که ما از شورای نگهبان، عمل به مندرجات خودمان را نمیخواهیم، بلکه عمل به «مر قانون» را میخواهیم! از قضا، مصلحت هم یعنی عمل به مر قانون! طرفه حکایت اینجاست که شورای محترم و مظلوم نگهبان هر وقت ملاحظه اینها را کرد، جماعت به جای خضوع بیشتر، وقاحت بیشترشان را به رخ کشیدند! نمیبینید؟! نمیخوانید؟! نمیشنوید؟! تا اینجا که گذشت لیکن از اینجا به بعد، فرض است بر شورای نگهبان که ضمن عمل انقلابیتر به مر قانون، اجازه ندهد آنچه حتی در مجلس دانشآموزی هم مضحک و خندهدار جلوه میکند، در مجلس شورای اسلامی به کرات مشاهده شود! 100 سال سیاه نخواستیم نماینده همسخن و همجهت با اجنبی وارد مجلس شود؛ آن هم در جایگاه هیأت رئیسه! جگرگوشههای این مردم در خرابات شام برای حفظ امنیت ایران عزیز و آلوده نشدن خاک پاک وطن به پای حرامیان نمیجنگند که از سویی بانک بدتر از تانک به سینه ایشان شلیک کند و از سویی هم نواب رئیس مجلس شورای اسلامی! یعنی آقایان فلانی و بهمانی که حتی پرهیز دارم از بردن نامشان، آبرو و حیثیت و مصونیت و جایگاه حقوقی و چه و چه دارند لیکن اهانت به سربازان سردار سلیمانی آزاد؟! آیا این است حق سینهسپرکردهها جلوی توپ و تانک دشمن؟! که هم از ناحیه دوست «دشنام» بشوند و هم از همین ناحیه غیرمقدسه، «تحریم» شوند؟! و بدا به حال راقم این سطور که هنوز هم به این جماعت میگوید «دوست»! کدام دوست؟! ما هی اصرار داریم به اینها بگوییم «دوست» لیکن در عوض و شاید هم منباب اعتدال، خود این دوستان نازنین، اصرار دارند که ثابت کنند «...» هستند، نه «جاهل»! و مگر دوباره قوای نظامی مملکت را تخریب نکردند؟! بگذار بدون تعارف بنویسم که بخشی از مشکل اتفاقا به خودمان بازمیگردد! آنجا که بیجهت «دوست» تصور میکنیم این دشمندوستان را! «دوست» یعنی حاجقاسم سلیمانی که دشمن را در همان لانه خود نگه داشته، بلکه خانه من و ما ویران نشود! و ایران عزیز ما ویرانه نشود! و الا به این جماعت که «دوست» نمیگویند! کدام کشور کلید امور مهم خود را دست چنین نااهلان و نامحرمانی میسپرد که ما دومی آن باشیم؟! تا الان هم هر چه کردیم، دیگر بس است! والله حیف وقت! 15 سال پیش که قصد کردم برای ورود در حوزه روزنامهنگاری، هدفم زدن نمایندگان مجلس آمریکا بود؛ گمان نمیبردم باید این وقت را تلف کنم برای نایبرئیس مجلس خودمان، آنجا که برمیدارد میگوید؛ «من از«FATF» سردرنمیآورم اما خوب است»!
آن ایام فکر میکردم در دوگانه امام و منافقین، هر جا که کم آوردم، میروم و یکی هم مایه از
مواضع انقلابی نواب رئیس مجلس شورای اسلامی کشورم میگذارم! نگو باید شبهات نایبرئیس مجلس شورای اسلامی را هم حل کنم! و یعنی حل کنیم! سروران محترم شورای نگهبان! دمیدن در تنور انتخابات، کار ما اصحاب رسانه است، ایضا کار هواداران نامزدها! اینکه متاثر از رد صلاحیت «فلانی» و «بهمانی» کجا ملتهب میشود، وظیفه نیروهای انتظامی و امنیتی است! هر چند که بگویم؛ «عمل به مر قانون» التهابی در پی ندارد! «آشوب و التهاب» آنجاست که از تریبون مجلس خودمان، اصحاب عاشورایی حافظ امنیت کشور، تخریب میشوند! آشوبی هم از این بالاتر متصور هست؟! اگر نتیجه «عمل به مر قانون» این شد که یک جناح، حتی یک نفر هم در انتخابات نامزد نداشته باشد؛ نداشته باشد که نداشته باشد!
اینجا گناهی بر گردن شورای نگهبان نیست، بلکه بر گردن همان کسانی است که هنگام خربزه خوردن، فکر لرزیدنش را دیگر نکرده بودند! آیا قرار است این جماعت، هم از توبره بخورند و هم از آخور؟! هم سمت داشته باشند و هم سینهسپرکردههای سپاه قدس را تخریب کنند؟! قدقدشان برای ما، آنوقت تخم طلاییشان در سبد اجنبی؟! برای که داری میجنگی سردار؟! برای حفظ امنیت همان نامزد محترم انتخابات که در مناظره بر سینه بکوبد که «من سرهنگ نیستم»؟! یا برای حفظ امنیت آن نایبرئیس مجلس، بلکه هنگام حمله به سربازان تو، آن هم از جایگاه قوه مقننه مملکت، حتم داشته باشد که از گزند حمله داعش در امان است؟! از این همه مظلومیت، گمانم تنها
باید گفت «انا لله و انا الیه راجعون! خدای اسلام! به داد اسلام برس. خدای انقلاب! به داد
انقلاب برس».