مرتضی اسماعیلدوست: روز ملی سینما فرصتی است برای نظر دوختن به قاب دلنشین خاطراتی که با سینما برایمان جاودانه شد. با آن رشد کردیم، بیقرار تصاویر شدیم و دل به ستارهها از پشت پرده نقرهای و از فاصله میان خیالپردازی تا واقعیتنمایی سپردیم. سینمایی که میتواند بهانهای برای نفس کشیدن در جهانی تهی از آرمان و عشق باشد یا چنان حال پراکندهای بسازد که همین ذرات معلق نفسهایمان را هم به دورترین نقطه زیست بکشاند و انتظارهایمان را برای تصویری ناب از زندگی به تاراج برد، مانند سکانسی از فیلم «ابر و آفتاب» که هر چقدر گروه فیلمسازی منتظر قدوم آفتاب برای انجام فیلمبرداری میشوند، جز ابرهای تیره پاسخی نمییابند! حال به بهانه روز گرانقدر سینما فرصتی است تا رخ به رخ شویم با سینما برای سینما و فیلمهایی که در ارتباط با موضوع سینما در ایران ساخته شدند.
فیلمهایی با محوریت سینما
حاجی آقا در برابر پدیدهای چون سینما مقاومت میکند و اجازه فعالیت به دخترش را نمیدهد اما تقدیر چنان بازی وارونهای برایش میسازد که در نهایت حاجی آقا در دام فیلم کارگردان گرفتار میآید! فیلم «حاجی آقا آکتور سینما» که در سال 1312 به اکران درآمد، اولین آینهای است که سینما را در برابر سینما قرار داد. فیلمی صامت که با استفاده از ابزار تکنولوژیک سینما پُلی برای نقد جریان ورود مدرنیته به حریم سنتگرای این سرزمین ساخت. پس از آن سینمای ایران سالها در چنگال جریانی مغفول از توجه به آثاری با ماهیت ایرانی ماند و انواع آثار فرنگی و بیگانه با ماهیت این سرزمین به دار تماشا درآمدند. آثاری همچون «صمد آرتیست میشود» که به سودای نمایش پشت پرده کثیف سینمای پیش از انقلاب خود به مبتذلترین شکل ممکن پرداخت! در سینمای پس از انقلاب فیلم «میکس» داریوش مهرجویی بود که در سال 1378 با دستمایه قرار دادن معضلات رساندن فیلمی به جشنواره فجر، مخاطب را به جهان پشت دوربین برد. مهرجویی که در بخشی از فیلم «میهمان مامان» نیز با نمایش زندگی مفلوک یک آپاراتچی قدیمی سینما ادای دینی به هنر هفتم کرده بود، در فیلم «میکس» به سطحیترین شکل ممکن به نمایش ایدهاش دست زد. اما «کلاس هنرپیشگی» علیرضا داوودنژاد با نزدیک کردن الگوی زندگی به جهان فیلم در صدد ایجاد تجربهای از همکیشی واقعیت و سینما بود و دوربین چنان نقشی نزدیک میان حقیقت و بازنمایی حقیقت یافت که گاه مرزها در هم تنیده میشد. فیلم دیگری که در سالهای پس از انقلاب، موضوع سینما را به شکلی محوری در قالب داستانی درآورد، فیلم «گلچهره» وحید موسائیان بود که مکان داستانیاش در کابل میگذشت و در صدد بازآفرینی «سینما پارادیزو»ی به سبک افغانی- ایرانی بود!
فیلمهایی درباره حاشیه سینما
بسیاری از آثار سینمایی مرتبط با سینما را آثاری دربر گرفتند که به دنبال ارائه درونمایهای از ملودرامهای اجتماعی با بستری از شخصیتها، موقعیتها و جهانی سینمایی بودند. چنانکه همین دسته از فیلمها را میتوان به شاخههایی فرعی تقسیم کرد و از مناظری گوناگون به زوایای پرداخت آنها نگریست. در این میان برخی فیلمها از طریق وجود کاراکتری متعلق به حوزه سینما خواستند ضمن اینکه گوشه چشمی به معضلات اهالی این صنف ارائه میدهند، به ارائه نسبتی که این شخصیتهای هنری برای برقراری ارتباط با جهان پیرامون خود دارند، بپردازند که نمونههایی از آنها فیلم «بانوی اردیبهشت» ساخته رخشان بنیاعتماد بوده که درباره کاراکتر فروغ؛ کارگردانی است که از همسرش جدا شده و با پسرش دچار خلأ ارتباطی شده است. فیلم اگر چه زبانی شاعرانه و روایتی مستندگونه انتخاب کرده است اما درصدد نمایاندن ارتباط میان شمایل مادرانه و جهان هنرمندانه است. فیلم «سینما سینماست» ساخته سیدضیاءالدین دری محصول سال 1376 هم به مساله سوءظن به بازیگری در سینما پرداخته و حکایتی از اظهار علاقه دختری بازیگر به یک کارگردان است. فیلم «ساحره» ساخته داوود میرباقری هم که با برداشتی از داستان «عروسک پشت پرده» صادق هدایت ساخته شده درباره ارتباط مردی آشفته احوال با یک بازیگر جوان تئاتری است. بهمن فرمانآرا اما پس از بازگشت به ایران در دوران اصلاحات با فیلم «بوی کافور عطر یاس» نقبی به ارتباط واقعیت درونی و بیرونی در جهان فیلم زده و داستان کارگردانی را روایت میکند که سفارش فیلمسازی برای ساخت اثری درباره مرگ با برگزاری مراسم مرگ خودش توامان میشود! فیلمهایی همچون «ساکن طبقه وسط»، «سلام سینما»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما» و آثار جستوجوگرایانه کیارستمی درباره ارتباط زندگی و سینما و مرگ در زلزله رودبار با نامهای «زیر درختان زیتون» و «زندگی و دیگر هیچ» و نیز فیلم «کلوزآپ» این فیلمساز که درباره وسوسههای بازیگری و شهرت است، از جمله آثار دیگر ساخته شده درباره سینما و حواشی آن است.
به دنبال یک قندون!
یکی از مهمترین فیلمهای ساخته شده درباره مسائل و معضلات پشت پرده سینما را در سالهای اخیر علی ملاقلیپور با نام «قندون جهیزیه» ساخته که با توجه به نگاه کمیکی که فیلم نسبت به موقعیتهای زندگی و سینما دارد بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. البته همین میزان
نمایان سازی حقیقت از احوال سینما به گفته فیلمساز به مذاق مدیران سینمایی خوش نیامد و این فیلم از جشنواره فجر آن سال کنار گذاشته شد! اما یکی از مشهورترین فیلمهای ساختهشده درباره سینما و ارتباطش با زندگی را داریوش فرهنگ در دهه 60 شمسی با فیلم «دو فیلم با یک بلیت» ساخت که در اکران موفق بود و بارها به پخش تلویزیونی درآمد. داستانی از سودای هنرپیشه شدن جوانی دورهگرد که برق سینما بدجوری او را میگیرد! آثار دیگر ساخته شده درباره سینما را فریدون جیرانی با سهگانهاش رقم زد؛ «ستاره میشود»، «ستاره است» و «ستاره بود»، فیلمهایی ساخته شده در پرداخت مستقیم میان آدمها و سینما بود؛ دختری در آرزوی ستاره شدن، بازیگری به دنبال نقشی متفاوت و ستارگانی فراموش شده که هر کدام در قالب داستانی میخواهند به وجهی از وجوه ناملایم سینما در زندگی انسان اشاراتی داشته باشند.
ادای دین به سینما
برخی آثار سینمایی ایرانی و غیرایرانی در سکانسی، نمایی و حتی نمایش قطعهای از جهان مورد علاقه فیلمسازشان میخواهند ادای دین به اثر یا آثار خاصی کنند و در میان آثار تولیدی ما هم چنین اتفاقی رخ داده است. «قاعده بازی» ساخته فیلمساز متفکر، احمدرضا معتمدی ساخته شده به سال 1385 به وفور از این نوع ادای دین یا بهتر است بگوییم شوخی با آثار مطرح جهان سینما بهره برده است و این نقیضهسازی از فیلم صامت «رزم ناو پوتمکین» سرگئی آیزنشتاین تا فیلم فلسفی و تخیلی کوبریک با نام «ادیسه فضایی 2001» صورت یافته است. همچنین ادای دین به سینما در آثار ایرانی با فیلم «این جا بدون من» و علاقه همراه با تخیل کاراکتر «احسان» نسبت به مقوله تصویر نمایان شده است.