بوسه مارادونا بر دستان رونالدینیو درست همانند بوسه توپ بر دستان دیگو شگفتآور و فراموشناشدنی است؛ زمانهایی که باید به احترام فوتبال کلاه از سر برداشت و ایستاده به عجایب زل زد.حضور اعجوبهای در سواحل برزیل نوید تولد پدیدهای بیمانند در دنیای فوتبال بود، «رونالدو ده آسیس موریرا» زاده پورتو الگره برزیل، ملقب به «رونالدینیو گائوچو» که توسط گزارشگران فوتبال و تماشاگران به شاعر فوتبال معروف است.وضعیت مالی خانواده رونالدینیو اصلا مناسب نبود و در برزیلی که سرشار از خانوادههای فقیر و کمبضاعت است خانواده این فوتبالیست نیز در زمره خانوادههای فقیر به شمار میرفت تا جایی که حتی توان خرید کفش استوک را نیز نداشت. مادر اعجوبه، فروشنده خانه به خانه بود و اکنون نیز پرستار است، ژائو پدر او نیز کارگر کشتی بود و زمانی که رونالدینیو 8سالش بود، هنگام شنا در استخر دچار حمله قلبی شد و درگذشت. رونالدینیو فوتبال حرفهای را از تیم جوانان گرمیو (در شهر پورتو آلگره) شروع کرد، او در سال ۲۰۰۱ درصدد جدایی از گرمیو بود و از بسیاری باشگاهها بویژه باشگاههای انگلیسی پیشنهاد داشت و بهرغم تمام این پیشنهادها به لیگ فرانسه رفت و با پاریسنژرمن قراردادی 5 ساله بست.پس از جام جهانی ۲۰۰۲ با درخشش ویژه رونالدینیو پیشنهادها بالا گرفت، در نهایت وی سال ۲۰۰۳ با مبلغ ۱۸ میلیون پوند به جمع آبی و اناریهای کاتالونیا اضافه شد. رونالدینیو در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ بخوبی برای تیمش به میدان رفت و به عنوان بهترین بازیکن اروپا و بهترین مهاجم لیگ قهرمانان اروپا انتخاب شد. او سومین فوتبالیست برزیلی تاریخ است که عنوان بهترین بازیکن سال اروپا را به دست آورد و در سال ۲۰۰۵ دوباره به عنوان بهترین بازیکن سال انتخاب شد و این عنوان را از فرانک لمپارد و ساموئل اتوئو ربود. آثمیلان، فلامینگو، اتلتیکو مینیرو، کوئرتارو و فلومیننزه باشگاههای بعدی این اعجوبه برزیلی بودند، باشگاههایی که دیگر هرگز رونالدینیو در آنها نتوانست موفقیتهای قبلی را کسب کند. شاید به نوعی بارسلونا بهترین بستر برای زاده شدن فوتبالیستی بود که دیگر هرگز همتایی برایش وجود نخواهد شد. او از کودکی به فوتسال و فوتبال ساحلی علاقه داشت، از طرفداران پر و پا قرص موسیقی برزیلی است و با دوستانش طبل مینوازد و آواز میخواند. در نهایت نیز در اوج دوران فوتبالیاش با خاناینا ناتیل ویانا مندس، رقاصهای که سابقه شرکت در برنامه تلویزیونی «دومینگائو ده فائوستائو» را داشت، ازدواج کرد. اتفاقی که به عقیده اغلب کارشناسان دنیای فوتبال اصلیترین دلیل ضعف این پدیده دنیای فوتبال به شمار میرفت. رونالدینیو درون زمین با توپ جادو میکرد، بیننده پای گیرنده محصور میشد و تماشاچیان حاضر در ورزشگاه مجبور بودند ایستاده نظاره کنند، دست بزنند و کلاهشان را به افتخارش به سوی آسمان پرتاب کنند. رونالدینیو نه تکرارشدنی است و نه فراموششدنی، شاید دیگر هیچ وقت دنیای فوتبال همچون اویی را به خود نبیند. رقص او با توپ در میان انبوهی از سیستمهای تاکتیکی دفاعی مثابه رقص نور در انبوه تاریکیها بود و بس، خداحافظی او از دنیای فوتبال، خداحافظی با طلای سیاه دنیای فوتبال است... .