یکی از بهترین روشهای حکایت تاریخ، بیان آن در بستر داستانی جذاب و پرکشش است تا مخاطب همزمان که با شخصیت داستان در اتفاقات مختلف پیش میرود، مروری بر برههای از تاریخ نیز داشته باشد. به گزارش نسیم، کتاب «تی لم» نوشته میثم امیری است که توسط انتشارات سوره مهر در 2500 نسخه منتشر شده است. طراحی جلد کتاب عبارت عنوان کتاب، یعنی تی لم است که با آب و گل نگاشته شده و در اصل معنی این کلمه هم متشکل از همین آب و گل است که طرح جالب و با مسمایی است. داستان کتاب، داستان قبل از تولد پسری به نام کیومرث است که چندین برادر پیش از او هنگام زایمان یا بعد از آن فوت میشدند اما کیومرث میماند و چشم و چراغ خانه، محله، روستا و حتی شهرشان میشود. میثم امیری، شخصیتی میآفریند که خواننده نیز رفتهرفته همچون همه اطرافیان شخصیت، به وی علاقهمند میشود و از هر نظر او را تحسین میکند. شخصیت اصلی داستان یعنی کیومرث در دوران تحصیلش ممتاز است و در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران قبول میشود. او زیر بار ظلم نمیرود و در این راه، با افرادی مثل آیتالله طالقانی و آیتالله شعرانی آشنا میشود و دیداری نیز با جلال آلاحمد دارد. آقای شعرانی جزوه ولایت فقیه امام خمینی را که برای تایید علمای ایران از نجف فرستاده به وی میدهد اما اینکه در این راه چه اتفاقاتی برای کیومرث میافتد را بهتر است در خود داستان بخوانیم. یکی از نقاط مثبت تی لم، جزئیات و تکیهکلامهایی است که نویسنده از منطقه زندگی شخصیت، یعنی شمال و سوادکوه آورده و اشاراتی که به مشخصههای رفتاری و شخصیتی ساکنان آنجا میکند بسیار جذاب بوده و بر شیرینی داستان میافزاید. داستان از زبان دانای کل روایت میشود و نویسنده مفاهیم و مضامین صحیح و خوبی در داستان مطرح میکند اما دچار شعارزدگی نمیشود. تی لم جذابیت لازم را دارد و فقط در جاهایی ریتم آن کند میشود. شخصیت کیومرث کاملاً ایدهآل و مثبت است و جز اشتباه مختصری که در کتابخانه میکند و جزوه امام (ره) را ـ با اینکه میداند مأمور ساواک دنبالش است ـ روی میز رها میکند، در جاهای دیگر کاملاً حسابشده و بسیار معقول عمل میکند. از طرفی به نظر میرسد رفتارهایی که کیومرث انجام میدهد و سخنانی که به زبان میآورد، چندین سال از سنش بزرگتر است، چرا که او در 19 سالگی اعتماد آیتالله طالقانی، جلال آلاحمد، آیتالله شعرانی و برخی دیگر را به خود جلب کرده و گاهی آنها اسرار مگوی خود را با او در میان میگذارند. نویسنده قصههای فرعی جالبی را برای غنای اثر خلق کرده است، مثل برخورد شیخ یوسف با ساواکیهایی که او را تعقیب میکردند یا رفتاری که مشهدی در روستا با شیخ عبدالله میکند و او را از خانه بیرون میاندازد. به طور کلی میتوان گفت قلمی عفیف بر متن حاکم است و نویسنده دارای یک ایدئولوژی مثبت است؛ وقتی نگاه نویسنده به اتفاقات و روابط صحیح و مثبت باشد اثری که میآفریند هر چقدر هم دارای ضعف باشد، برای مخاطب دلنشین بوده و در وجود او تأثیرات لازم را میگذارد. در مجموع کار نویسنده برای پرداختن به چنین سوژهای قابل تحسین است و تا حدودی قدرت قلم نیز برای بیان آن دارد، لحن داستان رئال است و با رفت و برگشتهایی به گذشته و حال و همچنین تغییر زاویه روایت از شخصیتهای مختلف، اثر از کلاسیک بودن درآمده و به سمت مدرن بودن رفته است. نمود بیشتر این تغییر جایی است که نویسنده برای ابتر نماندن ماجرای اکثر شخصیتها و سرگذشتشان با توجه به طولانی شدن کتاب، تمهیدی نوین اندیشیده و در قالب گفتوگو با صاحب نشر به بیان آنها پرداخته است که این نیز در نوع خود جالب است. مانند قصه حزب توده و عوامل آن که قصد نزدیک شدن به کیومرث را داشتند و همچنین عاقبت دختری که با کیومرث در ارتباط بوده و موارد دیگر... اما بارزترین نکته کتاب، حس شیرینی است که مخاطب با همراه شدن با شخصیت پیدا میکند و آشنایی هر چند اجمالی با برحهای از تاریخ مییابد که کمتر و به ندرت و محدود به آن پرداخته شده است. تنفس خواننده هنگام مطالعه کتاب در فضای دینیای که نویسنده خلق میکند مشهود است و قابل لمس. فضایی که عاری از بیاخلاقی و صحبتها و رفتارهای غیرعفیفانه و غیردینی است.