حسین قرایی: ساعت تفریح بود و یکی از بچهها پلهها را طی میکرد و دواندوان به من رسید و گفت: «آقا اخیراً یک کتاب درباره شهید آوینی خواندم که به او علاقهمند شدم». کتاب را گرفتم دیدم نوشته: «تکرار تنهایی، اثر محمدعلی صمدی».
تا اسم «محمدعلی صمدی» آمد دربارهاش توضیح دادم و به آن دانشآموز علاقهمند گفتم: «اگر توانستی مجموعه سری کتابهای یاران ناب را تهیه کنی تقریباً میتوانی اطلاعات جامع و مستند و خوبی را از تاریخ و فرهنگ انقلاب اسلامی پیدا کنی که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود!»
با این توضیحات، این مطلب روشن میشود که جوانان عطشمند فرهنگ انقلاب اسلامی، نخستین مشتاقان کتابهای محمدعلی صمدی هستند؛ جوانانی که کتابهای درسی با برخی سختگیریهایش، آنها را در سیطره 3 در 4 فکر کردن برده و متاسفانه آنها را از اندیشهورزی تهی کرده است. در همین جا باید عرض کنم مؤلفان محترم کتب درسی باید از قلم معلمانه «صمدی»ها بهره گیرند تا نسل امروز، تاریخ را در بستری از خاطرههای مستند به تماشا بنشیند و به دل بنشاند.
اصولاً آدمهایی از جنس «محمدعلی صمدی» خودشان را زیاد رسانهای نمیکنند ولی رسانه رسانای ادبیات دفاعمقدس و انقلاب اسلامی محسوب میشوند.
به نظرم اگر در کارنامه نویسندگی صمدی فقط کار نویسندگی و تدوین کتاب ارزشمند «او یک ملت بود»- که به خاطراتی از آیتالله شهید دکتر سیدمحمد حسینیبهشتی میپردازد- باشد، همین هنرمندی و تبحر او در خاطرهگزینی و تدوین کتابهایی با ژانر خاطره را فریاد میزند. پس در این یادداشت به بخشی از شگردها و مختصات کتاب مذکور میپردازیم تا با شیوه قلم صمدی بیشتر آشنا شویم.
کتاب را که باز میکنی و مقدمه آن را میخوانی با تتابع اضافات روبهرو میشوی و در برخی سطور کتاب مذکور صنایع دیگر ادبی نیز به چشم میآید. صمدی کوشیده خاطراتی را برای مخاطب گلچین کند که بیشتر در زندگی مردم وجود دارد.
از این نظرگاه کار زیبایی در حوزه سبک زندگی به دست داده است که به نظرم توفیق حاصل کرده است. اصلاً نویسنده با آوردن خاطرات پندآمیز در صدد آن است که «امر به معروف» کند ولی اینبار نه «امر به معروف» انسان عادی بلکه امر به معروف قاضی مملکت. از این دریچه میتوان گفت او با زرنگی تمام و با نگاهی اسلامی ساحت «امر به معروف و نهی از منکر» را برای تمام اقشار دانسته است: یک بار نامهای به یکی از قضات نوشت و در آن، او را بشدت توبیخ کرد که «شنیدهام هنگامی که برای مأموریت به سفر میروی، ساک خود را به کسی که تو را همراهی میکند، میدهی. این، نشانه تکبر توست که شخصیت دیگران را مورد استخفاف قرار میدهی».(او یک ملت بود، ص 69)
آنقدر نویسنده به متن پرداخته که برخی نکات ویرایشی از دستش در رفته و متاسفانه در چاپ دوم کتاب هم تصحیح نشده است:
- غاطبه: «قاطبه» . (ص7)
- مساعداتها: مساعدتها.(ص 13)
- از چند نفر همکاری ساخته نبود: از چند نفر هم کاری ساخته نبود. (ص 45)
مستندگویی و مستند صحبت کردن از صمدی، خاطرهگو و نویسندهای فکور ساخته است به طوری که خیلی کم میشود از او در این زمینهها سستی و کاهلی دید. اگر مقدمه کتاب مورد بحث را بخوانید این رویه علمی را مشاهده خواهید کرد.
از دیگر حسنهای کتاب مذکور که به کوشش محمدعلی صمدی گردآوری شده، استفاده بجا و شایسته از عکسهایی است که تقریباً با خاطرات تطبیق میکند و همخوانی دارد. این تنوع در خوشخوان جلوه دادن کتاب سهم قابل توجهی دارد به طوری که هرجا این کتاب را معرفی کردهام، فرد تقاضاکننده دیگر کتاب را به من پس نداده است، زیرا عکسهای گلچینشده به زیبایی کتاب ضریب داده است. یکی از مختصات دیگر که در کتاب صمدی به چشم میآید؛ صغری کبری چیدن است! صمدی اهل صغری کبری چیدن است و بهزعم نگارنده سطور، این صغری کبری چیدن خوب است ولی گاهی اوقات غیر قابل تحمل میشود! انگار نویسنده قلاب سنگی در دست دارد و سنگ را با قلاب سنگ کلماتش به آن سوی بیابان سطور میفرستد که پیدا کردن سنگ معنی برای مخاطب ثقیل و طاقتفرساست. گویی مخاطب پس از پیدا کردن این سنگ که سنگین هم هست به عرقریزی دچار میشود. پاراگراف آخر صفحه 7 اینگونه مینماید: «با فرض صحت مندرجات شناسنامه حضرت «بهشتی» (تولد به تاریخ چهارشنبه دوم آبان 1307 شمسی،
9 جمادیالاول 1347 قمری و 24 اکتبر 1928 میلادی) ایشان تا ساعت 21 و 30 دقیقه روز یکشنبه، 7 تیر 1360 شمسی (25 شعبان 1401 قمری و 28 جولای 1981 میلادی)، مجموعاً 52 سال و 8 ماه و 5 روز، مجال حیات در این دنیا را از حضرت حق (سبحانه و تعالی) یافتهاند. از این ایام نه چندان کثیر (قریب 19300 روز)، تنها 830 روز، در سالهای پس از پیروزی «انقلاب اسلامی» میگذرد».(همان، ص 7)
در پایان یادآور میشوم بنده نویسندگانی را میشناسم که صاحبسبک هستند و راههای زیادی جلوی نویسندگان قرار دادند ولی هیچگاه چنین توفیقی نداشتند که کتابهایشان به دست مردم و جوانان برسد، الحمدلله کتابهای محمدعلی صمدی بین جوانان و مردم جای خود را باز کرده است. این یعنی نویسنده برای مردم جامعهاش مینویسد تا تأثیرگذاری داشته باشد؛ مردمی که تازه دارند به سمت مطالعه میروند. نگاه ظریف و بدیع صمدی از او نویسندهای مردمی ساخته است به طوری که گاهی اوقات مثل جامعهشناسی خاطرات را هنرمندانه و تأثیرگذار نقل میکند و جالب است که دقیقاً عین عبارات و کلمات را میآورد و این ریشه در صداقت نویسنده دارد. با برشی از کتاب «او یک ملت بود» شما را به تماشای تابلوی زیبایی از زندگی شهید بهشتی دعوت میکنیم؛ تابلویی که دیدنش اشک را بر چشم جاری میکند و از همین جهت است که اینجا جناب صمدی هم به تاریخ معاصر توجه دارد و هم به نثر کلماتی که بر جان مخاطب مینشیند. خاطره را بشنوید: «خوزستان، در اهواز یکی از برادران گفت نمیدانید اینجا تبلیغات علیه شما چه میکند... چند وقت قبل رفته بودند در این محلههای فقیرنشین اهواز، خانه یک پیرزنی، برق خانهاش را قطع کرده بودند، بعد رفته بودند در خانهاش گفته بودند که میدانی چرا برق خانهات را قطع کردند؟ بهشتی دستور داده برق خانه تو را قطع کنند». (همان، ص 163)
این روزها خیلی روی کتابها با این دو کلمه آشنا میشویم «به کوشش»، «به سعی»، «به اهتمام» و... ولی این به کوشش محمدعلی صمدی در حقیقت بار دقیق معنایی کوشش را به ذهن متبادر میکند.
محمدعلی صمدی، علیاکبر مزدآبادی و نویسندگانی از این طیف و طایفه به جهت توجه به این رباعی از شیخ ابوسعید ابوالخیر، ناشناس ماندهاند:
«عیب است بزرگ برکشیدن خود را
از جمله خلق برگزیدن خود را
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را»
به هر روی تکاپوی محمدعلی صمدی در حوزه ادبیات دفاعمقدس ستودنی است. از ناشر سری کتابهای «یاران ناب» شنیدم که ایده این کتابها- که تکیهاش بر عکس و خاطره است- از جمله فعالیتهای بدیع جناب صمدی است.
حضور بیمزد و منت صمدی و توجه او برای شناسایی و شناساندن شهدا آنچنان که بودند، در قالب کتاب تحسینبرانگیز است. ای کاش «صمدی» تدریس را تجربه میکرد یا «صمدی»ها در مدارس و دانشگاهها زیاد بودند تا جوانان عطشمند ایران عزیز با فرهنگ زلال دفاعمقدس آشنا شوند.