printlogo


کد خبر: 163710تاریخ: 1395/6/27 00:00
برنامه جامع نابودسازی!

فاطمه جعفریان:  برنامه جامع اقدام مشترک، توافقی در ظاهر برای حل مشکل چندساله هسته‌ای میان ایران و غرب، در این یک ‌ساله همه نگاه‌ها به آن حول همین موضوع متمرکز بوده است. برجام که به امضا رسید تحلیل‌ها، موافقت‌ها، مخالفت‌ها و بحث‌ها همه در پی اثبات کارآمدی یا عدم کارآمدی آن در حل بحران هسته‌ای بود؛ اینکه آیا توانسته تحریم‌ها را لغو کند یا نه؟ توانسته توان هسته‌ای ایران را حفظ کند یا آن را در قبال گشایش‌های کوچک اقتصادی از بین برده است؟ یا اینکه در نهایت آینده توان هسته‌ای ایران با برجام چه خواهد شد؟ اما امروز بعد از گذشت بیش از یک‌سال از امضای برجام بهتر است با توجه به وقایع یکساله نگاهی عمیق‌تر به ماهیت آن داشته باشیم و به این پرسش پاسخ دهیم: آیا به واقع برجام و ضمائم محرمانه آن فقط و فقط یک موافقتنامه هسته‌ای بوده است؟ پاسخ این نوشته به این سوال، منفی است.
 برجام به دلایلی که گفته می‌شود برنامه جامع اقدام مشترک است اما نه آنگونه که ادعا می‌شود فقط برای ایجاد شفافیت در برنامه هسته‌ای، لغو تحریم‌ها و ایجاد گشایش اقتصادی، بلکه برای هدفی بسیار فراتر از این. آنچه وقایع یکساله گوشزد می‌کند این است که برجام یک برنامه دقیق و گام به گام تضعیف توان دفاعی کشور است که ایجاد برخی تغییرات در توان هسته‌ای ایران تنها اولین و کوچک‌ترین قدم است در راه رسیدن به این هدف. با این نگاه می‌توان گفت برخلاف آنچه ادعا شده نه تنها برجام کشور را از حمله نظامی دور نکرده که در حال نزدیک کردن آن به جنگی نابرابر و با نتیجه‌ای از پیش مشخص شده است با دشمنانی که خوب می‌دانند طی اجرای این موافقتنامه با کشور و توان دفاعی و اقتصادی آن، چه کرده‌اند.
هنوز مدت زیادی از امضای برجام نگذشته بود که اظهارنظرهایی از سوی مقامات آمریکایی درباره آسان‌تر شدن حمله نظامی به ایران در دوران پسابرجام شنیده شد. خرداد 94 «ریچارد نیفو» عضو سابق وزارت خارجه آمریکا در نشستی در اندیشکده «بروکینگز» گفت: «واشنگتن حتی می‌تواند از حمله نظامی برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران استفاده کند در آن صورت هم برجام به واشنگتن کمک خواهد کرد تا بداند آنها چه دارند و تاسیسات‌شان کجاست». مدتی بعد [مرداد 94] چیزی شبیه همین سخنان توسط اوباما تکرار شد: «بعد از گذشت 15 سال از اجرای توافق هسته‌ای با ایران هر رئیس‌جمهوری که لازم باشد برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای دست به اقدام نظامی بزند در موقعیت به مراتب بهتری قرار خواهد داشت».
در آن روزها به‌رغم اینکه این سخنان تا حدی نگران‌کننده به نظر می‌رسید شاید می‌شد به گونه‌ای توجیهی برای آن در نظر گرفت؛ توجیهاتی از اقناع مخالفان داخلی توافق هسته‌ای تا آرامش بخشیدن به متحدان منطقه‌ای آمریکا. اما امروز بعد از گذشت یک‌سال و بعد از رخ دادن برخی اتفاقات دیگر نمی‌توان به سادگی گذشته از کنار این موضوع عبور کرد. امروز با وقایع سوال‌برانگیزی که رخ داده باید پرسید: چه اتفاق یا اتفاقاتی قرار است حمله نظامی به ایران را ساده‌تر کند؟ اصلا چرا باید آمریکایی‌ها درست بعد از توافق همچنان از گزینه نظامی بگویند.
اولین بهانه‌جویی‌ها و نشانه‌های هدف واقعی برجام را مخالفت‌های غرب با توان موشکی ایران آشکار کرد؛ بهانه، روح برجام بود. این روح برجام چیست که با توان دفاعی ایران در تضاد است، سوالی جدی است که ذهن را ناخودآگاه به اظهارات ابتدایی اوباما می‌برد: بعد 15 سال قرار است حمله نظامی به ایران ساده‌تر شود. توان موشکی مخالف این هدف است و البته بخشی از برجام، بخشی از محرمانه‌های برجام به این روح(!) اختصاص داده شده است البته برخی اظهاراتی که این روزها درباره توان نظامی کشور به گوش می‌رسد این گمانه را تقویت می‌کند برخی در داخل می‌خواهند با تمام توان نه فقط به برجام که به روح آن نیز پایبند باشند! نخستین بدعهدی‌ها در مسیر اجرای برجام از سوی غرب آغاز می‌شود مشکل اصلی عدم همکاری بانک‌های بین‌المللی با ایران است. طبق سند آشکارشده برجام قرار است موانع موجود بر سر همکاری بانک‌های بین‌المللی با ایران از بین برود اما این اتفاق نیفتاده. انگار اشکال جای دیگری است. اینجاست که از یک موافقتنامه بانکی رونمایی می‌شود. ایران برای همکاری با سازمان بین‌المللی مبارزه با پولشویی FATF اعلام آمادگی کرده است؛ اقدامی که با درونی کردن تحریم‌ها امکان کمک به گروه‌های مقاومت را از بین می‌برد و نهادهای مهم دفاعی کشور را از نظر اقتصادی تضعیف می‌کند. این همان مشکل اصلی بر سر راه همکاری بانک‌های بین‌المللی با ایران در پسابرجام بوده است. احتمالا این هم بخشی از محرمانه‌های برجام است برای تضعیف توان دفاعی کشور.
اما همه ماجرا به اینجا خلاصه نمی‌شود. سر و صدای موضوع دیگری نیز بلند می‌شود: قراردادهای جدید نفتی. این بار پای بدعهدی در میان نیست ایران بعد از برجام توانسته خوب نفت بفروشد. برای این شاهکار برجام، باید اقتصاد ایران همانند قبل از تحریم و حتی بیشتر به نفت وابسته شود و نفت باید همچنان رگ اصلی حیات کشور باشد. چرا؟ چون قرار است قراردادهای جدید نفتی این رگ حیات را به کمپانی‌های بزرگ نفتی بسپارد تا در موقع لزوم [بخوانید وقت جنگ] هنگام نیاز شدید اقتصادی این رگ حیات را برای تسلیم شدن بسادگی و بدون امکان دور زدن و فرار قطع کند تحریم هرچه هم سنگین باشد امکان دور زدن دارد اما این یکی نه. این هم احتمالا بخشی از محرمانه‌های برجام است. فروش نفت به شرط آنکه توسط کمپانی‌های بزرگ صادر شود.
اما همه ماجرا اینجا نیست؛ موضوع مهم دیگری نیز مطرح است: شفافیت. همه سخن ایران در مذاکرات هسته‌ای ارائه شفافیت بیشتر در مذاکرات بود اما کسی در روزهای مذاکرات نگفت اندازه شفافیت باید چه مقدار باشد که امنیت ملی را با مخاطره مواجه نکند. امروز به شکلی نگران‌کننده در همه جا شاهد شفافیتی بیش از حد مجاز هستیم. مذاکرات اجرای پروتکل الحاقی را متعهد شده یعنی بازرسی‌هایی بیشتر و وسیع‌تر از ان‌پی‌تی، از سوی دیگر FATF هم به نوعی تعهد برای شفافیت است. شفافیت حساب‌های بانکی و تراکنش‌های مالی سازمان‌ها و افراد، کسانی که باید در موقع لزوم برای دشمن خوب شناخته‌شده باشند تا بتوان توان دفاعی آنها را نابود کرد. قراردادهای نفتی هم نوعی شفافیت است. تجربه تاریخی حضور شرکت‌های نفت در کشورهای نفتخیز بخوبی نشان می‌دهد چگونه این شرکت‌ها در جهت اهداف استعماری کشورهای متبوع‌شان تا عمق سیاست‌های داخلی کشورهای جهان سوم نفوذ کرده‌اند و توانسته‌اند در مواقع حساس خدمات بی‌نظیری به استعمارگران ارائه دهند. حالا انگار برخی چیزها بیشتر از قبل روشن شده است. موضوع فقط بخش‌های آشکار برجام نیست حتی فقط مساله هسته‌ای در میان نیست گویی ماجرا پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. برجام کوه یخی است که تنها بخش‌هایی از آن تاکنون آشکار شده و باید منتظر نشست تا بخش‌های جدیدتر آن هر روز رونمایی شود. سخن بر سر روح برجام است. بر سر برجام‌های 2 و3. حالا شاید بعد از یک‌سال بهتر بتوان دریافت چرا قرار است بعد از 15 سال حمله نظامی به ایران ساده‌تر شود. برجام1 با اجرای داوطلبانه ان‌پی‌تی بازرسی‌های فراقانونی را برای جاسوسان غربی فراهم می‌کند و تصویر روشن‌تری از امکانات ایران برای دفاع ارائه می‌دهد و برجام‌های دیگر امکان ساختن وسایل و تجهیزات دفاعی را از ایران می‌گیرد، افراد و سازمان‌ها و امکانات مالی را شناسایی می‌کند و از نظر مالی در مضیقه قرار می‌دهد، عمق استراتژیک ایران با کم شدن امکان کمک به گروه‌های مقاومت از بین می‌رود، رگ حیات اقتصادی کشور که در شرایط جنگ می‌تواند یکی از ابزارها برای فراهم کردن امکان دفاع باشد قطع می‌شود. ایران ترسیم‌شده پسابرجام غرب با ایران پسابرجام ما بسیار متفاوت است. ایران پسابرجام غرب در زمان حمله نظامی آنقدر ضعیف و شفاف شده که دیگر امکانات مالی، تجهیزاتی، انسانی، فکری و اعتقادی دفاع را ندارد و لقمه‌ای آماده برای متجاوزان است.
حالا باید به آنهایی که صلح و جلوگیری از جنگ را یکی از فواید برجام می‌دانند گفت نکند فریب خورده باشند و درست عکس هدفشان عمل کرده باشند، نکند نادانسته قدم در راهی گذاشته‌اند که اتفاقا برخلاف آنچه فکر می‌کنند قرار است ایران را قدم به قدم بیشتر و بیشتر به جنگ نزدیک کند، نکند این برجام، برجانی باشد برای نابودی. امروز در موقعیتی حساس و اثرگذار در تاریخ قرار گرفته‌ایم، در موقعیتی که برای فردای ایران و انقلاب اسلامی نقشی تعیین‌کننده دارد. امروز همه چیز ما بستگی به چگونگی مواجهه با این نقشه دقیق طراحی‌شده غرب دارد و نوع این مواجهه است که مرز میان خدمت و خیانت انسان‌های امروز را روشن‌تر از قبل برای آیندگان ترسیم می‌کند.
 


Page Generated in 0/0058 sec