printlogo


کد خبر: 163711تاریخ: 1395/6/27 00:00
نامه تاریخی سیداحمد خمینی به آیت‌الله منتظری

باسمه تعالی
حضرت آیت‌الله! نوشته‌ای که در پیش روی دارید اشاره‌ای است به علل و عوامل و ریشه‌های مسائلی که عدم توجه به آنها و نصایح مکرر حضرت امام موجب واقعه تلخ قائم مقام رهبری شد. گرچه نگارش این نامه برای کسی که عمری به جنابعالی عشق ورزیده است بسیار سخت و باورنکردنی است ولی فقط برای ادای دین خود به امام ـ که مظلوم است ـ و همچنین برای خدمت به مردم که مشتاقانه طالب حقیقتند، به چنین نوشته‌ای دست زده‌ام.  ملاک نوشته من رضایت حق است و روشن شدن حقیقت و قدر مسلم این است که پس از این نوشته حرف و حدیث‌ها و تهمت‌ها از طرف همان طیفی که در این نامه از آن سخن رفته است آسوده‌ام نگذارند ولی چه باک، هر چه درباره من بگویند پذیرایم ولی ناسزا مطالب این نامه را تغییر نخواهد داد. از آنجا که در متن وقایع انقلاب خصوصاً در جزء جزء ماجرای حضرتعالی و برخورد گرم و صمیمانه حضرت امام با شما و تلاش معظم‌له برای نجاتتان از چنگال توطئه‌گران و نفوذی‌ها بودم، فکر کردم اگر حقایق را بازگو نکنم به اسلام، انقلاب، امام و مردم خیانت کرده‌ام.  چه بسا نسل معاصر و آیندگان بر اساس ناآگاهی تصور کنند که جنابعالی را یک‌شبه و بدون مقدمه کنار گذاشته‌اند در حالی که به هیچ‌وجه اینگونه نبوده است.  ذکر این نکته در بیان تلخی حادثه کافی است که حضرت امام روحی‌فداه پس از کنار گذاشتن شما ظرف چند ساعت چندین بار گریستند و بارها فرمودند که لحظه‌ای از آقای منتظری غافل نیستم ولی چه کنم که مصلحت نظام ایجاب می‌کرد که ایشان کنار بروند.  نامه من به شما تا اندازه‌ای حقیقت را روشن می‌کند و گمان نمی‌کنم کسی با مطالعه گوشه‌هایی از ده‌ها نامه و سند به نتیجه‌ای غیر از آنچه من رسیده‌ام، برسد.  سؤالی که ممکن است مطرح شود این است که چرا نظام از اول چنین برخوردی نکرد و با علم به یک سلسله ضعف‌ها و اشکالات مؤید شخصیت و موقعیت شما شد؟ باید در جواب گفت که امام به‌خاطر علاقه شدیدی که به جنابعالی داشتند همواره درصدد اصلاح و ارشاد و حفظ و نگهداری و رهایی شما از چنگال ضدانقلاب بوده‌اند که شاید از مسیر ابهام آمیز خود برگردید و ثانیا «اخیراً»  حضرت امام به مسائلی برخورد کردند که دیگر درنگ را جایز ندانستند. در خاتمه من تأکید می‌کنم که هرگز منظورم از این نامه این نیست که خدای ناکرده بگویم جنابعالی تفکر و خط منافقین و لیبرا‌ل‌ها را پذیرفته‌اید بلکه غرضم این است که ثابت شود جریان توطئه‌گر طیف مهدی هاشمی با القائات خود، شما را وادار به مواضعی کرده‌اند که بعضی از گفته‌های شما چیزی جز خواست دشمنان قسم خورده انقلاب و اسلام نبود.  تذکر این نکته بجاست که نامه‌های شما به حضرت امام حاوی مسائل بسیار مفیدی هم هست که از روی درد و رنج و دفاع از انقلاب و اسلام نگاشته شده است. این بُعد قضیه هرگز نادیده گرفته نشده و نمی‌شود، ولی این نوشته بر آن نیست که خدمات حضرتتان را ترسیم کند که خدمات شما خود کتاب مفصلی خواهد شد و هیچ‌کس زحمات و فداکاری‌هایتان را فراموش نمی‌کند و رهبر انقلاب و همه دوستداران انقلاب از این موضوع در شگفتند که چرا شما یکمرتبه از آن مواضع به این موضع‌گیری‌ها رسیدید.  این نوشته بر آن است تا نشان دهد برای عدم تحقق آنچه که شد چه زحماتی کشیده شده است و ریشه آنچه نمی‌باید می‌شد، چیست.
ارادتمند قدیمی: احمد خمینی
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت‌الله آقای منتظری دامت افاضاته
با عرض سلام و دعا برای سلامتی جنابعالی.
مدت مدیدی بود تصمیم داشتم مسائلی را خدمتتان عرض کنم؛ نه وقتم اجازه می‌داد و نه حال و ذهنیت جنابعالی را مساعد برای تحلیل واقعیات می‌دانستم، ولی واقعیات تلخ‌تر از زهری که اتفاق افتاد، زمینه را فراهم ساخت و من نیز احساس تکلیف بیشتر می‌کنم و با اجازه شما بدون مقدمه و تعارفات معموله به سراغ اصل مطلب می‌روم که مقصر در این واقعه کیست؟ شما راجع‌به هر کسی که بگویید با شما میانه‌ای نداشته است، درباره من چنین چیزی نمی‌توانید بگویید چرا که از وقتی که خودم را شناختم، مرید و مروج شما بودم، اگر شما همیشه امام را ترویج می‌کردید من هم همیشه بعد از امام شما را ترویج می‌کردم. اگر ترویج شما از امام به عنوان یک مجتهد مسلم پرفایده بود، ترویج من هم به عنوان فرزند امام از شما مؤثر بود. در سال 58 من قائم‌مقامی رهبری شما را به خیال اینکه رضای خدای در آن است، عنوان کردم.
ادامه دارد ...


Page Generated in 0/0058 sec