رضا اسماعیلی: سیدعلی موسویگرمارودی علاوه بر اینکه از پیشتازان و پیشکسوتان شعر انقلاب اسلامی است، همچون طاهره صفارزاده، از شاعران شاخص، مدرن و جریانساز حوزه شعر دینی و آیینی روزگار ماست. شاعری که در این عرصه از جایگاه و مرتبتی والا برخوردار است. احراز این جایگاه به خاطر همنشینی و همنفسی با عالمان مجتهد و مجاهدی چو مطهریها، طالقانیها، بهشتیها، مفتحها و شریعتیهاست که هر یک از آنان از عالمان تراز اول دینی و از مصلحان بزرگ روزگار ما بودهاند. علاوه بر این، گرمارودی همچون زندهیاد طاهره صفارزاده از طلایهداران شعر مدرن دینی این روزگار است. وی با سپیدسروده عاشورایی «خط خون» و «در سایهسار نخل ولایت» که به ساحت ملکوتی مولا علی تقدیم شده، نام خود را در ذهن و زبان مردم این روزگار جاودان کرده است.
بیهیچ تردیدی، شعر بلند «خط خون» یکی از نمونههای موفق و درخشان شعر عاشورایی است، با تمام مولفههای ساختاری و مضمونی که برای یک شعر عاشورایی خوب میتوان تصور کرد. روح حماسیای که در کالبد کلمات این شعر دمیده شده است، بیاختیار هر انسان آزادهای را تحت تاثیر خود قرار میدهد و انسان را به ستایش شخصیت والای سرور و سالار شهیدان کربلا، حضرت اباعبدالله(ع) وا میدارد. این سروده فاخر که بدون اغراق یکی از شاهکارهای شعر عاشورایی زمانه ماست، به شاعران روزگار ما میآموزد که شعر عاشورایی باید شعری بیدارگر، افشاکننده و حرکتآفرین باشد. شعری که در صور اسرافیل «آگاهی» بدمد و «بردگان جهل» را از ننگ و ذلت بردگی آزاد کند، نه آنکه بر گردن آنان طوق بردگی و سرافکندگی اندازد. شعری روشنیافروز و ظلمتسوز، به مثابه شبچراغی برای در راهماندگان و گمشدگان. البته سوگ و مرثیه هم یکی از ارکان شعر آیینی (عاشورایی) است ولی همه سرمایه آن نیست. اقیانوس کرانه ناپدید شعر آیینی گوهرهای ناب و ناسفته دیگری نیز دارد که صید این گوهرها غواصان دریادل و خطرآشنا میخواهد، غواصان از جان گذشتهای که «خطر کردن» را آموخته و در این مسیر از هوس «نام و نان» چشم دوختهاند. «خط خون» به ما میآموزد که شعر عاشورایی باید روح مقاومت، پایداری و بیداری را در کالبد جامعه بدمد و سیمای امام عاشورا و یارانش را با صلابت و اقتدار به تصویر بکشد، چرا که اگر همه رجزهای اصیل عاشورایی را در مجموعهای گرد هم آوریم و در معانی و محتوای عمیق و بلند آنها تامل کنیم و به تحلیل و تفسیر واژه به واژه آنها بنشینیم، غیرممکن است شعر یا رجزی را پیدا کنیم که از آن بوی تسلیم و سازش و ذلتپذیری بلند باشد. در هیچ رجزی از رجزهای حماسی و عارفانه عاشورا، ردپایی از اظهار عجز و ناتوانی و درخواست ترحم از دشمن دیده نمیشود و این درس بزرگی است که ما باید بیاموزیم و به آن عمل کنیم. آنچنان که شاعر فهیم و فرهیخته عاشورایی، دکتر سیدعلی موسویگرمارودی در منظومه بلند «خط خون» از عاشورا و قیام حسینی این درس را آموخته و با کلماتی سربلند و حماسی به تصویر کشیده است. گرمارودی این واقعه را همان گونه که
حضرت زینب(س) در پاسخ به عبیدالله بن زیاد میفرماید: «والله ما رایت الا جمیلا»، سرشار از زیباییها میبیند و بر این باور است که عاشورا عالیترین جلوه حماسه، ایستادگی و مبارزه با ظلم و جهل است، آن چنان که در فرازی از زیارت اربعین آمده است: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیره الضلاله»، یعنی: «امام حسین علیهالسلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد».
در فکر آن گودالم
که خون تو را مکیده است
هیچ گودالی را چنان رفیع ندیده بودم
در حضیض هم میتوان عزیز بود
از گودال بپرس!
...
شمشیری که بر گلوی تو آمد
هر چیز و همه چیز را
به دو پاره کرد:
هر چه در سوی تو حسینی شد
و دیگر سو یزیدی
...
اینک هر چیز
یا سرخ است
یا حسینی نیست!
(موسویگرمارودی، گوشواره عرش، تهران، سوره مهر، چاپ سوم، 1390، صص 169 تا 181)
علوی سروده «در سایهسار نخل ولایت» نیز یکی از سرودههای کمنظیر دینی و آیینی روزگار ماست، با ساختاری مدرن و مضمونی ارجمند. هر چند استاد گرمارودی شهرت خود را بیشتر وامدار شعر عاشورایی «خط خون» است، ولی این سپیدسروده نیز در فخامت و استواری چیزی از «خط خون» کم ندارد. امتیاز این سپیدسروده آن است که با ستایش ذات اقدس پروردگار آغاز میشود – دقیقهای که متاسفانه در شعر دینی و آیینی شاعران جوان روزگار ما سخت مورد غفلت قرار گرفته است - و در ادامه با لهجهای حماسی به بیان فضایل و کرامات مولیالموحدین امام علی(علیهالسلام) میپردازد.
به گفته دکتر بهاءالدین خرمشاهی، ادیب و پژوهشگر صاحبنام معاصر: «شعر در سایهسار نخل ولایت که در منقبت و مرثیه حضرت علی(ع) است و همین شعر خط خون دو اوج بیمانند و قله رفیع شعر دینی عصر ما است یعنی شعر با درونمایه مذهبی که در شعر نو سابقهای به این درخشانی و درخششی به این نمایانی ندارد و این دو شعر کمنظیر که هم قوت قریحه و هم صلابت ایمانی و غیرت دینی شاعر را نشان میدهد، نیز مانند شعرهای بلند دیگر او، به صریحترین وجه موید این است که هنر یعنی نگاه دیگرگون و متفاوت.» بازخوانی فرازی از این علوی سروده باشکوه که در سال 1356 سروده شده خالی از لطف نیست:
خجسته باد نام خداوند
نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید.
...
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمیشناختم
که عمود بر زمین بایستد...
پیش از تو، هیچ فرمانروا را ندیده بودم
که پایافرازی وصلهدار به پا کند
و مشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد.
آه ای خدای نیمهشبهای کوفه تنگ.
ای روشن خدا
در شبهای پیوسته تاریخ
ای روح لیله..القدر
حتی مطلعالفجر
اگر تو نه از خدایی
چرا نسل خدایی حجاز فیصله یافته است؟
نه، بذر تو، از تبار مغیلان نیست...
(موسویگرمارودی، گوشواره عرش، تهران، سورهمهر، چاپ سوم، 1390، صص 129-123)
جان کلام آنکه استاد گرمارودی عزیز را باید در زمره شاعران حکیم و دقیقهیاب این روزگار - بویژه در عرصه شعر دینی و آیینی- به شمار آورد. شاعری دانشی مرد و اهل معنا. از نسل شاعرانی که به قول سهراب وارث «آب و خرد و روشنی»اند. او به شهادت آثارش، در حوزه شعر آیینی دغدغههای ارجمندی دارد. دیدگاههای او در این حوزه- به عنوان یک منتقد و پژوهشگر برخوردار از دانش و بینش ادبی- قابل تامل و راهگشاست. در جان و جهان شعرهای آیینی گرمارودی «اندیشه»، «پیام» و «حماسه» از جایگاه رفیعی برخوردارند. او زمانی گام در ساحت ملکوتی شعر آیینی میگذارد که «حرفی برای گفتن» داشته باشد. در عین تقید و پایبندی به ساختار ادبی و مولفههای زیباشناختی.