ادبیات و هنر به عنوان بالهای پرورش اثری سینمایی ارزشهای والایی داشته و مکمل و یاریدهنده هم در مسیر تولید آثار تصویری خواهند بود. از سویی مناسب است به بهانه هفته دفاعمقدس دریچهای بگشاییم به سوی سینمایی که میتواند نگاهی قابل توجه از هویت این سرزمین به جهانیان باشد. سینمای ارزنده دفاعمقدس که مبتنی بر واقعیت رخدادهای بسیار بر مردمان حماسهساز این کشور بوده و میتواند سالها برای نسلهای مختلف حاوی نکاتی ارزنده از دلیرمردی اسطورههای همیشه جاوید ایرانزمین قلمداد شود؛ مردان و زنان افتخارآفرین سرزمینمان که پرچم اسلام را زنده نگاه داشتند. اما اگر مروری بر تولیدات سینمای کشورمان بویژه در 2 دهه اخیر داشته باشیم، متاسفانه چه به لحاظ کمیت آثار ساخته شده و چه کیفیت فیلمهایی که ساخته و به اکران درآمدند، نتوانستیم توفیقی را که انتظار میرفت، برآورده کنیم. سینمای دفاعمقدس و انقلاب اسلامی همیشه فاصلهای عمیق را با دریچههای عظیم مفاهیم معرفتی مردان مقاومت و ایثار و شهادت داشته است و این حفره میان آثار سینمایی با واقعیت جبهه و جنگ سالها مورد تامل دلسوزان و کارشناسان عرصه دفاعمقدس قرار گرفته است؛ آنها که خود حماسهساز بودند و در دل موقعیتها و عملیات حضور داشتند و حالا در صفحه هنر، تصویری مغایر با حقیقت رخ داده را میبینند و گاه لب به اعتراض گشوده و درددلهایی از سر دلسوزی میکنند. اگر مروری اجمالی به سینمای دفاعمقدس داشته باشیم باید به آغاز جنگ تحمیلی رجوع کنیم که سینما هر چند کم و ناتوان اما شروعی بر این اتفاق بزرگ داشت. فیلم «مرز» ساخته جمشید حیدری براساس فیلمنامهای از سیروس الوند و با بازی سعید راد نخستین اثر جدی ساخته شده در این نوع سینما بود که توسط نقشآفرینان سینمای پیش از انقلاب رونمایی شد، چرا که هنوز طعم تلخ جنگ تحمیل شده به ما تازگی داشت و هنوز جوانان فیلمساز با دوربین خود ورود نکرده بودند. در ادامه نیز باز هم سهم سینماگران انتقال یافته از دوران گذشته در سینمایی با موضوع و مضمون نزدیک به انقلاب اسلامی و دفاعمقدس پررنگ بود و «برزخیها»، «جانبازان»، «عبور از میدان مین»، «پایگاه جهنمی»، «گذرگاه» و آثار دیگری در این مسیر ساخته شدند و «عقابها» ساخته ساموئل خاچیکیان با خلق قهرمان مورد پسند مردم رکورد جذب مخاطب را زد. اما پس از مدتی از نسلی که عمدتا عکاس جبهههای جنگ بودند، فیلمسازانی خود را به بدنه سینمای دفاعمقدس رساندند، با آثاری که بوی سادگی جبههها و خاک سرزمین شهادت و ایثار داشت. در این مقطع فیلمسازانی همچون ابراهیم حاتمیکیا و مرحوم ملاقلیپور با آثاری خالصانه خود را نشان دادند و «دیدهبان» و «مهاجر» و «افق» و «نینوا»ی خود را به تصویر درآوردند. فیلمسازانی هم بودند که به دلیل شرایط رخ داده در ایامی که کشور درگیر دفاع از خاکی گوهرمند بود، برای دور نبودن از وضعیت، آثاری در زمینه دفاعمقدس ساختند اما با پایان جنگ و خاموش شدن صدای گلولههای دشمن، دست از این نوع سینما شسته و قدم به مسیری کاملا مغایر با آن نوع نگاه گذاشتند و در مسیر سینمایی بفروش و حتی نوعی از کمدی سخیف پیش رفتند! در روزگاری بهسر میبریم که سینمای دفاعمقدس بشدت نیاز به نگاههایی جوان، علاقهمند و با دانش از جایگاه شناخت سینما دارد، یعنی ترکیبی از آگاهی و دغدغه در نسلی که جوانی و شور خستگیناپذیر در آن بسیار برجسته است و این نسل جوان در کنار سرداران ماندگار و وفادار سینمای دفاعمقدس مانند ابراهیم حاتمیکیا میتوانند به زنده ماندن و پویایی سینمای دفاعمقدس کمک کنند. در جشنواره سیوچهارم فیلم فجر شاهد تبلور خلاقیت جوانانی چون محمدحسین مهدویان و عباس لاجوردی با آثاری چون «ایستاده در غبار» و «جشن تولد» بودیم که نشان از آیندهای امیدوارانه داشت. نسلی که نیاز به حمایت واقعی و به دور از شعارگرایی از سوی مسؤولان امر دارد و از سویی این آوردگاه گرانقدر در کنار مجریان سینما و متولیانی کاردان در عرصه مدیریت، نیاز به قلم به دستانی چیرهدست دارد تا از دل منابع پرتوان ادبی بتوانند به روایتهایی عمیق و همراستا با حقیقت ایثار، شهامت و شهادت دست یابند.